شرح دعای ابوحمزه – جلسه بیست و نهم

شرح دعای ابوحمزه – جلسه بیست و نهم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه بیست و نهم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(برای باز شدن این لینک ممکن است قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

جلسه بیست و نهم شرح دعای ابوحمزه

شخصی با توجه به صحبت‌های جلسۀ گذشته که طبق جملات دعا می‌گفتیم گناهان ما زیاد است می‌پرسید چرا اینقدر اقرار به گناه؟ چرا اینقدر باید ترسید؟ ما اینقدر هم گنه‌کار نیستیم. بالاخره سر کار می‌رویم و می‌آییم و سعیمان بر این است که انسان خوبی باشیم. پس چرا در این دعا اینقدر از گناه کردن صحبت شده است؟

جواب من این است که وقتی نعمت‌های خدا بر خود را می‌بینیم انگار از کارهای خوبمان نیز خجالت می‌کشیم. گفته شده است که: عابد ز گنه توبه کند عارف ز عبادت استغفار

قبلا این داستان را برای شما گفته‌ام که می‌گویند شخصی بازاری شنید که بازار آتش گرفته و دوید تا ببیند چه شده است. تا رسید متوجه شد بازار غربی آتش گرفته نه بازار شرقی که مغازه‌اش در آن است. همان موقع گفت: الحمدلله ولی بعد از مدتی با خود فکر کرد که چرا من چنین گفتم؟ آیا نباید به فکر مردم باشد که مغازه‌هایشان در بازار غربی آتش گرفته است و می‌گویند تا آخر عمر از این الحمد لله استغفار می‌کرد. سعدی این داستان را در قالب شعر زیر آورده است:

شبی دود خلق آتشی برفروخت                  شنیدم که بغداد نیمی بسوخت

یکی شکر گفت اندران خاک و دود              که دکان ما را گزندی نبود

جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس                 تو را خود غم خویشتن بوَد و بس؟

پسندی که شهری بسوزد به نار                   اگر چه سرایت بود بر کنار؟

به جز سنگدل ناکند معده تنگ                   چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ

توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد‌؟             چو بیند که درویش خون می‌خورد؟

مگو تندرست است رنجور‌دار                       که می‌پیچد از غصه رنجوروار

تنکدل چو یاران به منزل رسند                    نخسبد که واماندگان از پسند

دل پادشاهان شود بارکش                          چو بینند در گل خر خارکش

اگر در سرای سعادت کس است                    ز گفتار سعدیش حرفی بس است

همینت بسنده‌ست اگر بشنوی                     که گر خار کاری سمن ندروی

(بوستان سعدی – بخش 14)

اتفاقا خود ما هم چنین هستیم و مثلا می‌شنویم اتوبوسی تصادف کرده و وقتی می‌فهمیم آن اتوبوس غیر از اتوبوسی بوده که فرزند ما در آن بوده می‌گوییم الحمد لله در حالی که ما باید در هر صورتی از مشکلاتی که برای مردم پیش می‌آید ناراحت شویم.

پس انسانی که به مقام بالایی رسیده باید از الحمد لله گفتن نیز استغفار کند. پس استغفار ضرورتا از گناه نیست به خصوص اینکه امام سجاد(ع) که چنین جملاتی را گفته است گناه نکرده بلکه از همان کارهای خوبش استغفار می‌کند.

نکتۀ دیگر اینکه گاهی اوقات در بین حرف‌ها و کارهای ما لغو وجود دارد که آنها نیز استغفار لازم دارد مثل کسی که می‌خواست به آقای خمینی بگوید برای ما درس اسفار بگو ولی به اشتباه گفته بوده درس افسار بگو و بعد می‌گفت من هر موقع آقای خمینی را می‌دیدم از این اشتباهم خجالت می‌کشیدیم. حال ما چنین اشتباهاتی در قبال خدا زیاد داریم و در نتیجه باید دائما استغفار کنیم.

حتی گاهی اوقات می‌خواهیم کار خوب انجام دهیم ولی در کنارش از روی اشتباه، کار بد یا لغوی انجام می‌گیرد. همگی اینها استغفار نیاز دارد.

وَلَمْ يَزَلْ وَلَا يَزالُ مَلَكٌ كَرِيمٌ يَأْتِيكَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِيحٍ

ترجمه: «همواره فرشته بزرگواری، از ما کردار زشت به‌سوی تو می‌آورد»

دقت کنید که کارهای زشت همیشه گناه نیست بلکه چه بسا اعمال سبکی است که نسبت به خدا مایۀ خجالت است.

فَلا يَمْنَعُكَ ذٰلِكَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنا بِنِعَمِكَ، وتَتَفَضَّلَ عَلَيْنا بِآلائِكَ

ترجمه: «و این امر مانع نمی‌شود از اینکه ما را با نعمت‌هایت فراگیری و به عطاهای برجسته‌ات بر ما لطف و محبت کنی»

پس با وجود گناه، باز خدا نعمت‌های خود را بر ما سرازیر می‌کند. خود ما این‌گونه نیستیم و اگر کسی نسبت به ما بدی کرد حاضر نیستیم به او خوبی کنیم و حتی اگر به او غذا دادیم و او جبران نکرد حاضر نیستیم دوباره به او غذا دهیم ولی خدا این‌گونه نیست چرا که هر چه ما بدی کنیم خدا به ما خوبی می‌کند.

فَسُبْحانَكَ مَا أَحْلَمَكَ وَأَعْظَمَكَ وَأَكْرَمَكَ مُبْدِئاً وَمُعِيداً؛

ترجمه: «منزّهی تو، چه بردبار و بزرگ و کریمی، آغاز کننده به نیکی و تکرار کننده آنی»

این جمله نتیجۀ جملات قبل است که از لطف و کرم خدا تعجب کرده‌ایم که با وجود بدی ما تو چقدر خوبی و دائما به ما لطف می‌کنی.

تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُكَ، وَجَلَّ ثَناؤُكَ، وَكَرُمَ صَنائِعُكَ وَفِعالُكَ،

ترجمه: «نام‌هایت مقدس و ثنایت عظیم و رفتارها و کردارهایت کریمانه است،»

این جملات ظاهرا به این خاطر آمده است که لفظ نمی‌تواند اوج مهربانی خدا را بیان کند. بنابراین با گفتن این جملات می‌گوییم تو بزرگ‌تر از آن هستی که بخواهیم تو را وصف کنیم.

دقت کنید که همۀ کارهای خدا کریمانه است. حتی اتفاقاتی که در ظاهر بد است نیز کریمانه است. به عنوان مثال امروزه راجع به ثمرات زلزله مقالاتی نوشته می‌شود و می‌گویند با زلزله چشمه‌هایی ایجاد می‌شود که منافع زیادی دارد. اگر توجه ما به کل جهان باشد اقرار خواهیم کرد که حتی زلزله نیز خوب است.

پس نباید دید ما محدود به نُک بینی ما باشد بلکه باید دید ما باز شود و نتایج را ببینیم تا اعتراض نکنیم.

عاقلی ماه به انگشت اشارت می‌کرد    و سفیهی سر انگشت نظارت می‌کرد

از حضرت زینب(س) نقل شده است که پس از حادثه کربلا فرمود: ما رأیت الا جمیلا

شاید منظور از این جمله بیان ثمرات نهضت امام حسین(ع) باشد که با وجود سختی این حادثه ولی ثمرات زیادی داشته است.

أَنْتَ إِلٰهِى أَوْسَعُ فَضْلاً، وَأَعْظَمُ حِلْماً مِنْ أَنْ تُقايِسَنِى بِفِعْلِى وَخَطِيئَتِى

ترجمه: «تو ای معبودم، احسانت گسترده‌تر و بردباری‌ات بزرگ‌تر از آن است که مرا به کردار ناپسند و خطاکاری‌ام بسنجی»

خدا هیچ‌گاه ما را با کارهایمان مقایسه نمی‌کند چرا که می‌داند ما ضعیف هستیم و اعمال ما بسیار اندک است و از آن طرف کرم خودش بسیار زیاد است. پس خدا ما را به فعل ما مقایسه نمی‌کند. این ما هستیم که در حین بروز مشکلات به خدا ایراد می‌گیریم در حالی که بسیاری از مشکلاتی که پیش می‌آید به دلیل اشتباهات خودمان است مثل اینکه آب‌های زیرزمینی را بی حساب بیرون کشیدیم و الآن با مشکلاتش رو به رو شده‌ایم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات