شرح خطبه های یازدهم و دوازدهم و سیزدهم

شرح خطبه های یازدهم و دوازدهم و سیزدهم

برای شنیدن فایل صوتی شرح خطبه های یازدهم و دوازدهم و سیزدهم وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 21/09/1403

شرح خطبه‌های یازدهم و دوازدهم و سیزدهم نهج البلاغه

خطبه‌های 11 و 12 و 13 نیز مثل خطبه‌های قبلی پیرامون جنگ جمل است.

خطبه 11:

لاِبْنِهِ مُحَمَّـدِ بْـنِ الْحَنَفِيَّـةِ لَمّا اَعْطاهُ الرّايَةَ يَوْمَ الْجَمَـلِ

ترجمه: «از سخنان آن حضرت است به وقتی‌ که در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد بن حنفیه داد»

رایة به پرچمی گفته می‌شده که در جنگ‌ها بر افراشته بود و تا وقتی بالا بود دلالت بر این می‌کرد که لشگر برپاست و معمولا این پرچم را بدست شجاع‌ترین فرد می‌دادند.

البته رایة در سپاه جملی‌ها خود جمل بود یعنی همان شتر بزرگی که عایشه بر آن سوار بود.

حضرت علی(ع) در جنگ جمل رایه را به دست محمد بن حنفیه داده بود و به او جملاتی گفت که خود ما در جبهه‌ها زیاد می‌خواندیم. جملات چنین است:

تَزُولُ الْجِبالُ وَلا تَزُلْ.

ترجمه:  «کوهها از جای‌ مي‌جنبد و تو ثابت باش.»

انگار که این جمله شرطی است و می‌خواهد بگوید بر فرضی که کوه‌ها متزلزل شدند تو متزلزل نشو. در واقع حضرت می‌خواهد بگوید تو باید استوار باشی.

عَضَّ عَلى ناجِذِكَ.

ترجمه: «دندان بر دندان بفشار.»

وقتی انسان می‌خواهد خود را در شرائط سخت، محکم نگه دارد دندان بر دندان می‌فشارد و در اینجا حضرت به محمد بن حنفیه می‌گوید در شرائط سختِ جنگ، دندان بر دندان بفشار و محکم بایست.

در خطبه 65 نهج البلاغه هم شبیه این تعبیر آمده است:

و عضوا علی النواجذ، فانه انبی للسیوف عن الهام

و دندانها را به هم بفشارید، زیرا این کار شمشیرها را از سر دورکننده‌تر است.

در خطبه 124 نیز آمده است:

و عضوا علی الاضراس، فانه انبی للسیوف عن الهام،

و دندانها را بر هم بفشارید که سرهایتان را از تیغ دشمنان دور می‌دارد.

اَعِرِ الله جُمْجُمَتَكَ.

ترجمه: «جمجمۀ خود را به خداوند عاریه بده.»

ابن ابی الحدید گفته است عاریه گیرنده قرار است عاریه را پس بدهد و در نتیجه مراد حضرت این است که به محمد بن حنفیه بگوید مطمئن باش شهید نمی‌شوی چون جمجمه‌ای که می‌دهی به تو پس داده خواهد شد. اگر قرار بود محمد بن حنفیه شهید شود به جای لفظ عاریه از بیع استفاده می‌کرد و مثلا می‌گفت: «بِع جمجمتک»

به نظر من این استفاده بعید است چون اگر محمد بن حنفیه شهید می‌شد خداوند در بهشت عاریۀ او را پس می‌داد. پس با استناد به عاریه نمی‌توان استفادۀ ابن ابی الحدید را صحیح دانست. البته ما دقیقا از درون حضرت علي (ع) و علمش و گنجانيدن علمش در كلامش خبر نداریم که بتوانیم نظر قطعی بدهیم. ممکن هم هست کسی بگوید این یک اصطلاح بوده و شايد هم با تجربه اموري براي مردم ثابت شده است همانطور که وقتی حضرت رسول(ص) به کسی جملۀ «رحمک الله» را می‌گفته از آن می‌فهمیدند که قرار است شهید شود. الله اعلم.

بنده بیشتر می‌فهمم که این جمله می‌خواهد بگوید آمادۀ بالاترین فداکاری‌ها باش و خودت را به خدا بسپار.

تِدْ فِى الاَرْضِ قَدَمَكَ.

ترجمه: «قدمهایت را بر زمین میخکوب کن.»

واژۀ «تِدْ» از ریشۀ وتد به معنای میخ است و این جمله به این معناست که پاهای خود را مثل میخ به زمین بچسبان که از جنگ فرار نکنی.

اِرْمِ بِبَصَرِكَ اَقْصَى الْقَوْمِ.

ترجمه: «دیده به آخر لشگر دشمن بینداز»

یعنی حواست تا انتهای لشگر دشمن باشد تا از هیچ کجا ضربه نخوری. تو باید تمام لشگر را ببینی تا از اجزاء مختلف لشگر اطلاع پیدا کنی.

 وَغُضَّ بَصَرَكَ.

ترجمه: «[به وقت حمله] چشم فروگیر.»

شاید این جمله به این معنا باشد که به وقت حمله ديده فروكاه و بتاز و خیره به کسی نگاه نکن تا برق شمشیرها تو را اذیت نکند. يا خيره نگاه نكن كه علامت ترس است يا ايجاد ترس مي‌كند.

با این توضیحات متوجه شدیم دو جملۀ اخیر تعارضی با هم ندارند. فرماندۀ لشگر از طرفی باید چشم تیزی داشته باشد و تمام لشگر دشمن را بررسی کند و از طرف دیگر در هنگام شمشير زدن چشم فروكاهد و به شدت حمله کند.

جالب است بدانيد که در جنگ اُحُد، هند جگرخوار به وحشی که برده‌اش بود گفت اگر محمد یا علی یا حمزه را بکشی تو را آزاد می‌کنم. او گفت دسترسی به محمد مشکل است. علی را نیز نمی‌توانم چون او در حین جنگیدن به همۀ اطراف توجه دارد ولی حمزه را می‌توانم بکشم چون او در هنگام جنگ توجهش به کسی است که با او می‌جنگد.

این همان معنای جملات فوق است که حضرت علی(ع) مي‌خواهد محمد بن حنفيه توجهش به تمامي اطراف باشد همان‌گونه كه خود حضرت علي(ع) چنين بوده است.

به هر حال دو جملۀ اخیر نوعی فنون جنگی است.

وَ اعْلَمْ اَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ الله سُبْحانَهُ.

ترجمه: «و آگـاه بـاش که پیـروزی‌ از جانب خدای‌ سـبحان است.»

یعنی تو وظیفه‌ات را انجام بده و بدان که یاری از جانب خداست.

و اما در توضیحات این خطبه بد نیست مطالبی بگویم:

مردم در هر زمانی معمولا فتنه‌گری‌های خاص خودشان را دارند. در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید مطالبی نقل شده است که قابل تأمل است. در جلد 1 این کتاب، ص244 آمده است که در جنگ جمل عده‌ای به حضرت علی(ع) گفتند چرا محمد بن حنفیه را جلو فرستاده‌ای و حسن و حسین را نفرستاده‌ای؟ انگار که می‌خواستند به حضرت اعتراض کنند که چرا پارتی‌بازی می‌کنی؟ حضرت به آنها جواب داد که حسن و حسين از نسل پیامبر(ص) هستند و من نمی‌خواهم نسل رسول الله منقطع شود.

به هر حال برخی به حضرت اعتراض داشتند و شاید حتی برخی این نیت را داشتند که چون حسنین برای رهبری جامعه مفید هستند بهتر است به جنگ بروند تا کشته شوند تا خودشان به رهبری برسند.

پس انسان‌ها هریک به گونه‌ای بوده‌اند؛ حتی ممکن است برخی بدون دلیل اعتراض کرده باشند.

جالب است که عده‌ای به خود محمد بن حنفیه نیز گفتند پدرت تو را دوست ندارد و می‌خواهد تو را به کشتن دهد ولی البته محمد بن حنفیه انسان فرهیخته‌ای بود چون پرورش یافتۀ مکتب حضرت علی(ع) بود و در جواب آنها گفت: من دست پدرم هستم و حسنین چشمان او هستند و این دست است که از چشم محافظت می‌کند.

پس گروهی نیز این گونه فتنه‌گری می‌کردند. اتفاقا امروزه نیز چنین رفتارهایی وجود دارد. پس هر حرفی از کسی می‌شنویم نباید فقط ظاهر را گرفت بلکه ممکن است نقشه‌هایی پشت آن باشد. پس نباید به ظاهر حرف افراد اکتفا کرد.

از طرف دیگر در همین شرح ابن ابی الحدید آمده است که به حضرت علی(ع) می‌گفتند محمد بن حنفیه سزاوار است که امام بعد از تو باشد و با این حرف محمد بن حنفیه را تحریک می‌کردند چون بالاخره هر انسانی بدست آوردن حکومت و رهبری را دوست دارد. در جمله‌ای منسوب به برخی از بزرگان آمده است که:

«آخِرُ ما یخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِّدِّیقینَ حُبُّ الْجاه؛ آخرین چیزی که از محبت دنیا از قلب مؤمنان راستین خارج می‌شود، جاه طلبی است»

پس آنها قصد تحریک محمد بن حنفیه را داشتند، چون مي‌دانستند انسان هر قدر هم كه مخلص باشد ولي باز حب جاه دارد.

و اما در مورد نسل محمد بن حنفیه و اینکه مادرش چه کسی بوده اختلاف است ولی هر چه بوده سن ایشان از حسنین کمتر بوده است چون تا وقتی حضرت زهرا(س) زنده بود امام علی(ع) با کسی ازدواج نکرد. پس محمد بن حنفیه اگر اولین بچۀ به دنیا آمده بعد از حضرت زهرا(س) بوده باشد حدود ده سال از حسنین کوچکتر است.

به هر حال حضرت علی(ع) در جنگ جمل پرچم را به او داد و جملات این خطبه را به او گفت. نقل شده که وقتی محمد بن حنفیه رگبار تیرهای دشمن را دید ایستاد و جلو نرفت و حضرت این جملات را در آن موقع به او گفت.

در ص243 از جلد اول شرح ابن ابی الحدید آمده است:

حضرت علی(ع) در روز جمل پرچم را به محمد بن حنفیه داد و صف‌های جنگ را منظم کرد و به فرزنش گفت حمله کن ولی او توقف کرد و وقتی دوباره پدرش به او دستور حمله داد به پدر گفت: آیا تیرها را نمی‌بینی که مثل رگبار باران به سمت ما می‌آیند؟ حضرت به سینۀ او زد و گفت: رگی از مادرت در تو هست که می‌ترسی. سپس حضرت پرچم را گرفت و تکان داد و گفت: به وسیلۀ نیزه‌ات مثل نیزه زدن پدرت نیزه بزن تا مورد ستایش واقع شوی چرا که در جنگ اگر آتش افروخته نشود فایده‌ای ندارد. (حضرت قبل از جنگ تلاش می‌کند تا جنگی واقع نشود ولی وقتی واقع شد می‌گوید باید سفت و محكم جنگید.) سپس محمد بن حنفیه با این حرف‌ها جلو رفت. شايد در اینجا بود که به محمد به حنفیه گفته شد چرا پدرت تو را بجای حسنین تحریک به جنگ می‌کند؟ او جواب داد که من دست پدرم هستم و آنها چشمان پدرم هستند و پدرم به واسطۀ دستش از چشمانش دفاع می‌کند.

خطبه 12:

لَمَّا اَظْفَرَهُ الله بِاَصْحابِ الْجَمَلِ، وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ اَصْحابِهِ: وَدِدْتُ اَنَّ اَخى فُلاناً كانَ شاهِدَنا لِيَرى ما نَصَرَكَ الله بِهِ عَلى اَعْدائِكَ.

ترجمه: «وقتی‌ که خدا حضرت علي(ع) را در نبرد جمل پیروز كرد، یکی‌ از یارانش گفت: «دوست داشتم برادرم فلاني در این صحنه بود و می‌ دید چگونه خداوند تو را بر دشمنانت یاری‌ داد»

فَقالَ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ: اَهَوى اَخيكَ مَعَنا؟ فَقالَ: نَعَمْ، قالَ: فَقَدْ شَهِدَنا

ترجمه: «امام به او فرمود: آیا میل برادرت با ماست؟ گفت: آری‌، فرمود: بی‌ شک با ما حضور داشته.»

وَ لَقَدْ شَهِدَنا فى عَسْكَرِنا هذا اَقْوامٌ فى اَصْلابِ الرِّجالِ وَ اَرْحامِ النِّساءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ، وَ يَقْوى بِهِمُ الاْيمانُ.

ترجمه: «بلکه اقوامی‌ با ما در این لشکر حضور داشتند که هم اکنون در صلب پدران و رَحِم زنها هستند، آنان که زمانهای‌ آینده ظهورشان می‌‌دهد، و ایمان به وسیله آنان تقویت می‌‌شود.»

از این خطبه می‌فهمیم که نیت بسیار مهم است و اگر کسی نیت کار خوبی داشته باشد مثل اينكه در واقع آن را انجام داده است.

و اما سَيَرْعَفُ از ریشۀ «رعف» به معنای خون بینی است که یکدفعه و ناگهانی بیرون می‌ریزد و مراد از تعبیر سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمانُ این است که همانطور که خون بینی ناگهان بیرون می‌ریزد این افراد نیز ناگهان بیرون ریخته و آشکار می‌شوند.

مرحوم آیت الله منتظری گفته‌اند این تعبیر حتی به امت‌های زمان ما نیز اشاره دارد و هرکسی تا روز قیامت نیت خوبی داشته باشد و دلش با حضرت علی(ع) باشد در ثواب جنگ جمل شریک است.

ایشان برای این حرف به خطبۀ 201 از نهج البلاغه تمسک کرده‌اند که در آن خطبه آمده است:

أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا يَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضَا وَ السُّخْطُ، وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ ثَمُودَ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ «فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ»؛ فَمَا كَانَ إِلَّا أَنْ خَارَتْ أَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَةِ خُوَارَ السِّكَّةِ الْمُحْمَاةِ فِي الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ.

اى مردم، جز اين نيست كه خشنودى و خشم است كه مردم را بر محورى جمع مى كند. غير اين نبود كه ناقه ثمود را يك نفر ضربه زد، امّا عذاب خداوند همه را گرفت چون همگان به آن برنامه رضايت دادند، خداوند سبحان فرمود: «همه آن را پِىْ كردند، پس همه پشيمان شدند». آن گاه سرزمين آنان بر اثر فرو رفتن صدا كرد مانند صداى فرورفتن آهن داغ در زمين نرم و هموار.

ما باید یاد بگیریم که از ظالمان راضی نباشیم و پیوسته از ظلم تبری بجوییم و الا اگر ظالمی را دوست بداریم ظلم او به حساب ما نیز خواهد بود. تولی و تبری تنها مخصوص ائمه نیست. ما باید به طور کلی از بدها و بدی‌ها بیزار باشیم و خوب‌ها و خوبی‌ها را دوست داشته باشیم.

خطبه 13:

این خطبه مربوط به بعد از جنگ جمل و در مذمت اهل بصره است.

كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاَةِ، وَ اَتْباعَ الْبَهيمَةِ،

ترجمه: «شما لشگر آن زن بودید، و پیرو آن چهارپای‌ زبان بسته»

مراد این است که شما لشگر یک زن و تابع شتر او بودید. نقل می‌کنند 70 نفر افسار شتر عایشه را گرفته بودند و هرکسی از آنها کشته می‌شد شخص دیگری آن را می‌گرفت. حضرت وقتی دید اینگونه افراد کشته می‌شوند دستور داد خود شتر را بکشید تا افراد کمتری کشته شوند. به همین خاطر یک پای شتر را قطع کردند و فردی خودش را زیر شتر قرار داد. وقتی پای دیگر شتر را قطع کردند شتر به زمین افتاد و افراد فرار کردند و لشگر عایشه شکست خورد.

حضرت با این جمله می‌خواهد بگوید شما دنبال کتاب خدا و یک انسان فهیم نبودید. عایشه اگرچه همسر پیامبر(ص) بوده ولی خودش مقام علمی و تقوایی نداشته است.

دکتر شریعتی در کتاب فاطمه فاطمه است می‌گوید درست است که فاطمه دختر پیامبر(ص) و همسر علی(ع) و مادر حسنین است ولی باید دید که خودش چه دارد. فاطمه خودش فاطمه است و خودش ارزش‌های والایی داشته و مثلا خطبۀ فدکیه دارد که سراسر علم است ولی عایشه اگرچه همسر پیامبر(ص) و دختر خلیفۀ اول بوده است ولی از خودش چیزی جز زن بودن ندارد.

شتر عایشه نیز اگرچه بزرگ و زیبا بود ولی چیزی از خودش نداشت که مردم بخواهند به دنبال او بروند.

و اما ممکن است کسی سؤال کند که آیا تعبیر كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاَةِ بی‌احترامی به مقام زنان نیست که ان شاء الله در جلسۀ آینده در این زمینه بحث خواهم کرد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات