شرح دعای ابوحمزه – جلسه یازدهم

شرح دعای ابوحمزه – جلسه یازدهم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه یازدهم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک جلسه یازدهم شرح دعای ابوحمزه

(ممکن است برای باز شدن این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلتر شکن خود را خاموش نمایید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

جلسه یازدهم شرح دعای ابوحمزه

در جلسۀ گذشته در مورد تعابیری از دعای ابوحمزه که پیرامون رفتن به درب خانۀ خدا بود صحبت کردیم. از جمله آیاتی که با این بحث مرتب است آیه 186 سوره بقره است که می‌فرماید:

وَ إِذٰا سَأَلَكَ عِبٰادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّٰاعِ إِذٰا دَعٰانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ  ﴿البقرة، 186﴾

هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می‌کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا [به حقّ و حقیقت] راه یابند [و به مقصد اعلی برسند].

در این آیه 12 تأکید وجود دارد که دلالت می‌کند خدا اصرار دارد که ما به درب خانۀ خدا برویم.

در کتاب شرح دعای ابوحمزه از آقای محمود صلواتی اشعار جالبی آمده است که بد نیست در اینجا به آن اشاره کنیم. در گلستان سعدی، باب دوم، حکایت شماره 11 آمده است:

دوست نزدیکتر از من به من است                وینت مشکل که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت؟: که او                  در کنارِ من و من مهجورم

مولوی نیز در دفتر ششم مثنوی معنوی گفته است:

چون دعامان امر کردی ای عجاب             این دعای خویش را کن مستجاب

در دفتر پنجم نیز چنین آمده است:

هم دعا از من روان کردی چو آب             هم نباتش بخش و دارش مستجاب

هم تو بودی اول آرندهٔ دعا                هم تو باش آخر اجابت را رجا

تا زنم من لاف کان شاه جهان                   بهر بنده عفو کرد از مجرمان

درد بودم سر به سر من خودپسند                   کرد شاهم داروی هر دردمند

دوزخی بودم پر از شور و شری                 کرد دست فضل اویم کوثری

وَأَنَّ فِى اللَّهْفِ إِلىٰ جُودِكَ وَالرِّضَا بِقَضائِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلِينَ، وَمَنْدُوحَةً عَمَّا فِى أَيْدِى الْمُسْتَأْثِرِينَ

ترجمه: «و به‌یقین در اشتیاق به جودت و خشنودی به قضایت جایگزینی از منع بخیلان است و گشایشی است از آنچه در دست ثروت‌اندوزان است»

در ذیل این تعبیر نیز اشعار زیبایی هست که در اینجا می‌آوریم. در گلشن راز از شیخ محمود شبستری چنین آمده است:

اگر خواهی که گردی مرغ پرواز                  جهان جیفه پیش کرکس انداز

برو اندر پی خواجه به اَسریٰ                        تماشا کن همه آیاتِ کبریٰ

گذاری کن ز کاف و نونِ کونین                   نشین بر قافِ قُربِ «قابَ قَوسَیْن»

پس اگر می‌خواهیم به جایی برسیم باید این دنیا و مقام پرستی را کنار بگذاریم. دنیا طلبی و منیت‌ها با رسیدن به مقامات عالی جمع نمی‌شود. پس اگر دیدیم ما را از دنیا منع کردند ناراحت نباشیم بلکه بدانیم قرار است چیزی بهتر به ما برسد.

وَأَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسافَةِ

ترجمه: «و همانا مسافر به‌سوی تو مسافتش نزدیک است.»

راحل به معنای کوچ کننده است و این تعبیر می‌گوید کسی که به سمت تو حرکت کند زود به تو خواهد رسید نه مثل شاهان که رسیدن به آنها به راحتی نیست. خدا نزدیک است تا جایی که قرآن می‌فرماید:

وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ  ﴿ق‏، 16﴾

ترجمه: و ما به او از رگ گردن نزدیک تریم.

وَأَنَّكَ لَاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمالُ دُونَكَ

ترجمه: «و تو از آفریدگانت هرگز در پرده نیستی، جز اینکه کردارشان آنان را از تو در پرده برده»

خدا به ما بسیار نزدیک است ولی این ما هستیم که از خدا دوریم مثل اینکه شخصی جلو ما باشد ولی چون چشم بند زده‌ایم او را نمی‌بینیم. حال گناهان ما مثل چشم‌بند است.

همچنین خدا مثل پادشاهان دربان ندارد بلکه درب خانه‌اش همیشه بر روی بندگانش باز است.

و اما اعمال بدی که حجاب هستند با توبه از بین می‌روند مثلا اگر کسی دروغ بگوید یا تهمت بزند ولی بعدا توبه کند حجاب این گناهان از بین می‌رود. بله حجابی خطرناک برای مؤمنین وجود دارد که به راحتی از بین نمی‌رود و آن حجابی است که توسط غرور و تکبر ایجاد می‌شود. اینکه ما اعمال خوبمان را بزرگ بدانیم حجاب اکبر است.

حدیث زیبایی داریم که می‌گوید:

يَدخُلُ رَجُلانِ المَسجِدَ أحَدُهُما عابِدٌ و الآخَرُ فاسِقٌ، فيَخرُجانِ مِنَ المَسجِدِ و الفاسِقُ صِدِّيقٌ و العابِدُ فاسِقٌ؛ و ذلِكَ أنَّهُ يَدخُلُ العابِدُ المَسجِدَ و هُوَ مُدِلٌّ بِعِبادتِهِ و فِكرَتُهُ في ذلِكَ، و يَكونُ فِكرَةُ الفاسِقِ في التَّنَدُّمِ عَلى فِسقِهِ، فيَستَغفِرُ اللّه َ مِن ذُنو بِهِ(علل الشرائع، ج1،ص354)

ترجمه: امام صادق عليه السلام : دو مرد وارد مسجد مى شوند يكى از آن دو عابد است و ديگرى فاسق، اما هنگامى كه از مسجد بيرون مى روند آن فاسق به صدّيق (مؤمن راستين) تبديل شده است و آن عابد به فاسق. علّتش اين است كه وقتى آن عابد وارد مسجد مى شود، به عبادت خود مى نازد و همه فكرش در اين باره است. اما فاسق در انديشه پشيمانى از بد كردارى خويش است و از اين رو ، براى گناهان خود از خداوند طلب آمرزش مى كند.

پس وقتی از حجاب اعمال سخن می‌گوییم کسی تنها به گنه‌کاران فکر نکند بلکه اتفاقا دینداران نیز در خطر هستند.

و اما در اینجا چند شعر دیگر نقل کنم. در مثنوی معنوی، دفتر اول آمده است:

ما که باشیم ای تو ما را جان جان              تا که ما باشیم با تو درمیان

ما عدمهاییم و هستیهای ما                      تو وجود مطلقی فانی‌نما

ما همه شیران ولی شیر علم                    حمله‌شان از باد باشد دم‌بدم

حمله‌شان پیداست و ناپیداست باد              آنک ناپیداست هرگز گم مباد

باد ما و بود ما از داد تست                        هستی ما جمله از ایجاد تست

لذت انعام خود را وامگیر                          نقل و باده و جام خود را وا مگیر

ور بگیری کیت جست و جو کند                 نقش با نقاش چون نیرو کند

منگر اندر ما مکن در ما نظر                       اندر اکرام و سخای خود نگر

ما نبودیم و تقاضامان نبود                         لطف تو ناگفتهٔ ما می‌شنود

وَقَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِى

ترجمه: «من با درخواستم آهنگ تو کردم»

در این جمله می‌گوییم که من چیزی غیر از درخواست ندارم که به درب خانۀ تو بیاوریم. پس ما گدائی به درب خانۀ خدا می‌بریم چون چیز دیگری نداریم.

وَتَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحاجَتِى

ترجمه: «و با حاجتم روی به تو آوردم»

ما باید چیزی درب خانۀ خدا ببریم که خدا ندارد و آن حاجاتمان است.

وَجَعَلْتُ بِكَ اسْتِغاثَتِى

ترجمه: «نیاز خواهی‌ام را به پیشگاه تو قرار دادم»

وَبِدُعائِكَ تَوَسُّلِى

ترجمه: «و خواندنت را دست‌آویز خویش کردم»

طبق این تعبیر ما متوسل به دعا شده‌ایم و شفیعمان را دعا قرار داده‌ایم در حالی که معمولا افراد را وسیله قرار می‌دهند.

مِنْ غَيْرِ اسْتِحْقاقٍ لِاسْتِماعِكَ مِنِّى وَلَا اسْتِيجابٍ لِعَفْوِكَ عَنِّى

ترجمه: «بی‌آنکه مستحق شنیدن خواهشم و سزاوار گذشت از من باشی»

خدایا تو اینهمه راهنما فرستادی ولی من توجه نکردم. پس مستحق نیستم که صدای مرا بشنوی ولی با این حال دعای خود را نزد تو آورده‌ام.

بَلْ لِثِقَتِى بِكَرَمِكَ، وَسُكُونِى إِلىٰ صِدْقِ وَعْدِكَ وَلَجَإِى إِلَى الْإِيمانِ بِتَوْحِيدِكَ وَيَقِينِى بِمَعْرِفَتِكَ مِنِّى أَنْ لا رَبَّ لِى غَيْرُكَ، وَلَا إِلٰهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَاشَرِيكَ لَكَ؛

ترجمه: «بلکه برای اطمینان به بزرگواری‌ات و آرامش به‌درستی وعده‌ات و پناه جستن به ایمان به یگانگی‌ات و یقین به معرفتت که مرا پروردگاری جز تو نیست و معبودی جز تو نیست، یگانه و بی‌شریکی.»

خدایا من گنهکارم ولی با این وجود اطمینان دارم که تو کریم هستی و مرا اجابت می‌کنی. پس با وجود بدی‌هایم به وعده‌هایت اعتماد دارم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات