سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه بیست و پنجم تفسیر سوره فتح مربوط به آیه 15 این سوره وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس تفسیر در تاریخ 21/09/1403
تفسیر آیه 15 سوره فتح
سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلىٰ مَغٰانِمَ لِتَأْخُذُوهٰا ذَرُونٰا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلاٰمَ اللّٰهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونٰا كَذٰلِكُمْ قٰالَ اللّٰهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنٰا بَلْ كٰانُوا لاٰ يَفْقَهُونَ إِلاّٰ قَلِيلاً ﴿الفتح، 15﴾
هنگامی که شما برای به دست آوردن غنایمی روانۀ [میدان جنگی] میشوید، واماندگان [از عمرۀ منجر به صلح حدیبیه] به زودی خواهند گفت: بگذارید ما [هم] به دنبال شما بیاییم؛ میخواهند وعدۀ خدا را [که تنها به حديبيهايها وعدۀ پیروزی و غنیمت داد] تغییر دهند. بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد؛ این گونه خدا پیش از این [دربارۀ شما] فرموده است. پس به زودی خواهند گفت: شما نسبت به ما حسد میورزید، [چنین نیست] بلکه آنان جز اندکی نمیفهمند.
نکته 1: بحث بر سر این بود که مسلمانانی که در حدیبیه شرکت کرده بودند هزینههایی برای این کار داده بودند و طبق نقلها در حالت حزن و دلگرفتگی بودند چون هزينههاي رفت و برگشت بر دوششان سنگيني ميكرد و شترهای خود را قربانی کرده بودند و علاوه بر این صلحی انجام شده بود که ظاهرش خسارت بار بود. در آیۀ مورد بحث به آنها این امید داده شد که غنیمتهای بعدی مخصوص شماست. حال آيه پيشبيني ميكند كه وقتی این دسته از مسلمانان از حديبيه به مدینه برگشتند، این وعدۀ الهی را به اعراب وامانده ميگويند و آنها نیز قصد ميكنند که با مسلمانان برای بدست آوردن غنیمت بروند ولی به آنها گفته ميشود که شما نباید بیایید چون شما در این مدت که ما نبودیم مال بدست آوردهاید. واماندگان میگویند شما به ما حسودی میکنید و از روی حسادت دوست ندارید غنیمتی به ما برسد. اینجاست که خداوند با عبارت بَلْ كٰانُوا لاٰ يَفْقَهُونَ إِلاّٰ قَلِيلاً از فهم اندک آنها سخن میگوید.
حال سؤال این بود که آیا نیامدن این اعراب وامانده در غزوۀ بعدي تشریعی است یا تکوینی؟ يعني عملا نميآيند و يا شرعا نبايد بيايند؟ همۀ مفسران ميگويند شرعا حق نداشتند كه در جنگ بعدي شركت كنند، بنده در جلسۀ گذشته گفتم شايد نیامدن آنها تکوینی باشد ولی قرینۀ محكمي بر آن پیدا نکردم. بنابراین ما نیز در اینجا همان حرف مشهور را میزنیم که این نهي، شریعی بوده است و به صورت طبیعی واماندگان قصد کردند که در جنگ بعدي به قصد گرفتن غنیمتها بروند ولی مسلمانان گفتند خدا چنین اجازاهای به شما نداده است. وقتی واماندگان ضرری در امر حدیبیه ندادند خداوند به آنها اجازه نداد که از غنیمتهای بعدی بدست آورند، تا تعدل حفظ شود.
آنچه که ممکن است قرینۀ حرف من براي نيامدن عملي آنان باشد این است که مدینه تا خیبر حدود 160 کیلومتر بوده و فتح قلعههای خیبر نیز سخت بوده است و حتی اگر به واماندگان از درون مدينه گفته میشد بیایید به جنگ خيبر برويم احتمال قوي وجود داشت که آنها نیایند. در کتاب محمد بر پایۀ کهنترین منابع چنین آمده است:
«وقتی حرف رفتن به خیبر مطرح شد مردم آن را بیشتر به عنوان لطیفه و نه به عنوان واقعیت جدی دهان به دهان نقل میکردند. استحکام خلل ناپذیر خیبر چنان بود که تقریبا ضرب المثل شده بود. قریش و دیگر دشمنان اسلام امیدوار بودند که این خبر صحت داشته باشد؛ زیرا در این صورت بالاخره محمد متحمل شکستی خُرد کننده میشد اما در عین حال آنها نگران بودند که این خبر راست نباشد؛ زیرا میدانستند که محمد دیوانه نیست. و اما خود اهل خیبر، اعتماد به نفس آنان به حدی بود که حتی از باور کردن این خبر امتناع کردند. تا قبل از اینکه از مدینه خبر برسد که محمد آمادۀ حرکت شده است آنها حتی زحمت کمک خواستن از هم پیمانانشان را به خود ندادند و تازه آن زمان بود که کنانه که عملا رئیس خیبر محسوب میشد عجولانه به ملاقات بنی غطفان شتافت و به آنها قول داد در صورت ارسال قواي کمکي نصف محصول خرماي آن سال را به آنها بدهد و بنی غطفان پذیرفتند و قول دادند نیرویی متشکل از 4000 مرد جنگی برای آنها بفرستند.»
به هر حال حملۀ به خیبر و فتح آن از دید مردم امری غیر ممکن بوده است و من برای تأیید حرف خودم این جملات را پیدا کردم ولی باز نمیتوان حرف مرا قطعی دانست و گفت اعراب وامانده به خیبر نمیآمدند زیرا آنها با تجربه، بارها دیده بودند که پیامبر(ص) هرچه گفته محقق شده است. پس با توجه به سابقۀ وعدههاي پیامبر(ص) این احتمال بود که واقعا برای گرفتن غنیمت راه بیفتند به خصوص اینکه عمرۀ حدیبیه دو طرفش ضرر بود و واماندگان نيامدند، چرا که یا کشته میشدند یا اینکه باید قربانی میدادند ولی در مورد خیبر تنها یک طرفش ضرر بود چون یا کشته میشدند و یا اینکه غنیمتهای فراوانی بدست میآورند. پس این امکان بود که اعراب بادیه بخواهند بیایند ولی خداوند شرعا اجازه نداده باشد. الله اعلم.
اما مهم اين است كه پيامبر(ص) مقصد را تا آخرين وقت ممكن به افراد نگفت و بنابراين به احتمال زياد واماندگان با توجه به مخفي بودن هدف و اينكه پيامبر(ص) كار غير عاقلانه نميكند، اگر به آنان اجازۀ همراهي داده ميشد حتما از مدينه حركت ميكردند و به احتمال قوي پس از نزديك شدن به مقصد، احتمال همراهيشان زياد بود. پس پيامبر و مسلمانان آنان را از همراهي منع كردهاند نه اينكه خودشان تكوينا نخواهند همراه شوند.
نکته 2: پیامبر(ص) در ذی الحجة از حدیبیه برگشت و در محرم به سمت خیبر حرکت کرد که اگر این حرف صحیح باشد دلالت دارد ماههای حرام که گفته شده جنگ در آن حرام است بیشتر مربوط به حرم است نه مکانهای دیگر. حتی بنده در بحث دیه گفتهام اضافه شدن دیه در ماههای حرام ارتباطی با غیر حرم ندارد و مثلا اگر در ایران قتلی در این ماهها رخ داد دیه اضافه نمیشود. البته معمولا در بحث جنگ گفتهایم که در ماههای حرام جنگ ممنوع است ولی جالب است که در هشت سال جنگ ایران و عراق اصلا به ماههای حرام توجهی نمیشد و مثلا حتي عملیات به اسم محرم داشتیم.
حال حرکت پیامبر(ص) به سوی خیبر در ماه محرم بوده که شاید دلالت داشته باشد احکام ماههای حرام مربوط به مکان خاص حرم بوده است به خصوص اینکه قضیۀ خیبر از نوع دفاعی حادّ نبوده که دشمن در حال حمله کردن بوده باشد که چارهای از دفاع نباشد بلکه از نوع دفاعی بوده که امکان عقب انداختن آن وجود داشته است.
این بحث نیاز به بررسی بیشتری دارد.
نکته 3: مسلمانان در ذی القعده به سمت حدیبیه رفتند و ذی الحجة برگشتند. باید بررسی کرد که این تاریخ به تقویم شمسی چه زمانی است؟ ممکن است زمانی بوده باشد که در آن زمان اعراب بادیهنشین از كشاورزي و دامداري نفع فراونی میبردند و چه بسا با همین بهانه به حدیبیه نیامدند.
نکته 4: بررسی اینکه جنگ خیبر دفاعی بوده یا ابتدایی:
نظر من این است که همۀ جنگهای پیامبر(ص) دفاعی بوده است. البته گاهی این دفاع واضح بوده مثل جنگ با مشرکان در بدر و احد و احزاب ولی جنگهای با یهودیان دفاعی بودنش واضح نیست و به همین خاطر قائلین به جواز جنگ ابتدایی به این نوع جنگها استناد میکنند.
جنگهای پیامبر(ص) با یهودیان داخل مدینه شاید نه دفاعی بوده و نه ابتدایی بلکه پیامبر(ص) به عنوان مسئول مدینه کسی را که قرار داد را تخلف ميکرده تنبیه میکرده است. پس برخورد با یهودیان داخل مدینه ربطی به جنگ ابتدایی و دفاعی نداشته است، بلکه وقتی آنها تخلف کردند طبق قوانین تورات مورد برخورد قرار گرفتهاند و البته تازه پیامبر(ص)کمتر از قوانین تورات با آنها برخورد کرد.
و اما در مورد خیبر که بیرون مدینه بوده و قراردادی بین آنها و مسلمانان نبوده باید بررسی کرد که چرا پیامبر(ص) برای جنگ به سمت آنها حرکت کرد؟
بنده در اینترنت جستجو زدم که دلایل حمله پیامبر(ص) به خیبر چه بوده است؟ آنچه نوشته شده بود این بود که سران خیبر دائما به مکه رفت و آمد داشتند و مشرکان مکه را برای جنگ با پیامبر(ص) تحریک میکردند و بعضی از توطئه کنندگان در مدینه نیز به خیبر پناه برده بودند و این مسائل موجب شد که پیامبر(ص) به سوی خیبر برود. پس جهاد ابتدائی نبوده ولی دفاعی به آن شدت که با مشرکان مکه داشته نیز نبوده است. پس باید بررسی بیشتری شود تا بفهمیم دقیقا چرا پیامبر(ص) به سمت خیبر رفت.
همانطور که در فقه معاملات جدیدی مثل بیمه مورد بحث قرار گرفته در بحث جنگ نیز چه بسا بتوان شقوق دیگری اضافه کرد نه اینکه بگوییم جنگ، تنها دفاعی و ابتدائی و جهاد با اهل بغي است. شاید جنگ مجازاتی نیز داشته باشیم که نوعی برخورد با متخلفان است. شاید نوعی جنگ بازدارنده و پیشگیرانه نیز وجود داشته باشد که برای دفع یک فتنه است. البته هر چه که باشد باید چیزی باشد که عقلای عالَم صرف نظر از دین آن را قبول کنند.
امروزه سازمان ملل وجود دارد که وظیفهاش برخورد با متخلفان و زورگویان است. حال شاید بتوان گفت در آن زمان پیامبر(ص) در درون مدينه و اطراف، مثل سازمان ملل عمل میکرده و نسبت به همه جا دخالت عادلانه میکرده و اجازه نمیداده کسی به دیگری ستم بکند.
پس تا اینجا احتمالات جدید مختلفی در مورد خیبر بیان شد: پیشگیرانه، مجازاتی، سازمان مللی.
باید در این زمینه تحقیق کرد. چه بسا بتوان حرف جدیدی در این زمینه بیان کرد. با توجه به اینکه امروزه جوانان بجای اینکه تسلیم پیامبر(ص) باشند و از ايشان تجليل كنند، ایشان را تحلیل و نقد میکنند حتما باید در مورد این موضوعات تحقیق بیشتری صورت گیرد. حتی شاید خود یهودیان در این زمینه برخی منابع را از بین برده باشند و در نتیجه ما ندانیم دقیقا چه خبر بوده است. پس باید این طرف و آن طرف قرائن و دلایل مختلف را پیدا کرد تا بتوان به نتیجه رسید.