سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه اول پاسخ احمد عابدینی به شبهات آقای ایمان سلیمانی امیری وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
به نام خداوند آن ذات مهرگستر مهربان
پاسخ به شبهات جناب آقای ایمان سلیمانی امیری(قسمت اول)
یک فایل صوتی از آقای ایمان سلیمانی امیری برای من فرستاده شده که معلوم است مربوط به سخنرانی ایشان در تلویزیون پارس میباشد. این فایل صوتی جلسه بیست و هشتم تحلیل زندگی حضرت علی(ع) از زبان ایشان است و با عنوان «خطبهای دهشتناک» نامگذاری شده است.
به نظر بنده اکثر مطالب این فایل صوتی اشتباه است كه یا دانسته یا نادانسته امور وارونه شده است. بنده جواب صحبتهای ایشان را میدهم و امیدوارم تلویزیون پارس صحبتهای مرا نیز پخش کند.
ایشان ابتدا برای توضیح خطبۀ 56 نهج البلاغه كه او آن را دهشتناك ميداند، به آیۀ 24 سوره توبه اشاره میکند و میگوید مسلمانان کسانی هستند که حاضرند برای اسلام، برادران و پدران و خويشان خود را چون مثل آنها ایمان ندارند بکشند.
بنده ابتدا باید بگویم اسلامی که هم اکنون در دست ماست بسیار با خرافه آمیخته شده است و نمونههایی از آن و مبارزۀ خودم با این خرافات را خواهم گفت.
همچنین اینکه حکومت نیز در مواردی از این خرافهها و عقائد متعصبانه استفاده کرده شکی در آن نیست.
بنده، هم با گروه خرافیهاي سنتی و هم با گروه متعصب حکومتی در مبارزه هستم.
کافی است بدانید در آبان ماه سال 1397 حجرۀ محل درس مرا در مدرسۀ صدر بازار اصفهان به خاطر همین مبارزاتم گرفتند. در این حجره درس میگفتم و در ضمن تفسیر قرآن و درس فقه، با خرافات مبارزه میکردم ولی محل درس مرا گرفتند.
همچنین به خاطر مبارزه با سوء استفادههای مختلف از دین توسط حکومت چندین جلسه بازپرسی دادگاه ویژۀ روحانیت رفتهام و تا به حال چندین جلسه دادگاه داشتهام و فعلا در دادگاه بدوي 20 ماه حبس گرفتهام.
پس مبارزات من با این چیزها معلوم است.
و اما اینکه با این دو گروه در حال مبارزه هستم دلیل بر این نیست که حرفهای گروه سوم یعنی امثال آقای ايمان سلیمانی امیری مورد قبول قرار گیرد. اگرچه ایشان با خرافه و حکومت در افتاده است ولی ممکن است خود ایشان نیز در اشتباه باشد و در واقع هر سه گروه راه را به غلط بروند یا لااقل هر گروهی قدری در خطا باشد. پس توصیه میشود كه حرفهای بنده نیز با دقت گوش داده شود و سپس هر كسي تصميم بگيرد كه چه چيزي را بپذيرد.
و اما در مورد آیۀ 24 سورۀ توبه باید جوّ، فضا، زمان نزول آيه و زمینههای آن گفته شود تا معنای صحیح آن به دست آید. آقای سلیمانی فکر میکند طبق این آیه افرادي در صدر اسلام به خاطر ایمانشان با پدران و برادرانشان كه انسانهاي خوب و منطقي بودند جنگیدند و بنابراين ایمان را امری تعصبی و غیر عاقلانه و غیر عادلانه و مخالف آزادی تلقی میکند.
برای راستیآزمانی این مطلب باید به حدود هزار و چهارصد و پنجاه سال پیش سري بزنيم. محمد فردی يتيم است كه در خانوادهای به دنیا آمده و بعد از 6 سال مادرش از دنیا رفته و دو سال بعد در 8 سالگي جدش نيز از دنیا رفته است؛ یعنی فردی یتیم و بدون کمترین امکانات در محیط عربی آن زمان که یک محیط وحشی بوده و حتی بین برادران بر سر اوليات زندگي جنگ و درگیری رخ میداده رشد کرده است. او سعی كرده كه در مقابل ظلمها بایستد و در همان دوران جواني بین گروههای مختلف پیمان جوانمردی میبندد تا اگر مال کسی برده شد آنان از مظلوم دفاع كنند.
پس اگرچه ایشان یتیم بود و مالی نداشت ولی عدالت را دوست میداشت. سپس از دید ما مسلمانان وقتی 40 ساله شد از طرف خدا به او وحی شد و از دید یک شخص غیر مسلمان دقيق، پس از 40 سالگي حرفهای خوب عاقلانه و مطابق فطرت میزد.
حال نکتۀ مهم اینجاست که طبق دلايل فراوان ایشان در آن محیط، آزادی برای بیان حرفهایش نداشته و خودش و طرفدارانش مورد ظلم و شکنجه قرار گرفتند، ولی 13 سال تحمل کردند و در این سالها افرادی از طرفدارانش شكنجه شدند و حتي بري از آنان زير شکنجه كشته شدند. به حدي شكنجهها شديد بود که عدهای از مسلمانها مجبور شدند به حبشه فرار کنند. محمد و بقيۀ مسلمانان سه سال در شِعب ابیطالب محاصره يا تبعید شدند. خلاصه اینکه در طول این سالها مورد محدودیت و شکنجه بودند تا اینکه برخي مردم یثرب برای گرفتن كمك نظامي براي حل اختلافاتشان به مکه آمدند و حرفهای محمد را شنیدند و به او ایمان آوردند و خود این اتفاق مقدمهای برای رفتن پیامبر(ص) به مدینه بود.
زمانی که اهل مکه قصد همگاني ترور پیامبر(ص) را داشتند او مخفیانه در شب از مکه خارج شد و خود را به مدینه رساند. وقتی به مدینه رسید نزاعهایی که مردم مدینه با هم داشتند را به صلح تبدیل کرد. همچنین در این شهر قوانین جدیدی وضع کرد تا عدالت در آن برقرار شود. حتی برای دفاع از مدینه گشتیهایی در اطراف شهر قرار داد تا دشمنی از بيرون حمله نکند.
و اما در مواردی که تخلفاتی میشد پیامبر(ص) با آن مقابله میکرد. مثلا تاریخ نوشته است که كاروان قريش در حركت بود و پيامبر عبد الله بن جحش و چند نفر را براي كسب اطلاع فرستاده بود و آنان یک روز قبل از پايان ماه رجب که یکی از ماههای حرام است به سمت حرم میرفتند. گروه عبدالله به آنها حمله کردند و اموال آنها را گرفتند ولی پیامبر(ص) چنین کاری را مذمت کرد و آن اموال را تقسیم نکرد. (السيرة النبويه ج1 ص 601 تا 604)
بله اهل مکه به خاطر ظلمهایی که خودشان کرده بودند از مسلمانان میترسیدند و مثلا وقتی کاروانی از مکه به سوي شام يا يمن میرفت میترسید که شاید مسلمانان به آنها حمله کنند.
البته جایی در تاریخ نداریم که پیامبر(ص) مسلمانان را فرستاده باشد تا به کاروان اهل مکه حمله کنند. بله مسلمانان مواظب اطراف مدینه بودند ولی اینکه به کاروانها حمله کنند چنین امری ثابت نیست.
در یکی از سفرهای کاروانهاي قريش که رياستش با ابوسفیان بوده او از پشکلهای شترها فهمیده است که این شترها مربوط به مدینه است و به تصور خودش به مکیان خبر داده است که میترسم مسلمانان به کاروان حمله کنند ولی مسلمانان از كاروان و كار ابوسفيان خبر نداشتهاند.
شروع جنگ بدر
مسلمانان به يكي از دلايل ذيل تصمیم گرفتند از مدینه خارج شوند:
الف) یا از طریق وحی به پيامبر(ص) چنین دستوری داده شد.
ب) یا پیامبر(ص) با زرنگی خود چنین طرحی را مطرح کرد كه مشركان قدرت مسلمانان را ببينند و از فكر داخل شدن به مدينه بيرون روند.
ج) یا مسلمانان تصمیم گرفتند به کاروان قريش حمله کنند و آن را غارت کنند؛ زيرا عرفا و شرعا چنين حقي را داشتند چون مکیان اموال آنها را در مکه مصادره کرده بودند.
خوب است آیۀ قرآن را در این زمینه بررسی کنیم:
وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللّٰهُ إِحْدَى الطّٰائِفَتَيْنِ أَنَّهٰا لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذٰاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللّٰهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمٰاتِهِ وَ يَقْطَعَ دٰابِرَ الْكٰافِرِينَ ﴿الأنفال، 7﴾
و [یاد کنید] هنگامی را که خدا پیروزی بر یکی از دو گروه [سپاه دشمن یا کاروان تجارتی قریش] را به شما وعده داد، و شما دوست داشتید بر کاروان تجارتی قریش دست یابید، ولی خدا میخواست پیروزی در میدان جنگ را با فرمان نافذی [که دایر بر پیروزی مؤمنان و شکست دشمنان جاری ساخته بود] تحقّق دهد و ریشه کافران را قطع کند.
طبق این آیه به مسلمانان وعده داده شده که یکی از دو طائفه به شما خواهد رسید: یا اینکه با گروه مسلح میجنگید و پیروز میشوید و یا اینکه کاروان تجاری را بدست خواهید آورد. البته مردم دومی را دوست داشتند. به هر حال با این وعدۀ الهی قرار شد مسلمانان به بیرون از شهر بروند. در این حین، ابوسفیان كاروان تجارتي را با زیرکی عبور داد و مسلمانان با لشگر مسلح قریش رو به رو شدند. دقت شود كه با توجه به مسافت مکه تا مدینه معلوم میشود که لشگر قریش یک ماه پیش به سمت مدینه حرکت کرده است. بنابراین آمدن لشگر قریش ربطی به احتمال حملۀ مسلمانان به کاروان نداشته است بله چون خدا خبر داشته است كه لشكر قريش حركت كرده به پیامبرش وحی کرده که بیرون مدینه بروید و براي اينكه مسلمانان نترسند و بيرون بروند جزئیات آن را مشخص نكرده تا آنان به اميد كاروان بروند كه نگهبانان آن كم هستند و سود حملۀ به آن زياد است و خدا ميخواسته با لشكر قريش روبرو شوند و معجزهاي عجيب رخ دهد.
پس این گزارشی که میگویند ابوسفیان وقتی احتمال حمله را داد به مکیان پیام فرستاد و آنها سریع خود را رساندند اشتباه است. آمدن لشگر قریش ربطی به کاروان ابوسفیان نداشته بلکه مکیان به خاطر ظالم بودن خودشان برای جنگ به سمت مدینه آمدند.
آنها نمیخواستند مردمی آزاد وجود داشته باشند و به همین خاطر با مسلمانان كه اكنون آزاد بودند و گروهی بودند که هیچ کاری با مكيان نداشتند قصد جنگ کردند.
پس مسلمانان در مكه آزادی حداقلی میخواستند که بتوانند بگویند خدا یکی است ولی مشرکان مکه اين آزادی را از مسلمانان گرفتند و آنها مجبور به هجرت به مدینه شدند و تازه مكيان آمدهاند تا نزدیک مدینه تا با مسلمانان بجنگند و آزادي آنان را سلب كنند و اگر مسلمانان در این قضیه از مدینه خارج نشده بودند مشرکان به مدینه حمله کرده و شاید حتی زن و بچهها را نیز میکشتند.
پس نزاع تا اینجا دفاع از آزادیخواهی و دفاع از عقل از سوی مسلمانان بوده و از سوی مشرکان نزاع تعصب و بتپرستی و جهالت و ظلم و تجاوز بوده است.
این نزاعها ادامه پیدا کرد و جنگ احد و احزاب را نیز به وجود آورد که همه در کنار مدینه بود و خود این دلالت دارد که مسلمانان به جایی حمله نکردند. مسلمانان آزادی میخواستند که بگویند خدا واحد است، عدالت خوب است، خوردن مال افراد بد است و ….
