سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه هفتم شرح خطبه قاصعه وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
شرح خطبه قاصعه- جلسه هفتم
ابتدا به سؤالی پاسخ دهیم که پرسیدهاند اگر فقط انسان حق انتخاب دارد پس چرا ابلیس مورد امتحان قرار گرفت که بخواهد انتخاب داشته باشد؟
پاسخ: اختیار تنها مخصوص انسان نیست بلکه حتی حیوانات نیز حق انتخاب دارند. هر موجودی که حیات دارد اختیار هم دارد. حتی گیاهان نیز اختیار دارند كه ساقهها را به سوي نور و ريشهها را به سوي آب ببرند. بله اختیارشان کم است. بعد از آنها حیوانات هستند که آنها نیز در محدودۀ غریزۀ خود اختیار دارند. انسان نیز به خاطر اینکه عقل دارد حق انتخاب بیشتری دارد. و اما ابلیس نیز که از جنس جن است دارای اختیار است.
و اما طبق صبحتهای جلسۀ قبل حضرت علی(ع) ما را از ابلیس شدیداً ترسانيد و متوجه خطر ابلیس کرد. حال بد نیست مثالی از همین دست بزنم. نقل میکنند وقتی حضرت محمد (ص) به پیامبری رسید خویشاوندان خود را جمع کرد و به آنها گفت اگر من به شما بگویم لشگری آماده شده تا به شما حمله کند آیا از من قبول میکنید؟ آنها گفتند بله. سپس گفت: من شما را از شرک و بتپرستی و آتش جهنم میترسانم. مخاطبان حرف پیامبر(ص) را گوش ندادند. در واقع اینجا که محل بکار گرفتن عقل بود حاضر نشدند از پیامبر(ص) تبعیت کنند. آنها با اینکه پیامبر(ص) را راستگو میدانستند و در امور دیگر حرف او را گوش میدادند در این مورد حاضر نشدند که حرف او را تصدیق کنند.
حال ما نیز نسبت به حضرت علی(ع) همینگونه هستیم و در مورد این حرفهای حضرت که اینقدر ما را از شیطان ترسانيده است، حرف ایشان را گوش نمیدهیم.
اگر حدیثی از حضرت علی(ع) داشتیم که امامزاده بسازید حتما آن را انجام میدادیم ولی در اینجا که باید دستور حضرت را گوش دهیم گوش نمیدهیم. حتی حضرت بارها در خطبههایش از توحید سخن گفته است ولی متأسفانه ما اهل توحید نیستیم و بجای خدا ائمه و حتی امام زادهها را نیز شریک خدا قرار میدهیم. پس هرچه حضرت علی(ع) برای توحید تلاش کند ولی ما از ایشان تبعیت نمیکنیم.
شما قرآن را مشاهده کنید. آیا یکی از پیامبران یا یاران آنها از مردهای حاجت خواستهاند یا نه؟ مثلا آیا حضرت موسی(ع) كه داستانش در سرتاسر قرآن بيان شده، در جايي از حضرت ابراهیم حاجت خواسته است؟
جالب است که اصلا چنین چیزی در قرآن نداریم ولی در بین ما دائما از ائمه حاجت خواسته میشود و مثلا گفته میشود: «یا حسین بده حاجات همه را»
جالبتر اینکه وقتی سندی در این باره ندارند میگویند عابدینی وهابی شده است. حرف من این است که در قرآن برای دعا دائما «ربّ» و «ربنا» آمده است. حال چرا ما بجای این دو عبارت از عباراتی مثل «یا علی»، «یا رسول الله»، «یا حسین» استفاده میکنیم و گاهی اوقات لا به لای آنها «یا الله» میگوییم. حتی در مواردی از غیر ائمه نیز حاجت خواسته میشود و مثلا از شهیدان یا امام زادهها درخواست حاجت میشود.
باید گفت که: «ره چنان رو که رهروان رفتند». وقتی انبیاء و اولیاء الهی طبق آیات قرآن در دعا هیچ واسطهای قرار ندادهاند و حتی «بحق….» هم نگفتهاند پس ما نیز همینگونه عمل کنیم. پیشنهاد میدهم یک دور دعاهای قرآنی را مطالعه کنید تا به صحبتهای من پی ببرید. ما نباید از خودمان بیدلیل چیزی اختراع کنیم که بگوییم ما آبرو نداریم و آنها آبرو دارند، پس از آنان ميخواهيم كه از خدا بخواهند؛ خير انبیاء و نه اصحاب انبیاء چنین استدلالاتی نداشتند. به عنوان مثال در جنگ بدر با وجود آن همه سختی، پیامبر(ص) و مسلمانان هیچگاه غیر خدا را صدا نزدند.
و اما برخی میگویند ما وقتی میخواهیم به درب خانۀ شاه برویم ابتدا باید رئیس دفتر او را ببینیم؛ پس برای دعا نیز باید سراغ واسطه رفت. این مثال نیز اشتباه است. با صداي بلند ميگويم: خدا شاه يا رئیس جمهور يا رهبر نیست. اگر شاه واسطه میخواهد دلیلش این است که توان و وقتش کم است ولی خدا نه توانش کم است و نه وقتش. اگر قرار بود واسطه گرفتن درست باشد در قرآن حداقل در یک مورد چنین امری آمده بود. این بزرگترین توهین است که ما خدای خالق را به یک مخلوق ضعیف تشبیه کنیم. در قرآن آمده است:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ﴿الشورى، 11﴾
هیچ چیزی مانند او نیست و او شنوا و بیناست.
همچنین در مورد مَثَلهای اشتباه در مورد خدا در سوره نحل آمده است:
فَلاٰ تَضْرِبُوا لِلّٰهِ الْأَمْثٰالَ إِنَّ اللّٰهَ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ ﴿النحل، 74﴾
بنابراین برای خدا اوصافی [همانند اوصاف موجودات] مَثَل نزنید، یقیناً خدا میداند و شما نمیدانید.
پس توحید ما نقص دارد. اگر میخواهیم از دست شیطان فرار کنیم باید از جهالت خارج شویم و عقلمان را رشد دهیم. شیطان گفت بندگان مخلَص را نمیتوانم فریب دهم و مخلَص شدن با پرورش عقل است. اصلا اینکه قرار شد ملائکه بر آدم سجده کنند به این دلیل بود که آدم عاقل بود و الّا خود ملائکه اهل ذکر و تسبیح بودند.
فَاَطْفِئُوا ما كَمَنَ فى قُلُوبِكُمْ مِنْ نيرانِ الْعَصَبِيَّةِ، وَ اَحْقادِ الْجاهِلِيَّةِ
ترجمه: «پس آتش عصبیت و کینههای جاهلیت را که در دلهایتان پنهان است خاموش کنید»
باید عصبیت را از بین ببریم. اینکه من از طائفۀ فلانی هستم یا از شهر فلان هستم یا حجت الاسلام و دکتر و مهندس هستم باید از بین برود. پس هرچه که موجب شود ما فکر کنیم برای خودمان کسی هستیم باید از بین برود و خاموش شود. همچنین کینههای جاهلیت نیز باید از ما دور شود. اینکه به خاطر کار بد دیگری تا آخر عمر از او کینه داشته باشیم صحیح نیست. از دو برادر نسبت به هم گرفته تا دو نفر مسئول یا حتی دو دشمن.
فَاِنَّما تِلْكَ الْحَمِيَّةُ تَكُونُ فِى الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَراتِ الشَّيْطانِ وَ نَخَواتِهِ، وَ نَزَغاتِهِ وَ نَفَثاتِهِ.
ترجمه: «چرا که این کبر و خودخواهی در فرد مسلمان از خطرات شیطان و ایجاد نخوتها و فسادها و وسوسههای اوست»
پس غیرت و تعصب بیجا جز خطر برای ما چیزی ندارد و باید آن را کنار گذاشت.
وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلى رُؤُوسِكُمْ،
ترجمه: «گوهر تواضع بر سر نهید،»
باید تصمیم بگیریم فروتن بودن را مثل یک تاج بر سرمان بگذاریم و انسانهای متواضعی شویم.
حال چگونه باید متواضع شد؟ قرآن روش تواضع را در سورۀ مؤمنون به ما یاد داده است. در این سوره آمده است:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿المؤمنون، 1﴾
بی تردید مؤمنان رستگار شدند.
اَلَّذِينَ هُمْ فِي صَلاٰتِهِمْ خٰاشِعُونَ ﴿المؤمنون، 2﴾
آنان که در نمازشان فروتن هستند.
فلاح به معنای رستگاری است و در اصل به معنای جوانه زدن گیاه است که از خاک بیرون آمده و از محدودیت گل و لای خود را نجات میدهد و بیرون میآید. حال رستگاری ما نیز به این معناست که از نخوت و تکبر بیرون آییم و متواضع شویم و راهش نماز خواندن است که موجب تواضع است.
خدا نیازی به نماز ما ندارد بلکه این خود ما هستیم که به نماز احتیاج داریم تا از خرافات و کبر و غرور نجات پیدا کنیم و واقعا متواضع شويم.
جالب است که در نماز فقط از خدا حاجت خواسته میشود و اصلا حاجت خواستن از غیر خدا وجود ندارد. حتی وقتی میخواهیم در نماز به پیامبر(ص) احترام بگذاریم باز خدا را صدا میزنیم و میگوییم: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
پس با نماز خواندن قرار است خداپرست و متواضع شویم. وقتی پیشانی بر خاک میگذاریم به این معناست که بفهمیم چیزی نیستیم. بنابراین اگر بعد از نماز تکبر کردهایم معلوم است که سجده را درست نفهمیدهایم.
وَ اِلْقاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ اَقْدامِكُمْ،
ترجمه: «خود بزرگ بینی را زیر پا بگذارید»
برخی بزرگان مسیحیت پای مستمندان و فقیران را در مراسمات میشویند. این کار نوعی تمرین تواضع است تا تعزز خود را زیر پا بگذارند.
البته این نباید یک مراسم ظاهری باشد بلکه انسان باید حقیقتا خود را نسبت به همه متواضع بداند.
وَ خَلْعَ التَّكَبُّرِ مِنْ اَعْناقِكُمْ،
ترجمه: «حلقه تکّبر از گردن باز کنید»
خلع به معنای کندن است. حال انگار که تکبر مثل لباسی است که پوشیدهایم و باید آن را بکنیم.
در مجموع این جملات میخواهد بگوید اگر میخواهید از شیطان نجات پیدا کنید باید از تکبر دوری کنید.
وَ اتَّخِذُوا التَّواضُعَ مَسْلَحَةً بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ عَدُوِّكُمْ اِبْليسَ وَ جُنُودِهِ
ترجمه: «و فروتنی را سلاح بین خود و دشمنتان یعنی شیطان و لشگرش قرار دهید»
آیت الله منتظری در توضیح این جمله گفتهاند: در قدیم وقتی دو کشور میخواستند با هم بجنگند انبار اسلحه نزدیک مرزها بوده است تا استفاده از آن آسان باشد.
حال در اینجا میگوید تواضع را مثل انبار اسلحه قرار دهید که به شما نزدیک باشد تا سریع آن را در مقابل ابلیس بکار گیرید.
دقت کنید یکی از راههای تواضع این است که دائما به فکر ضعفهای خود باشیم که مثلا در یک لحظه ممکن است آب در گلوی ما گیر کرده و بمیریم. ما خیلی ضعیفیم و به قول مولوی:
ما همه شیران ولی شیر عَلَم حملهشان از باد باشد دمبدم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد جان فدای آنکه ناپیداست باد
(مثنوی معنوی – دفتر اول – بخش29)
اگر این را در همۀ زندگی فهمیدیم هیچگاه تکبر نمیکنیم. حتی آنها که میخواهیم واسطۀ بین خود و خدا قرار دهیم آنها نیز اقرار دارند كه همینگونه هستند و چیزی از خود ندارند.
فَاِنَّ لَهُ مِنْ كُلِّ اُمَّة جُنُوداً وَ اَعْواناً، وَ رَجِلاً وَ فُرْساناً.
ترجمه: «زیرا او را از هر ملّتی لشگری و یارانی، و پیاده و سوارانی است.»
دقت کنید که ابلیس خیلی به ما نزدیک است و حتی در وجود ما شعبه دارد و یکی از شعبههای آن، هوای نفس است. پس باید مواظبت کنیم.
جالب است که ابلیس حتی در بین گروههای به ظاهر خوب نیز لشگریانی دارد. در بین آخوندها نیز لشگریانی از شیطان هستند. پس ابلیس همه جا شعبه دارد. بنابراین در همه جا باید مواظب باشیم که فریب شیطان را نخوریم.
و اما مراد از پیاده نظام گروهی هستند که جولانشان کم است ولی سواره نظام جولان زیادی دارند. به عنوان مثال یک طلبه که لشگر شیطان باشد پیاده نظام است و یک آیت الله اگر لشگر شیطان باشد سواره نظام است.
وَ لا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ اُمِّهِ مِنْ غَيْرِ ما فَضْل جَعَلَهُ الله فيهِ سِوى ما اَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَداوَهِ الْحَسَدِ،
ترجمه: «شما مانند آن متکبری (قابیل) که بر فرزند مادرش (هابیل) کبر ورزید نباشید که خداوند او را بر برادرش برتری نداده بود جز آنکه خودپسندی دلش را دچار حسادت کرد»
چرا در این عبارت برای هابیل از تعبیر پسر مادر استفاده کرد نه برادر؟
چه بسا بتوان گفت این تعبیر میخواهد بگوید ما آنقدر کوچک بودیم که مادر، ما را زائیده است و قبل از آن نطفه بودهایم. پس این عبارت خودش برای این است که تکبر را کنار بگذاریم و بفهمیم چیزی نبوده و نیستیم.
قابیل و هابیل فضلی بر هم نداشتند و تنها قابیل بود که یک فضل دروغین برای خود ساخت.