تفسیر سوره فتح – جلسه شانزدهم

تفسیر سوره فتح – جلسه شانزدهم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه شانزدهم تفسیر سوره فتح مربوط به آیه 8 این سوره وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس تفسیر در تاریخ 11/07/1403

تفسیر آیه 8 سوره فتح

إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً  ﴿الفتح‏، 8﴾

ما تو را گواه و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم؛

نکته 1: در جلسات قبلی پیرامون این آیه صحبت‌هایی شد. البته مطالب دیگری نیز می‌توان در مورد این آیه بیان کرد از جمله اینکه شبیه این آیه در سوره احزاب نیز آمده است و البته اضافاتی نیز دارد. به این آیات از سورۀ احزاب توجه کنید:

يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً  ﴿الأحزاب‏، 45﴾

ای پیامبر! به راستی ما تو را گواه و مژده رسان و بیم دهنده فرستادیم.

وَ دٰاعِياً إِلَى اللّٰهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرٰاجاً مُنِيراً  ﴿الأحزاب‏، 46﴾

و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی فروزان [برای هدایت جهانیان] قرار دادیم.

شاید علت این اضافات این باشد که در سورۀ احزاب، پیامبر(ص) در معرض اتهام بوده است و به همین خاطر خداوند مفصل او را معرفی کرده است ولی در سورۀ فتح، پیامبر(ص) اگر چه در معرض اتهام بوده ولی نه به اندازۀ سوره احزاب.

حال به همین مناسبت بد نیست برخی از این اتهامات را بیان کرده و جواب دهیم چون معمولا مفسران طبق بررسی بنده جواب این شبهات را نداده‌اند و اسلام ستیزان از طریق همین اتهامات در فضای مجازی در حال فعالیت بر ضد پیامبر(ص) هستند.

برای انسانی که خودش اهل شهوت است یا غرضی دارد و دیگران را مثل خودش حساب می‌کند پیامبر(ص) نیز فردی شهوت ران و چشم چران و منحرف خواهد بود.

هرچه که باشد عده‌ای آیات را عوضی می‌فهمند. حال، یا غرضی دارند و یا اینکه مفسران حرف دقیق و خوب نزدند.

این در حالی است که سورۀ احزاب از جمله سوره‌هایی است که از پیامبر(ص) زیاد تعریف و تمجيد کرده است به گونه‌ای که برخی از آیاتش در جای دیگری از قرآن نیامده است.

به عنوان مثال همین آیاتی که بیان شد صفات متعددی از پیامبر(ص) را مطرح کرده است.

آیۀ دیگری که خیلی معروف است این آیه است:

إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً  ﴿الأحزاب‏، 56﴾

همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند. ای اهل ایمان! بر او درود فرستید و آن گونه که شایسته است، تسلیم او باشید.

باز در همین سوره آمده است:

لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كٰانَ يَرْجُوا اللّٰهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللّٰهَ كَثِيراً  ﴿الأحزاب‏، 21﴾

یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد می‌کند.

همچنین در این سوره آمده است:

اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ……﴿الأحزاب‏، 6﴾

پیامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است….

باز در آیۀ دیگری از این سوره آمده است:

اَلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسٰالاٰتِ اللّٰهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاٰ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللّٰهَ وَ كَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِيباً  ﴿الأحزاب‏، 39﴾

[آری این روش خداست درباره] آنان که همواره پیامهای خدا را به مردم می‌رسانند و از [عظمت و مقام] او می‌ترسند و از هیچ کس جز او واهمه ندارند و برای حسابرسی [کار با ارزش اینان] خدا کافی است.

مٰا كٰانَ مُحَمَّدٌ أَبٰا أَحَدٍ مِنْ رِجٰالِكُمْ وَ لٰكِنْ رَسُولَ اَللّٰهِ وَ خٰاتَمَ اَلنَّبِيِّينَ وَ كٰانَ اَللّٰهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً  ﴿الأحزاب‏، 40﴾

محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است؛ و خدا به هر چیزی داناست.

در واقع هرجای این سوره نگاه شود تعریف و تمجيد از پیامبر(ص) است.

در این سوره آیاتی وجود دارد که باید به بهترین نحو فهمیده شود، ولی به بدترین نحو فهمیده شده است. واقعا جای سؤال است که چرا مفسران به معنای این آیات دقت نکرده‌اند. به هر حال کسی که پیامبر و معصوم است چگونه می‌شود که برای او در این سوره نقاط سیاهی درست شده است به این صورت که برخی گفته‌اند پیامبر(ص) چشمش به زنان مردم بوده و به همین خاطر خدا به او گفته است:

لاٰ يَحِلُّ لَكَ النِّسٰاءُ مِنْ بَعْدُ وَ لاٰ أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوٰاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلاّٰ مٰا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً  ﴿الأحزاب‏، 52﴾

[غیر از زن‌هایی که گفته شد] از این پس زنان دیگر برای تو حلال نیست، و [نیز] جایز نیست که آنان را به همسرانی دیگر تبدیل کنی گرچه زیبایی آنان تو را خوش آید، مگر کنیزی که مالکش شوی؛ و خدا نگهبان و مراقب همه چیز است.

دیگری گفته است پیامبر(ص) از درب خانۀ زینب همسر زيد رد می‌شده و از لای در نگاه کرد و بدن عریان او را دید و از او خوشش آمد و شوهرش وقتی این را فهمید که پیامبر(ص) زینب را دوست دارد او را طلاق داد تا پیامبر(ص) با او ازدواج کند. يا گفته شده مشاجره‌اي ميان زينب و زيد رخ داد، براي رفع آن نزاع نزد رسول خدا رفتند و او از زينب خوشش آمد و…

اینها حرف‌هایی است که با شنیدن آن مو بر بدن راست می‌شود، انگار کسانی که این حرف‌ها را زده‌اند اصلا پیامبر(ص) را قبول ندارد.

بنده در اینجا قصد دارم برخی از شبهاتی که به خصوص در مورد آیات 36 و 37 سوره احزاب مطرح شده را پاسخ دهم. در آیه 36 آمده است:

وَ مٰا كٰانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاٰ مُؤْمِنَةٍ إِذٰا قَضَى اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاٰلاً مُبِيناً  ﴿الأحزاب‏، 36﴾

و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد هنگامی که خدا و پیامبرش کاری را حکم کنند برای آنان در کار خودشان اختیار باشد؛ و هرکس خدا و پیامبرش را نافرمانی کند یقیناً به صورتی آشکار گمراه شده است.

این آیه زیاد خوانده می‌شود ولی متأسفانه معنای صحیحی از آن بیان نمی‌شود. یادم هست این آیه را آقای مشکینی در خطبۀ نماز جمع می‌خواند و آن را به امام زمان سرایت می‌داد و می‌گفت اگر امام زمان به تو بگوید باید همسرت را طلاق دهی این یک دستور الهی است و باید عمل شود. در واقع عده‌ای از این آیه دخالت در کارهای خصوصی افراد را می‌فهمند و می‌گویند رسول خدا حق دارد در همۀ امور حتي امور شخصي افراد دخالت کند.

بنده دقیقا بر عکس می‌فهمم و می‌گویم هيچكس حتي رسول خدا حق دخالت در امور شخصی افراد را ندارد و این مطلب را از آیۀ بعدی كه همان آيۀ مربوط به زينب و زيد است، می‌فهمم که می‌فرماید:

وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللّٰهَ وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللّٰهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَى النّٰاسَ وَ اللّٰهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشٰاهُ فَلَمّٰا قَضىٰ زَيْدٌ مِنْهٰا وَطَراً زَوَّجْنٰاكَهٰا لِكَيْ لاٰ يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوٰاجِ أَدْعِيٰائِهِمْ إِذٰا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كٰانَ أَمْرُ اللّٰهِ مَفْعُولاً  ﴿الأحزاب‏، 37﴾

و [یاد کن] زمانی را که به آن شخص که خدا به او نعمت [اسلام] بخشیده بود، و تو هم [با آزاد کردنش از طوق بردگی و به فرزندي گرفتن و همسرگيري براي او] به او احسان کرده بودی، می‌گفتی: همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن. و تو در باطن خود چیزی را پنهان می‌داشتی که خدا آشکار کنندۀ آن بود و از مردم می‌ترسیدی و در حالی که خدا سزاوارتر بود که از او بترسی، پس هنگامی که « زید » نیاز خود را از همسرش به پایان برد، وی را به همسری تو درآوردیم تا برای مؤمنان نسبت به ازدواج با همسران پسر خوانده‌هایشان زمانی که نیازشان را از آنان به پایان برده باشند سختی و حرجی نباشد؛ و همواره فرمان خدا شدنی است.

این آیه علامت‌هایی دارد که درست فهمیده شود ولی متأسفانه مفسران به این علامات دقت نکرده‌اند. یکی از آن علامت‌ها این است که تنها اسم یکی از صحابۀ پیامبر(ص) در قرآن آمده و آن زید است. نه اسم  حضرت علي فاتح خيبر آمده نه اسم خديجه يا ابوطالب يا خلفاي سه‌گانه. زید غلامی بود که در خانۀ پیامبر(ص) بزرگ شد و پیامبر(ص) او را آزاد کرد و پسرخواندۀ خود قرار داد. زید اگر چه پسرخواندۀ پیامبر(ص) بود ولی روشن بود كه مثل قریشیان شخصیت درجۀ اول نداشت. پیامبر(ص) زید را به ازدواج زینب که از قریش و جزو شخصیت‌های درجۀ یک بود در آورد. پس از مدتی زید كام‌گيريش از زینب تمام شد و قصد کرد او را طلاق دهد. پیامبر(ص) در زندگي خصوصي زيد دخالت كرد و از پدرخواندگي و ساير خدماتي كه به زيد كرده بود از جمله اينكه دختر عمۀ خود زينب را كه قريشي و جزو شهروندان درجه يك بود به ازدواج زيد درآورده بود استناد كرد و از زید خواست كه زنش را طلاق ندهد.

جالب است که زید این حرف ولي‌نعمت خود، پیامبر(ص) را گوش نکرد و زینب را طلاق داد. ولی هیچ یک از شیعه و سنی از زید بدگویی نکرده و نگفته که او خلاف دستور پیامبر(ص) عمل کرده و در نتیجه فاسق شده است.

این یعنی دخالت پیامبر(ص) در زندگی شخصی و خصوصی افراد معنا ندارد چون زید اگرچه دستور پیامبر(ص) را عمل نکرد ولی معصیتی مرتکب نشده است.

بنابراین آیۀ 36 مربوط به امور خصوصی افراد نیست چون بلافاصله بحث امور خصوصی در آیۀ 37 بیان شده است. باید یاد بگیریم که خداوند چگونه و با چه بیانی منظور خود را مطرح می‌کند. به عنوان مثال ما اگر بخواهیم بگوییم فلان امر ممکن نیست با تأکید می‌گوییم محال است و نمی‌شود ولی خداوند برای محال بودن ورود مستکبران به بهشت چنین بیانی دارد:

إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيٰاتِنٰا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْهٰا لاٰ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوٰابُ السَّمٰاءِ وَ لاٰ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتّٰى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيٰاطِ وَ كَذٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ  ﴿الأعراف‏، 40﴾

قطعاً کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، و از پذیرفتن آنها تکبّر ورزیدند، درهای آسمان [برای نزول رحمت] بر آنان گشوده نخواهد شد، و در بهشت هم وارد نمی‌شوند مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن درآید!! [پس هم چنانکه ورود شتر به سوراخ سوزن محال است، ورود آنان هم به بهشت محال است؛] این گونه گنهکاران را کیفر می‌دهیم.

مشاهده می‌کنید که چگونه خداوند در این آیه محال بودن ورود مستکبران به جهنم را بیان کرده است. حال، در سورۀ احزاب نیز برای اینکه بگوید اوامر خدا و رسول در آيۀ 36 مربوط به امور كلي جامعه است و مربوط به امور شخصی افراد نیست آیۀ 37 را که در واقع نوعی مثال از بهترين نوعش می‌باشد بیان کرده است؛ زيرا زيد ارادت فراواني به پيامبر داشت و زينب نيز از نظر صورت زيبا و از نظر سيرت خوب و تسليم بود؛ وقتي در اينجا حرت محمد(ص) كه رسول خدا و ولي نعمت زيد و خويشاوند زينب است نتواند دخالت كند مسلما هيچ‌كس ديگري حق دخالت در امور خصوصي ديگري را ندارد.

بر طبق این آیه زید حرف پیامبر(ص) را گوش نداد ولی با اینکار فاسق نشد.

دقت شود مراد از تعبیر وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللّٰهُ مُبْدِيهِ در آیه 37 این است که تو می‌خواهی با وجود نعمت‌هایی که به زید داده‌ای از این امور استفاده کنی و در کارهای شخصی زید دخالت کنی ولی خدا می‌خواهد این را علنی کند که تو حق دخالت در امور شخصی افراد را نداری.

و اما تعبیر وَ تَخْشَى النّٰاسَ وَ اللّٰهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشٰاهُ به این معناست که تو می‌ترسی اگر امور زندگی مردم در دست خودشان باشد طلاق اتفاق بيفتد و برای آنها و براي جامعه و براي تو بد شود ولی تو باید از خدا بترسی و آنچه خدا می‌خواهد را انجام دهی. پس مردم در زندگی خصوصی خود آزاد هستند و تو نباید دخالت کنی.

و اما مفسران تعبیر وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللّٰهُ مُبْدِيهِ را اینگونه معنا کرده‌اند که پیامبر(ص) در درونش زینب را دوست داشت و می‌خواست با او ازدواج کند.

ببینید شخصیتی مثل پیامبر(ص) را اینگونه دورو معرفی می‌کنند که مثل یک پادشاه است که وقتی زن وزیرش را می‌بیند قصد او را می‌کند یا مثل مرد هرزه‌ای که وقتی زنی را در کوچه و خیابان می‌بیند می‌خواهد او را تصرف کند.

نمی‌دانم چرا چنین صحبت‌هایی شده است. یادمان نرود که زینب دختر عمۀ پیامبر(ص) بوده و پیامبر(ص) بارها او را دیده بوده است به خصوص اینکه تا زمان نزول این آیات هنوز آیات حجاب نازل نشده بوده و علاوه بر این زينب پيشنهاد شوهرخواستن خود را به پيامبر(ص) داد و خود پیامبر(ص) پیشنهاد ازدواج با زید را به زینب داد. حال چگونه ممکن است پیامبر(ص) یکدفعه زینب را در جایی ببیند و به او متمایل شود؟!

همۀ مشکل آنجاست که برخی از ما پیامبر(ص) را مثل خودمان می‌دانیم. البته به نظر می‌رسد در این مسأله حکومت‌ها نقش زیادی داشته‌اند چون این حکومت‌ها هستند که دوست دارند در زندگی خصوصی مردم دخالت کنند ولی از نظر دین این کار درست نیست و حتی پیامبر(ص) نمی‌تواند در زندگی شخصی پسرخوانده‌اش دخالت کند.

دقت کنید مسألۀ مطرح شده در ذيل آیۀ 37 یک مورد بسيار نادر است که شخصی پسرخوانده داشته باشد و پسرخوانده‌اش همسرش را طلاق دهد و سپس پدرخوانده عاشق همسر پسرخوانده‌اش شود و آن خانم هم كه بسيار جوانتر از آن مرد است، چنین ازدواجی را قبول کند، تا دين بگويد حلال ياحرام است. همانطور که مشاهده می‌کنید این یک مورد نادر است و در نتیجه می‌توان گفت مطالب صریح بیان شده در آیه چندان مهم نیست و آنچه در آیه مهم است همان‌هاست که تصریح نشده و آن عدم جواز دخالت پیامبر(ص) در امور شخصی افراد است.

پس خدا این نقشه را ریخت تا به مردم بفهماند حتي دخالت پيامبر در امور خصوصی افراد مورد علاقه و مساعدت شده، صحیح نیست. حال در این بین برای اینکه شخصیت زینب لِهْ نشود خدا کاری کرد که پیامبر(ص) با زینب ازدواج کند تا خسارت‌های روحی که به او از طریق طلاق وارد شده بود جبران شود.

و اما آیۀ دیگری از سوره احزاب که مورد شبهه و سؤال شده این آیه است:

لاٰ يَحِلُّ لَكَ النِّسٰاءُ مِنْ بَعْدُ وَ لاٰ أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوٰاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلاّٰ مٰا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً  ﴿الأحزاب‏، 52﴾

[غیر از زن‌هایی که گفته شد] از این پس زنان دیگر برای تو حلال نیست، و [نیز] جایز نیست که آنان را به همسرانی دیگر تبدیل کنی گرچه نيكويی آنان تو را خوش آید، مگر کنیزی که مالکش شده‌ای؛ و خدا نگهبان و مراقب همه چیز است.

در ذیل این آیه نیز شبهه کرده‌اند که چشم پیامبر(ص) به زنان مردم بوده به گونه‌‌‌اي كه خدا به او گفته بس است ديگر، در حالی که دقیقا بر عکس بوده است. توضیح اینکه زنان پیامبر(ص) در این سوره مادران مؤمنان نامیده شدند. همچنین در همین سوره آمده است که پیامبر(ص) زنان خود را مخیر بین ماندن و رفتن کرد ولی همه ماندند. لازم به ياداوري است که بعد از فتح خیبر زنان پیامبر(ص) توقع داشتند که از لحاظ مادی بیشتر به آنها رسیدگی شود، ولی چنین امری ممکن نشد و به همین خاطر پیامبر(ص) آنها را مخیر بین ماندن و رفتن کرد، ولی همه ماندند و دارای اعتبار و ارزش مادر مؤمنان شدند.

وقتی دیگر زنان مشاهده کردند که زنان پیامبر(ص) دارای اعتبار و ارزش هستند دوست داشتند زن پیامبر(ص) شوند، ولی خداوند برای اینکه ارزش همان زنان پیامبر(ص) که حاضر به فداکاری شده بودند مشخص شود به او اجازه نداد که از آن به بعد با زن دیگری ازدواج کند.

و اما مراد از وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ سیرت نیکوی آنهاست نه زیبایی ظاهری آنها. دقت کنید که برای زیبایی از جمال و جميل استفاده می‌شود نه حُسن. پیامبر(ص) اصلا به دنبال زیبایی ظاهری نبوده است.

پس مشاهده می‌کنید که آیات را تا چه اندازه عوضی فهمیده‌اند.

و اما در آخر به نکته‌ای اشاره کنم:

با مطالب بیان شده در این جلسه و دیگر جلسات مشاهده می‌کنید که بنده حرف‌های نو دارم. در امور دیگر مثل سیاست نیز حرف‌های نوی دارم و مثلا در بحث 7 اکتبر گفتم این دام اسرائیل بوده است و کسی در آن زمان این حرف مرا قبول نکرد ولی الآن پس بيش از 40000 كشه و ويراني غزه و غيره كم‌كم دارد اين فكر زنده مي‌شود که بايد همۀ امور سنجيده مي‌شد و ورود راحت از موانع بايد افراد را به شك مي‌انداخت. و كم‌كم به نتايج ديگري هم خواهند رسيد.

با این صحبت‌ها قصد تعریف از خود را ندارم بلکه می‌خواهم این را بگویم که بنده کتاب‌هایی دارم که حرف‌های نوی در آن نوشته شده است و دوست دارم این حرف‌ها مطالعه و مورد بررسی قرار گیرد تا مشکلی از جامعه حل شود.

از جمله کتاب «شیوۀ همسرداری پیامبر(ص)» که در آن حرف‌های جدیدی هست. خواندن این کتاب به همه توصیه می‌شود و پیشنهاد می‌کنم این کتاب را به دست دیگران برسانید تا خوانده شود تا این خشونت‌های عریانی که در زندگی مردم است از بین برود.

همچنین کتاب «زوایای ناپیدای نهضت امام حسین(ع)» نیز از جمله کتاب‌هایی است که تحلیلی نو از نهضت امام حسین(ع) در آن بیان شده است و بسياري از واقعيت‌ها را روشن و تهمتها را از نهضت اباعبدالله مي‌زدايد.

کتاب دیگر «ساختارشکنی در مباحث قصاص» است که دوست دارم آن نیز به دست قاضیان برسد تا از قتل‌های قانوني اشتباهی که در جامعۀ ما رخ می‌دهد جلوگیری شود.

شما می‌توانید مجموع کتاب‌های بنده را در سایت من مشاهده و خریداری نمایید.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات