شرح دعای ابوحمزه – جلسه بیست و ششم

شرح دعای ابوحمزه – جلسه بیست و ششم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه بیست و ششم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

جلسه بیست و ششم شرح دعای ابوحمزه

در ابتدا نکته‌ای از جلسات قبلی بگویم و آن اینکه در مورد تعبیر «بِهِ وَبِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَاسْتَنْقِذْنِى» گفتم که احتمالا عبارت «بمحمد و آل محمد» در اینجا نباید باشد و چه بسا اضافه شده باشد. حال وقتی مفاتیح‌های مختلف را دیدم متوجه شدم که اتفاقا این جمله در برخی از نسخه‌های دعای ابوحمزه در مفاتیح‌ها نیست و حتی در برخی در نسخۀ بدل آمده است. پس این احتمال نزد من قوی‌تر شد به خصوص اینکه این جمله با محتوای جملات نیز چندان سازگار نیست و علاوه بر این، تا پایان دعا نیز چنین تعبیری وجود ندارد.

اشکال دیگر این عبارت این است که «محمد» عطف بر صفتی از خدا شده است که این نیز با توحید خالص سازگار نیست.

بد نیست در اینجا به حدیثی اشاره کنم. در پاره‌اى از روايات نقل شده كه در عصر پيامبر مردى ضمن سخنان خود چنين گفت:” من اطاع اللَّه و رسوله فقد فاز، و من عصاهما فقد غوى‌ “:” كسى كه خدا و پيامبرش را اطاعت كند رستگار است، و كسى كه اين دو را مخالفت كند گمراه و نارستگار است”. هنگامى كه پيامبر ص اين تعبير را شنيد كه او خدا و پيامبر را در يك رديف قرار داده و با” ضمير” تثنيه ذكر كرده، ناراحت شد، و فرمود:” بئس الخطيب انت، هلا قلت و من عصى اللَّه و رسوله‌ “؟” تو بد سخنگويى هستى! چرا نگفتى هر كس نافرمانى خدا و پيامبرش را كند …” (بلكه با ضمير تثنيه آوردى و گفتى هر كه آن دو را مخالفت كند.(به نقل از تفسیر نمونه، ذیل آیۀ 62 سوره توبه)

حال در اینجا نیز در عبارت بِهِ وَبِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَاسْتَنْقِذْنِى پیامبر و خدا هم عرض قرار گرفته‌اند و به هم عطف شده‌اند که صحیح نیست.

شاید این جمله جزو اضافات برخی از نویسندگان دعا باشد. گاهی اوقات برخی افراد مطالبی را به برخی متون اضافه می‌کنند و یا در حاشیه می‌نویسند و همین مشکل ساز می‌شود.

يَا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، يَا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ،

ترجمه: «ای گسترده آمرزش، ای گشاده‌دست به رحمت»

بسط ید به معنای دستان باز و کنایه از کمک کردن به دیگران است بر خلاف قبض ید که کنایه از بخل است.

حال جالب است که برخی یهودیان می‌گویند خدا مبسوط الید نیست بلکه دستش بسته است. در آیه 64 سوره مائده آمده است:

وَ قٰالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّٰهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِمٰا قٰالُوا بَلْ يَدٰاهُ مَبْسُوطَتٰانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشٰاءُ ﴿المائدة، 64﴾

و یهود گفتند: دست [قدرت] خدا [نسبت به تصرّف در امور آفرینش، تشریع قوانین و عطا کردنِ روزی] بسته است. دست‌هاشان بسته باد و به کیفر گفتار باطلشان بر آنان لعنت باد؛ بلکه هر دو دست خدا همواره گشوده و باز است [به هر چیز و به هر کس] هر گونه بخواهد، روزی می‌دهد.

برخی فکر می‌کنند چون جهان، از روی علت و معلول پیش می‌رود پس منظم است و خدا نمی‌تواند آن را به هم بزند در حالی که خدا اسیر نظمی که ایجاد کرده است نیست. پس جهان از دست خدا در نرفته است.

دقت شود که خدا مثل بنای ساختمان نیست بلکه خدا مثل مجموع بنا و خاک و سیمان و آب و نقشه است. پس همۀ جهان به خدا نیاز دارد. بد نیست مثالی بزنم. نسبت مخلوقات خدا به خدا مثل تصورات ذهنی ما نسبت به ماست. وقتی ما چیزی را تصور کنیم ایجاد می‌شود و به محض اینکه فکرمان به جای دیگر برود تصور قبلی ما از بین می‌رود.

حال جهان نیز نسبت به خدا همین‌گونه است. پس کسی نگوید اگر جهان نظم دارد خدا نمی‌تواند در آن تصرف کند. خداوند به واسطۀ نظام علی و معلولی دست بسته نیست بلکه هر گونه‌ای که بخواهد می‌تواند در آن تصرف کند.

و اما به گونۀ دیگری نیز می‌توان بسط ید خدا را تصور کرد. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم همۀ درب‌ها به روی ما بسته است. مثلا در کِشتی گیر کرده‌ایم و طوفان شده است و در حال غرق شدن هستیم و هیچ وسیلۀ نجاتی نیست. در این حال نباید فکر کنیم که خدا نمی‌تواند ما را نجات دهد. درست است که وسائل عادی برای نجات نیست ولی خدا می‌تواند از راه دیگری ما را نجات دهد.

پس هیچ‌گاه ناامید شدن از درگاه خدا معنا ندارد. پس کسانی که خودکشی می‌کنند یعنی از درب خانۀ خدا ناامید شده‌اند انگار که خدا هم نمی‌تواند آنها را کمک کند.

به چنین کسانی باید گفت خدا می‌تواند شما را نجات دهد ولی شاید می‌خواهد شما را امتحان کند یا می‌خواهد برای دیگران درس عبرت باشید و اصلا شاید هم شما را نجات دهد. پس نباید خودکشی کنید.

پس ما دو چیز را باید با هم معتقد باشیم: یکی اینکه این جهان یک جهان منظم است و هر چیزی قاعدۀ خودش را دارد و مثلا اگر مریض شدیم باید سراغ دکتر برویم. دیگر اینکه باید بدانیم در عین حال که جهان منظم است و قرار است خدا با اسباب و مسببات، جهان را اداره کند ولی با این حال خدا دست بسته نیست چون این جهان و علت و معلولش همه در دست قدرت خداست.

پس بدترین خلق خدا نیز وقتی این جمله را بخواند امیدوار می‌شود. حتی کسی نمی‌تواند بگوید خداوند نمی‌تواند شمر را ببخشد. باید دقت داشت که خداوند اسیر نظامی که ایجاد کرده نیست بلکه حاکم بر آن است.

امیدوارم توانسته باشم این بحث‌ها را به گونه‌ای که فهمش آسان باشد توضیح داده باشم.

حال که خدا دست بسته نیست پس ما نباید مغرور شویم. کسی که مثلا ثروتمند است فکر نکند تا آخر عمر مشکلی برایش پیش نمی‌آید. چه بسا در یک لحظه اتفاقی افتاد و ثروتمند فقیر شد.

می‌گویند فقیری درب خانۀ ثروتمندی رفت و به او گفت به من کمک کن. ان شاء الله خدا تو را مثل من نکند. ثروتمند وقتی این حرف را شنید گفت مگر ممکن است من با این مال زیاد مثل تو شوم؟ چنین چیزی ممکن نیست. اتفاقا حکومت وقت به دنبال جایتکاری بود و قرار شد هر کجا دیده شد آن مال مصادره می‌شود. این جنایتکار وارد باغی از آن ثروتمند شد و در نتیجه همۀ اموال او را مصادره کردند و او فقیر شد.

داستان مطرح شده در آیات 32 تا 45 سوره کهف نیز در همین زمینه است که پیشنهاد می‌دهم حتما آن را مطالعه نمایید.

پس اگر جهان را جهان خدا بدانیم و معتقد باشیم که خدا هر گونه خواست تصرف می‌کند نه ناامید می‌شویم و نه مغرور.

پس تعبیر يَا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ ما را بالانس می‌کند که نه مغرور شویم و نه ناامید بلکه حالتی وسط داشته باشیم. به قول مولوی:

از سبب سوزیش من سوداییم          در خیالاتش چو سوفسطاییم

(مثنوی معنوی – دفتر اول – بخش 24)

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات