سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه شصت و چهارم شرح دعای ابوحمزه وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
جلسه شصت و چهارم شرح دعای ابوحمزه
سَيِّدِى مَنْ لِى؟ وَمَنْ يَرْحَمُنِى إِنْ لَمْ تَرْحَمْنِى؟
ترجمه: «ای آقای من، که را دارم و چه کسی بر من رحم میکند، اگر تو به من رحم نکنی»
همۀ علل و اسباب در دست خدا هستند و در نتیجه اگر خدا بخواهد آنها را در مسیر رحم به من قرار میدهد ولی اگر خدا نخواهد به ما رحم کند، علل و اسباب نیز در همان مسیری که خدا میخواهد قرار میگیرند.
ما باید سعی کنیم رحمت خدا را به سوی خود جذب کنیم. دقت کنیم که خدا مهربان است و اگر خدا به ما رحم نمیکند به این خاطر است که خودمان راه رحم را بستهایم.
وَفَضْلَ مَنْ أُؤَمِّلُ إِنْ عَدِمْتُ فَضْلَكَ يَوْمَ فاقَتِى ؟
ترجمه: «و احسان چه کسی را آرزو کنم، اگر احسان تو را روز بیچارگیام نداشته باشم»
پس ما فقط باید به فضل و رحمت خدا امیدوار باشیم.
وَ إِلىٰ مَنِ الْفِرارُ مِنَ الذُّنُوبِ إِذَا انْقَضىٰ أَجَلِى؟
ترجمه: «و گریز از گناهان بهسوی کیست، وقتی که عمرم سرآید؟»
دقت شود که گناه به انسان چسبیده است و از ما جدا نیست مثل علم که از انسان عالم جدا نیست بر خلاف مال و فرزند که از انسان جدا هستند و جدا خواهند شد. به هر حال گناهان ما همیشه و حتی پس از مرگ در کنار ما هستند.
مرحوم آیت الله خمینی کتابی با نام پروازی در ملکوت که شرح معنوی نماز بود نوشته بود. در اوایل انقلاب آن را خواندم و یکی از قصههای کتاب این بود که وقتی در روز قیامت افراد از قبر بیرون میآیند برخی یک سگ هار به همراه دارند و وقتی شخص به او میگوید از من دور شو او میگوید من عمل تو هستم. در مقابل کسی که عملش خوب است جوان خوشسیمایی به همراه اوست که در واقع همان عمل اوست.
قرآن کریم در جایی میفرماید:
حَتّٰى إِذٰا جٰاءَنٰا قٰالَ يٰا لَيْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ ﴿الزخرف، 38﴾
تا زمانی که [در قیامت] نزد ما آیند [به شیطانش] گوید: ای کاش میان من و تو فاصله و دوری مشرق و مغرب بود، پس بد همنشینی بودی!
پس عمل بد آنقدر بد است که انسان گنهکار آرزو میکند روز قیامت از او فاصله داشته باشد.
سَيِّدِى لَاتُعَذِّبْنِى وَأَنَا أَرْجُوكَ .
ترجمه: «ای آقای من، مرا عذاب مکن که به تو امید دارم،»
دقت کنید که وقتی به خدا میگوییم ما را عذاب نکن به این معنا نیست که خدا بد است و ما را شکنجه میکند بلکه مراد از این جمله این است که اگرچه کارهای من بد است ولی امیدواریم تو مرا ببخشی.
البته این امید به بخشش مربوط به دنیا است و الا وقتی از دنیا رفتیم کار از کار گذشته است. پس مراد از امیدواری در این جمله این است که امید دارم توفیق توبه به من بدهی.
البته مراد از توبه، تنها توبۀ لفظی نیست بلکه برگشتن واقعی از گناه است مثل اینکه در ازدواج آنچه مهم است توافق پسر و دختر است و صیغه تنها برای این است که معلوم شود اینها زن و شوهر هستند. در توبه نیز آنچه مهم است برگشت از گناه و جبران آن است و لفظ استغفار تنها نشانۀ آن است.
إِلٰهِى حَقِّقْ رَجائِى،
ترجمه: «خدایا امیدم را تحقق بخش»
محقق شدن امید به این است که از گناهانمان توبه کرده و گذشتهها را جبران کنیم تا عذاب نشویم.
وَآمِنْ خَوْفِى،
ترجمه: «و ترسم را ایمنی ده،»
ترس ما از این است که گناهان، ما را بسوزاند و در اینجا از خدا میخواهیم که این ترسمان به امنیت تبدیل شود و راهش همان توبه است تا خدا ما را ببخشد و دیگر عذاب نشویم.
فَإِنَّ كَثْرَةَ ذُنُوبِى لَاأَرْجُو فِيها إِلّا عَفْوَكَ،
ترجمه: «زیرا من در عین فراوانی گناهانم امیدی جز به گذشت تو ندارم»
در اینجا میگوییم گناهان ما زیاد است و در نتیجه کارمان خطرناک است مثل اینکه وقتی آتش زیاد باشد کار خطرناک میشود.
حال عفو خداست که میتواند این آتش گناهان ما را خاموش کند.
سَيِّدِى أَنَا أَسْأَلُكَ مَا لَاأَسْتَحِقُّ،
ترجمه: «ای آقای من، چیزی را از تو درخواست دارم که شایسته آن نیستم»
دقت شود که ما اگرچه از خدا طلب عفو داریم ولی طلبکار خدا نیستیم.
وَأَنْتَ أَهْلُ التَّقْوىٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ
ترجمه: «و تو اهل تقوا و آمرزشی»
تقوا گاهی به بنده نسبت داده میشود که در این صورت به این معناست که شخص، خودش را از گناه نگه میدارد. گاهی نیز تقوا به خدا نسبت داده میشود یعنی خدا نگهدارنده است و ما را از عذاب نگه میدارد.
پس ما مستحق بخشش نیستیم ولی خدا اهل تقوا و مغفرت است و به همین خاطر امید به بخشش او داریم.
فَاغْفِرْ لِى وَأَلْبِسْنِى مِنْ نَظَرِكَ ثَوْباً يُغَطِّى عَلَىَّ التَّبِعاتِ
ترجمه: «پس مرا بیامرز و جامهای از نگاه لطفت بر من بپوشان که گناهانم را بر من بپوشاند»
گاهی اوقات پیراهنی میپوشیم که نازک است به گونهای که زیر آن پیداست ولی گاهی اوقات لباس ما کلفت است و هیچچیز زیر آن پیدا نیست. حال در اینجا از خدا لباسی میخواهیم که کلفت باشد تا بدیها و تبعات اعمال ما را بپوشاند.
وَتَغْفِرُها لِى وَلَا أُطالَبُ بِها
ترجمه: «و آنها را بیامرز و نسبت به آنها بازخواستم نکن»
ممکن است کار بد انسان نادیده گرفته شود تا به موقعش مورد بازخواست قرار گیرد ولی در اینجا از خدا میخواهیم گناهان ما را به گونهای بپوشان که بعدا نیز نخواهی به حساب آن برسی.