سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسۀ مربوط به پاسخ به این شبهه که (آیا یوسف دروغ گفت و تهمت زد و فريب داد؟) وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید.)
متن پیاده شدۀ این جلسه
آیا یوسف دروغ گفت و تهمت زد و فريب داد؟
سؤال: برخی میگویند اگر آخوندها دروغ میگویند و تهمت ميزنند و مردم را فريب ميدهند مثل یوسف پیغمبر هستند که او نیز دروغ گفت چون مخفيانه جام پادشاه را در بار برادرش قرار داد و به دروغ فرياد زد كه جام گم شده است و به كاروان كنعان تهمت دزدي زد و از این طریق حكومت مصر را فریب داد و برادرش بنیامین را نزد خود نگه داشت.
پاسخ: آخوندها چه ميكنند و چه نميكنند به خودشان مربوط است، آنچه من در اینجا وظیفه دارم بگویم دفاع از حضرت یوسف(ع) است چون قصۀ یوسف اینگونه که شما میگویید نیست. یوسف دروغ نگفته و برادرش را متهم به دزدی نکرده و مصريان را فريب نداده است. این چیزهایی که شما میگویید اصلا در قرآن نیست. بياييد آیات مربوط به این قسمت از داستان یوسف را با هم بررسی کنیم تا ببینیم آیا چیزهایی که در سؤال گفته شد در این آیات یافت میشود یا خیر؟
فَلَمّٰا جَهَّزَهُمْ بِجَهٰازِهِمْ جَعَلَ السِّقٰايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسٰارِقُونَ ﴿يوسف، 70﴾
پس هنگامی که [يوسف] بارشان را آماده کرد، آبخوریِ [مخصوصِ پادشاه] را در بار برادرش گذاشت. سپس ندا دهندهای بانگ زد: ای کاروان! یقیناً شما دزد هستید!
معلوم نیست که چرا یوسف آبخوري را در بار بنیامین گذاشت. شاید قصد داشته کمکی به طائفۀ یعقوب کرده باشد همانطور که در دفعۀ اول سفر برادرانش به مصر، طبق آیه 62 پولهایشان را در بارشان قرار داد. شاید هم میخواسته علامتی از زنده بودن خودش بگذارد که پدرش يقين كند یوسف زنده است. بله او به بنیامین گفته بود که من برادرت هستم تا او خبر را به پدرشان برساند، ولی برای اینکه پدرش این مسأله را باور کند، علاوه بر خبر دادن به بنيامين آبخوري مخصوص پادشاه را نيز در بار برادرش گذاشت.
پس چه بسا یوسف به این دلایلي كه بيان شد جام را در بار بنیامین گذاشته و هدف دیگری نداشته است ولی برخی این احتمال را دادهاند که یوسف به قصد تهمت به برادر چنین کرد. سؤالی که در اینجا پیش میآید این است که چرا این احتمال ضعیف که تهمتی به یک پیامبر است، بدون هيچ دليل و مدركي گرفته شود؟ چه دلیل قابل دفاعی برای این احتمال وجود دارد؟
به خصوص اینکه طبق متن انتهای آیه اصلا یوسف تهمت نزد بلکه جارچی بود که کاروان كنعان را دزد خطاب کرد. پس چه بسا يوسف جام را گذاشته و رفته است و كارگران انبار وقتی مشاهده کردند که جام نیست به این کاروان شک بردند و آنها را متهم کردند در حالی که یوسف اصلا چنین چیزی را پیشبینی نمیکرد.
با این توضیحات فهمیدیم که از آیۀ اول چیزی بدست نیامد. پس سراغ آیات بعدی میرویم:
قٰالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مٰا ذٰا تَفْقِدُونَ ﴿يوسف، 71﴾
کاروانیان روی به كارگران کردند و گفتند: چه چیزی گم کردهاید؟
قٰالُوا نَفْقِدُ صُوٰاعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جٰاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ ﴿يوسف، 72﴾
گفتند: آبخوری شاه را گم کردهایم و [جارچي گفت] هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر مژدگانی اوست و من ضامن آن هستم.
ظاهرا چون كارگران از گم شدن جام ترسیده بودند همان جارچي ضامن شد که اگر جام را بدهید من یک بار اضافه به شما خواهم داد.
قٰالُوا تَاللّٰهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مٰا جِئْنٰا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ مٰا كُنّٰا سٰارِقِينَ ﴿يوسف، 73﴾
گفتند: به خدا سوگند شما به خوبی دانستید که ما نیامدهایم در این سرزمین فساد کنیم، و هیچگاه دزد نبودهایم.
كنعانيان در اینجا به سابقۀ قبلی خود اشاره میکنند که شما میدانید ما دزد نیستیم و حتی با وجود اینکه دفعۀ قبل پول در بارهایمان بود آن را به شما خبر داديم و مخفی نکردیم.
قٰالُوا فَمٰا جَزٰاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كٰاذِبِينَ ﴿يوسف، 74﴾
كارگران گفتند: اگر شما دروغگو باشید [و سارق در میان شما یافت شود] کیفرش چیست؟
قٰالُوا جَزٰاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزٰاؤُهُ كَذٰلِكَ نَجْزِي الظّٰالِمِينَ ﴿يوسف، 75﴾
گفتند: کسی که آن در بارش پیدا شود، کیفرش خود اوست [که به غلامی گرفته شود]. ما ستمکاران را [در کنعان] به همین صورت کیفر میدهیم.
طبق این آیات برادران یوسف قبول کردند هرکسی از ما که جام در بارش پیدا شد به عنوان برده گرفته شود.
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعٰاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهٰا مِنْ وِعٰاءِ أَخِيهِ كَذٰلِكَ كِدْنٰا لِيُوسُفَ مٰا كٰانَ لِيَأْخُذَ أَخٰاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ اللّٰهُ نَرْفَعُ دَرَجٰاتٍ مَنْ نَشٰاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿يوسف، 76﴾
پس [یوسف] پیش از [بررسی] بارِ برادرش، شروع به [بررسی] بارهای [دیگر] برادران کرد، آنگاه آن را از بار برادرش بیرون آورد. ما این گونه برای یوسف چارهاندیشی نمودیم؛ زیرا او نمیتوانست بر پایۀ قوانین پادشاه [مصر] برادرش را بازداشت کند مگر اینکه خدا بخواهد [بازداشت برادرش از راهی دیگر عملی شود]. هر که را بخواهیم [به] درجاتی بالا میبریم و برتر از هر صاحب دانشی، دانشمندی است.
از اینجاست که پای یوسف وسط میآید. یوسف وقتي سر و صداها را ميشنود ميآيد و مشاهده میکند که قصد داشت کار خیری بکند و كمكي به كنعانيان بكند يا علامتي براي زنده بودن خودش بفرستد، ولی ناخواسته تبديل به شرّي شد. پس خودش شروع به گشتن بارها کرد و چه بسا علت اینکه گشتن بار بنیامین را به تأخیر انداخت برای این بود که شاید اتفاقی بیفتد یا وحی نازل شود تا آبروریزی نشود. او با خود میگوید قصدم از گذاشتن جام در بار بنیامین خیر بود ولی یکدفعه چنین شرّی اتفاق افتاد، و انتظار كمكي الهي بود.
یوسف منتظر است که به گونهای مشکل حل شود و تا جایی که میتوانست گشتن بار بنیامین را به تأخیر انداخت و حرف (ثم) بر اين تأخير دلالت ميكند. ولی کار حل نشد و بالاخره جام را از بار بنیامین بیرون آورد.
حال به عبارت مهم «كَذٰلِكَ كِدْنٰا لِيُوسُفَ» میرسیم که برخی بد فهمیدهاند. طبق این عبارت خدا میفرماید ما برای یوسف کید يا حيله کردیم نه اينكه يوسف كيدي بكند. کید خدا این بود که کارگرها ابتدا از كنعانيان پرسیدند که اگر دزد در بین شما بود چگونه جزاء داده شود و آنها جزایی را گفتند که سرانجام به نفع یوسف تمام شد. پس خدا کیدی کرد که برادر یوسف بدون هيچ شائبهاي نزد يوسف بماند و كسي شكي نكند. خود یوسف نقشهاش طولانی بود که جام را در بار بنیامین بگذارد تا بعدا بفهمند یوسف زنده است، ولی خدا کار را راحت کرد از این طریق که کارگران از كنعانيان، نحوۀ مجازات سارق را سؤال کردند. آنها میتوانستند خودشان کاروانیان را بگردند و طبق قوانين مصر آنان را مجازات کنند ولی اینکه چنین سؤالی از آنها کردند این کید خدا به نفع یوسف بود.
پس خدا بدون اینکه یوسف گناهی کرده باشد به نفعش نقشهای کشید تا برادرش نزدش بماند. پس یوسف نه دروغ گفته و نه تهمت زده و نه نقشه کشیده که بخواهد خلاف قوانين مصر برادرش را نزد خودش نگه دارد.
طبق قانون مجازاتی مصر یوسف حق نداشت برادرش را نزد خود نگه دارد ولی خدا بود که صحنه را به گونهای طراحی کرد که چنین اتفاقی بیفتد.
با این توضیحات فهمیدیم که خدا به نفع يوسف کید کرد نه یوسف. آیه نمیگوید: «کذلک کاد یوسف» بلکه میگوید: «كَذٰلِكَ كِدْنٰا لِيُوسُفَ»
تعبیر نَرْفَعُ دَرَجٰاتٍ مَنْ نَشٰاءُ نیز دلالت بر مقام والای یوسف دارد نه اینکه او اهل تهمت و دروغ و نيرنگ باشد. یوسف براي اهدافي كه خودش ميداند و در آيه مطرح نشده است، آبخوري را در بار بنیامین گذاشت و رفت و خدمه، کاروانیان را متهم به دزدی کردند و…
و اما عبارت وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ نیز به این مطلب اشاره دارد که خدا عالمتر از یوسف است. یوسف طبق علم خودش نقشهای در سر داشت كه با گذاشتن ظرف علامتي براي زنده بودن خودش بفرستد، ولی خدا که عالمتر است نقشهای سادهتر طراحی کرد که بنیامین به راحتی نزد یوسف بماند و از اين طريق پدرش زودتر بفهمد.
قٰالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّهٰا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِهٰا لَهُمْ قٰالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكٰاناً وَ اللّٰهُ أَعْلَمُ بِمٰا تَصِفُونَ ﴿يوسف، 77﴾
كنعانيان[بيخبر از اين امور] گفتند: اگر این شخص دزدی میکند [خلاف انتظار نیست]؛ زیرا پیشتر برادر[ی داشت که] او هم دزدی کرد. یوسف آن[= خبرداريش از گذارندۀ آبخوري در بار برادرش] را در دل خود پنهان داشت و آن را برايشان آشكار نساخت.[تا به بنيامين تهمت دزدي نزنند]. گفت: منزلت شما بدتر [و دامنتان آلودهتر] است [زيرا من با گذاشتن آبخوري ميخواستم كار خير بكنم و شرّ شد، ولي شما در برخورد با يوسف و بنيامين قصد خير نداشتيد] و خدا به آنچه بیان میکنید، داناتر است.
طبق این آیه یوسف، هم تهمت دزدی به خودش و هم اینکه خودش جام را در بار بنیامین گذاشته را مخفی کرد.
با بررسی دقیق این مجموعه از آیات متوجه شدیم که یوسف اصلا کار خلاف اخلاقی مثل دروغ و تهمت انجام نداده است.