سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه پنجاه و هشتم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
جلسه پنجاه و هشتم شرح دعای ابوحمزه
فَالْأَمْرُ لَكَ وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ
ترجمه: «پس فرمان در اختیار توست، یگانهای و شریکی نداری»
این جملات حقیقت است ولی ما چون خیلی محتاجیم با گفتن این جملات میخواهیم دیگ لطف خدا را به جوش بیاوریم. شاعر میگوید:
تا نگرید کودک حلوا فروش بحر رحمت در نمیآید به جوش
(مثنوی معنوی – دفتر دوم – بخش 11)
ما نیز مثل طفل حلوا فروش محتاجیم و درب خانۀ خدا صفات او را میگوییم تا لطف او به جوش آید و به ما نظر کند.
و اما در جملۀ مورد بحث به خدا میگوییم کارها در اختیار توست و کس دیگری نمیتواند کاری بکند. بنابراین به ذهنمان نیاید که امامان در مقابل خدا هستند. خیر، همه چیز در دست خداست. نه در خالقیت کسی شریک خداست و نه در ربوبیت و نه در بهشت و جهنم بردن.
وَالْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيالُكَ وَفِى قَبْضَتِكَ، وَكُلُّ شَىْءٍ خاضِعٌ لَكَ، تَبارَكْتَ يَا رَبَّ الْعالَمِينَ؛
ترجمه: «و همه مخلوقات جیرهخوار تو و در دست قدرت تواند و هر چیز برای تو فروتن است، منزّهی تو ای پروردگار جهانیان؛»
طبق این جملات همه چیز در مقابل خدا خاضع هستند و نان خور او میباشند. از پیامبر(ص) نقل شده است که الفقر فخری (بحارالانوار،ج69،ص56) و این جمله به این معناست که همه محتاج خدا هستند. پس حتی اگر تمام دنیا را به پیامبر(ص) بدهند ایشان باز خود را فقیر میداند. قرآن کریم میفرماید:
يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرٰاءُ إِلَى اللّٰهِ وَ اللّٰهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿فاطر، 15﴾
ای مردم! شمایید نیازمندان به خدا، و فقط خدا بینیاز و ستوده است.
ما ممکن الوجود هستیم و خدا واجب الوجود است و در نتیجه ما همیشه محتاجیم و خدا همیشه بینیاز است. تعبیر «وَفِى قَبْضَتِكَ» یعنی همۀ مخلوقات در قبض قدرت خدا هستند و کسی حق تخلف ندارد. حتی پیامبر اکرم(ص) نیز در ید قدرت الهی است. در قرآن کریم آمده است:
وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنٰا بَعْضَ الْأَقٰاوِيلِ ﴿الحاقة، 44﴾
و اگر [او] پاره ای از گفتهها را به دروغ بر ما میبست،
لَأَخَذْنٰا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ﴿الحاقة، 45﴾
ما او را به شدت میگرفتیم،
ثُمَّ لَقَطَعْنٰا مِنْهُ الْوَتِينَ ﴿الحاقة، 46﴾
سپس رگ قلبش را پاره میکردیم؛
فَمٰا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حٰاجِزِينَ ﴿الحاقة، 47﴾
در آن صورت هیچ کدام از شما مانع از عذاب او نبود،
پس پیامبر(ص) نیز در ید قدرت خداست و اگر در رسالت خطا رود و دروغی به خدا ببندد طبق این آیات با شدت با او برخورد خواهد شد.
البته پیامبر(ص) هیچگاه تخلف نمیکند. اگر پیامبر(ص) اشرف مخلوقات است به این خاطر است که او مطیعترین فرد نسبت به خداست.
به هر حال با این جملات میخواهیم در مقابل خدا ابراز ذلت و خواری بکنیم. دقت شود که همۀ ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ذلت و خواری داریم ولی ابراز آن نیز مهم است که در جملات این دعا به آن اشاره شده است. فهم ذلت و خواری در مقابل خدا یک مرحله است. اعلام آن مرحلۀ بعدی است و باور کردن آن نیز مرحلۀ سوم است. وقتی به مرحلۀ سوم رسیدیم طبیعتا در برابر مخلوقات نیز متواضع خواهیم شد چون میدانیم چیزی از خود نداریم.
إِلٰهِى ارْحَمْنِى إِذَا انْقَطَعَتْ حُجَّتِى
ترجمه: «خدایا به من رحم کن آنگاه که دلیل و حجّتم بریده شود»
وقتی جسم ما را در قبر گذاشتند روح ما نیز در قبر روحی است و مورد سؤال قرار میگیرد. در آنجاست که ممکن است نتوانیم جواب دهیم چرا که پردهها کنار رفته و همه چیز روشن میشود و کارهای بد ما عیان میگردد و در نتیجه دلیل و حجتی به نفع خود نمیتوانیم بیاوریم.
وَكَلَّ عَنْ جَوابِكَ لِسانِى
ترجمه: «و زبانم از پاسخت کُند گردد»
در آن لحظه زبان نیز به درستی نمیچرخد مثل زمانی که انسان در مقابل دادگاه، لو رفته است و استرس و اضطراب او رافرا گرفته و نمیتواند به درستی سخن بگوید.
وَطاشَ عِنْدَ سُؤالِكَ إِيَّاىَ لُبِّى
ترجمه: «و به هنگام بازپرسیات هوش از سرم برود،»
لبّ به معنای مغز است. این جمله به این معناست که درآن لحظه عقلم بجایی نمیرسد چرا که همه چیز عیان شده و من هیچ کاری نمیتوانم بکنم.
به هر حال در عبارات به خدا میگوییم در آن لحظات حسابرسی به ما رحم کن.
سعدی میگوید:
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیاش کس نتواند که به جای آورد
(دیباچۀ گلستان سعدی)
فَيا عَظِيمَ رَجائِى لَاتُخَيِّبْنِى إِذَا اشْتَدَّتْ فاقَتِى،
ترجمه: «ای بزرگ امیدم، زمانی که بیچارگیام شدّت گیرد محرومم مکن»
در این دنیا هر چقدر هم که نداشته باشیم آن نداری به مرحلۀ شدت نمیرسد چرا که مثلا اگر پول نداشته باشیم سلامتی داریم یا اگر چشم نداشته باشیم پا داریم. پس در دنیا بالاخره چیزی داریم ولی در قیامت میفهمیم که هیچ چیز نداریم و این همان شدت بیچارگی است که در این جمله به آن اشاره شده است.
وَلَا تَرُدَّنِى لِجَهْلِى
ترجمه: «و به خاطر نادانیام از درگاهت مران»
به نظر شما آیا خدا حق دارد به ما بگوید من اینقدر پیامبر فرستادم، عقل و فطرت به تو دادم، اگر چیزی را حرام کردم برای آن جایگزین قرار دارم، اگر چیزی را حرام کردم برای این بود که ضرر داشت و تو این را میدانستی.
خداوند در روز قیامت میتواند همۀ این دلایل را برای ما بیاورد. پس ما به خاطر جهالت و حماقت است که این همه دلایل را کنار گذاشته و به دنبال شیطان میرویم. به همین دلیل در این جمله به خدا میگوییم ما را به خاطر حماقتمان از درگاهت نران.
دقت کنید که جهل به معنای ناآگاهی نیست چرا که اگر از چیزی آگاه نباشیم تکلیف نداریم. جهل به معنای حماقت است. در واقع جهل در مقابل عقل است نه در مقابل علم.
وَلَا تَمْنَعْنِى لِقِلَّةِ صَبْرِى
ترجمه: «و به علت کم تابیام از رحمتت دریغ مفرما،»
متأسفانه ما اهل صبر نیستیم. برای رسیدن به نتیجه صبر لازم است ولی ما کم صبریم. باید توجه داشته باشیم که برای تبدیل گندم به نان زمان لازم است. بچه دار شدن نیز زمانبر است. بنابراین وقتی چیزی را از خدا میخواهیم نباید توقع داشته باشیم که خدا یکدفعه آن را به ما بدهد. به قول مولوی: مهلتی بایست تا خون شیر شد.(مثنوی معنوی-دفتر دوم-سرآغاز)
بنابراین وقتی دعا میکنیم باید صبر داشته باشیم تا اسبابش مهیا شود. پس برای عملی شدن این دعا باید صبر خود را تقویت کنیم تا مانعی برای دریافت رحمت خدا نباشد.
أَعْطِنِى لِفَقْرِى، وَارْحَمْنِى لِضَعْفِى،
ترجمه: «به جهت تهیدستیام عطایم کن و به خاطر ناتوانیام به من رحم کن،»
همۀ ما فقیر و ضعیف هستیم و در نتیجه نیاز به عطاء و رحم خدا داریم.
سَيِّدِى عَلَيْكَ مُعْتَمَدِى وَمُعَوَّلِى وَرَجائِى وَتَوَكُّلِى، وَبِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقِى
ترجمه: «آقایم اعتماد و تکیه، امید و توکلم بر توست و آویختنم به رحمت توست»
این جملات دقیقا تکرار است و قبلا در همین دعا آمده بود.
وَبِفِنائِكَ أَحُطُّ رَحْلِى،
ترجمه: «و بارم را به آستان تو اندازم»
فناء به معنای آستانۀ درب است و رحل به معنای بار است. حال در این جمله به خدا میگوییم خدایا ما مثل مسافری هستیم که بارش را در آستانۀ تو انداخته تا نزد تو اقامت کند چون جای دیگری برای رفتن ندارد.
وَبِجُودِكَ أَقْصِدُ طَلِبَتِى،
ترجمه: «و خواستهام را به وسیلۀ جود و کرم تو جویم،»
بهترین شفیع برای بردن به درب خانۀ خدا، فقر خودمان و جود و کرم خداست و در این جملات دقیقا چنین شفیعی برده شده است. مثل فقیری که وقتی به درب خانهای میرود میگوید من فقیرم و تو جواد هستی و همین مرا به خانۀ تو کشاند. حال خدا نیز جود و کرمش زیاد است و همین موجب میشود که ما به درب خانۀ او برویم و از این طریق خواستۀ خود را بیان کنیم.