سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه پنجاه و ششم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
جلسه پنجاه و ششم شرح دعای ابوحمزه
يَا مَوْلاىَ بِذِكْرِكَ عاشَ قَلْبِى،
ترجمه: «ای مولای من دلم به یاد تو زنده است»
دقت کنید که گیاه به آب زنده است و اصلا هر موجود زندهای که حیات دارد نیاز به آب دارد تا زنده بماند. این مربوط به جسم است. حال روح ما نیز باید زنده باشد و زنده بودن روح به یاد خداست. گاهی اوقات گفته میشود که فلانی دلمرده است یا دچار استرس و اضطراب و نگرانی شده است. راه علاج این موارد این است که با یاد خدا دل را زنده کنیم. قرآن میفرماید:
أَلاٰ بِذِكْرِ اَللّٰهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ ﴿الرعد، 28﴾
آگاه باشید! دل ها فقط به یاد خدا آرام میگیرد.
وقتی استرس پیدا کنیم فکرمان هزار طرف میرود ولی با یاد خدا آرامش میگیریم. البته کسی آرامش مییابد که کارش را درست انجام داده باشد و الا کسی که کارش را درست انجام نداده نگران است که اگر بمیرد باید در قیامت جواب پس بدهد و اگر زنده بماند نیز در سختی به سر خواهد برد.
پس آرامش یافتن از طریق یاد خدا به این صورت است که یاد خدا جلو گناه را میگیرد و اگر هم گناه کردیم ما را به توبه میکشاند و این عوامل، موجب آرامش است. ولی کسی که به یاد خدا نیست در هر صورتی نگران است.
میگویند یکی از هنرپیشهها مرده بود و صمصام برای سخنرانی به جلسۀ ختم او رفته بود و در آنجا این قصه را تعریف کرده بود که قرار شد فیلمی در مورد پیامبران بسازند و دنبال میگشتند که فردی شخصیت آدم را بازی کند. به هر کسی پیشنهاد دادند قبول نکرد تا اینکه به پادشاه رسیدند و او گفت اگر بخواهم آدم شوم تاج و تخت را چه کنم.
پس تاج و تخت و کلا هوای نفس جلو آدم شدن انسان را میگیرد.
به هر حال تعبیر مورد بحث راهی به ما یاد میدهد که اگر میخواهی آرامش داشته باشی باید به یاد خدا باشی و یاد خدا با گناه و ظلم و دروغ سازگار نیست.
دقت کنید که یاد خدا تنها به لفظ نیست بلکه به معنای توجه به ذاتی است که همۀ کمالات را دارا میباشد و اوامر و نواهی مختلفی دارد. حال وقتی خواستیم این خدا را به یاد بیاوریم به این معناست که از گناه دور شویم و به سمت خوبیها حرکت کنیم.
همانطور که آب بدون تری نمیشود یاد خدا نیز بدون اطاعت ممکن نیست. پس کسی که میگوید بِذِكْرِكَ عاشَ قَلْبِى باید اهل توبه باشد و اطاعت خدا را به بهترین وجه انجام دهد.
وَبِمُناجاتِكَ بَرَّدْتُ أَلَمَ الْخَوْفِ عَنِّى
ترجمه: «و با مناجات با تو آتش هراس را بر خود سرد نمودم،»
قبلا گفتیم که ترس از خدا دو نوع است: گاهی به خاطر ترس از عذاب خداست و گاهی ترس از نداشتن ادب حضور در مقابل خداست.
ما در مقابل خدا انواع ترسها را داریم چرا که هم گناه کردهایم و هم شکر نعمتهای بیشمار خدا را انجام ندادهایم و هم احتمال میدهیم که خدا برخی نعمتها را از ما بگیرد.
به خاطر این علل از خدا میترسیم و این ترسها انگار که ما را داغ میکند و به همین خاطر در عبارت مورد بحث آمده است که این داغی توسط مناجات با تو سرد میشود.
بد نیست برای فهم بهتر مطلب مثالی بزنم. وقتی بچه تخلفی کرده که میترسد پدر او را بزند ممکن است از خانه فرار کند ولی اگر توان فرار نداشته باشد لبخند میزند یا دست پدر را میبوسد و با محبت خودش را در دل پدر جا میکند تا پدری که عصبانی است غضبش فرو کش کند. یا ممکن است زار زار گریه کند تا دل پدر را بدست آورد.
حال ما نیز وقتی گناه کردهایم نمیتوانیم از خدا فرار کنیم چون جایی برای رفتن نداریم. به همین خاطر از طریق مناجات کردن با خدا یعنی صحبت مخفیانه با او قصد داریم دل خدا را بدست آوریم.
پس این ما هستیم که نیاز داریم تا درب خانۀ خدا ناله بزنیم و الا خدا نیازی به مناجات ما ندارد. پس ما باید دعا کنیم. ما همه گنهکاریم و بر فرض که گناه نکرده باشیم حق خدا را به درستی بجا نیاوردهایم. بنابراین در هر صورتی باید در خانۀ خدا بیاییم و ناله کنیم.
فَيا مَوْلاىَ وَيَا مُؤَمَّلِى وَيَا مُنْتَهىٰ سُؤْلِى
ترجمه: «ای مولایم و ای آرزویم و ای نهایت خواستهام،»
مولا از ریشۀ «ولیّ» میآید که به معنای سرپرستی است که سرپرستی خود را دوستانه اِعمال میکند. بنابراین ولیّ با قیّم متفاوت است. قیم تنها مواظب است تا بچه صدمه نبیند ولی مهربانی پدر را ندارد بر خلاف ولیّ که علاوه بر مواظبت با عشق از فرزند خود حمایت میکند. حال خداوند نسبت به ما ولایت دارد یعنی سرپرستی و مواظبت خود از ما را دوستانه اِعمال میکند.
مؤمَّل یعنی جایگاه آرزو. پس خدا جایگاه آرزوهای ماست و خداست که میتواند آرزوهای ما را برآورده کند.
و اما تعبیر مُنْتَهىٰ سُؤْلِى به این معناست که خدا نهایت درخواستهای ماست و حاجات ما نزد خدا برآورده میشود.
فَرِّقْ بَيْنِى وَبَيْنَ ذَنْبِىَ الْمانِعِ لِى مِنْ لُزُومِ طاعَتِكَ
ترجمه: «میان من و گناهم جدایی انداز، گناهی که بازدارنده من از پایبندی به طاعت توست،»
انگار که گناهان ما به ما چسبیده است و دور تا دور ما را مثل حیوانات درنده گرفتهاند. به همین خاطر در این جمله از خدا میخواهیم که بین ما و گناهانمان جدایی بیفکن.
البته کسی که میخواهد بین او و گناهانش جدایی باشد باید گناه را ترک کند. پس این جمله تنها شعار نیست بلکه باید توبه کرد.
و اما تعبیر «الْمانِعِ لِى مِنْ لُزُومِ طاعَتِكَ» تعبیر زیبایی است که دلالت دارد اگر بین ما و گناهانمان جدایی نیفتد گناهان اجازه نمیدهند که ما طاعت خدا را انجام دهیم. یکی از عواملی که مانع نماز شب یا روزه و دیگر اعمال صالح است گناهان ماست. پس باید گناهان را ترک کنیم تا بتوانیم این اعمال را انجام دهیم.
همچنین یکی از اعمال صالح توفیق یادگیری علم دین است ولی متأسفانه برخی از ما چنین توفیقی نداریم و به نظر میرسد گناهانی موجب شده است که ما از علم محروم شویم.
به طور کلی جامعۀ ما بیشتر از علم، به دنبال شعار است و دلیلش این است که وقتی حرف از شعار است همه هستند ولی وقتی بحث علم شود بسیاری تنبلی میکنند. به همین خاطر منبرهای ما معمولا منبر علمی نیست.
نباید فراموش کرد که یکی از طاعتها که دین با آن شروع شده «اِقرء» است که مهمترین وظیفه است ولی در جامعۀ ما زمین مانده است. باید گناهان را ترک کنیم تا توفیق انجام این طاعت را پیدا کنیم.