این اتفاقات تا جنگ احزاب ادامه پیدا کرد تا اینکه پس از جنگ احزاب- به دید ما مسلمانان- پیامبر(ص) برای رفتن به عمره خوابی دید و – از دید عادی- پیامبر(ص) طبق قواعد نظام عربی تصمیم گرفت برای عمره به سمت مکه برود. آنها تنها با سلاح مسافر به سمت مکه رفتند ولی مشرکان بر خلاف قواعد عربي كه ورود به مكه براي اعمال عبادي حج جايز بود به مسلمانان اجازۀ ورود ندادند تا با امتيازاتي كه مسلمانان دادند کار به صلح حدیبیه انجامید كه يك قرارداد 10 ساله بود و با اينكه مفاد این قرار داد در ظاهر به نفع مشرکان بود ولی مکیان این قرارداد را نقض کردند و مسلمانان براي تنبيه نقض كنندۀ قرارداد به راه افتادند و با نزديك شدن آنان به مكه و تدابيري كه محمد انديشيد مكه فتح شد و مسلمانان بدون اینکه خشونتی به خرج دهند وارد مکه شدند و مکه بدون خونریزی فتح شد. بله عدهای از مسلمانان حرف از انتقام زدند ولی پیامبر(ص) حرف از عفو و گذشت زد و حتی ابوسفیان و هند جگرخوار را بخشید.
سپس به مشرکان گفته شد آنها که نقض عهد کردهاند 4 ماه فرصت دارند که یا مسلمان شوند یا اینکه از مکه خارج شوند. با این حال در آیه 6 سوره توبه چنین آمد:
وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجٰارَكَ فَأَجِرْهُ حَتّٰى يَسْمَعَ كَلاٰمَ اللّٰهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاٰ يَعْلَمُونَ ﴿التوبة، 6﴾
و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پس پناهش بده تا سخن خدا را بشنود، آن گاه او را به جایگاه امنش برسان؛ این به سبب آن است که آنان گروهی هستند که [حقایق را] نمیدانند [باشد که در پناه تو و شنیدن سخن حق مسلمان شوند]
جالب است با وجود گذشت این همه سالها و این همه جنایت مشرکان باز قرآن میگوید برای مشرکانی که به تو پناه آوردهاند و خواهان يادگيري هستند وقت بگذار و كلاك خدا را ياد بده و پس از آموزش آنان را به محل امنی ببر.
با این توضیحات به آیات 23 و 24 سوره توبه میرسیم که میفرماید:
يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَتَّخِذُوا آبٰاءَكُمْ وَ إِخْوٰانَكُمْ أَوْلِيٰاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمٰانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولٰئِكَ هُمُ الظّٰالِمُونَ ﴿التوبة، 23﴾
ای مسلمانان! اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنان را دوستان و سرپرستان خود مگیرید؛ و کسانی از شما که آنان را دوست و سرپرست خود گیرند، هم اینانند که ستمکارند.
قُلْ إِنْ كٰانَ آبٰاؤُكُمْ وَ أَبْنٰاؤُكُمْ وَ إِخْوٰانُكُمْ وَ أَزْوٰاجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوٰالٌ اقْتَرَفْتُمُوهٰا وَ تِجٰارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسٰادَهٰا وَ مَسٰاكِنُ تَرْضَوْنَهٰا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهٰادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّٰى يَأْتِيَ اللّٰهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّٰهُ لاٰ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفٰاسِقِينَ ﴿التوبة، 24﴾
بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده اید و تجارتی که از بی رونقی و کسادیاش میترسید و خانههایی که به آنها دل خوش کردهاید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمیکند.
این آیات میگوید اگر میبینی برادر و پدر و همسرت به گونهاي است كه آزاديها را سلب ميكند و موجب تبعيد انسانهاي آزاديخواه ميشود و حتي عليه مهاجرت كردهها جنگ به راه مياندازد و به قراردادي كه بسته پايبند نيست، در این صورت نباید به خاطر پیوند خویشاوندی تمامي اين فضايل انساني قربانی شود.
پس این مطلب دقیقا 180 درجه مخالف آن چیزی است که آقای ایمان سلیمانی فهمیده است.
مگر میشود این آیات را بدون بررسی حوادثي كه خلال بيش از 20 سال اتفاق افتاده است، تحلیل کرد؟ باید دقیقا بررسی کرد که آیات در چه جوّی نازل شده است.
این صحبتها جواب قسمت ابتدایی صحبت آقای ایمان سلیمانی است و قسمتهای بعدی صحبت ایشان را إن شاء الله در جلسات بعد پاسخ خواهم داد.