شرح خطبه‌های یازدهم و سیزدهم نهج البلاغه

شرح خطبه‌های یازدهم و سیزدهم نهج البلاغه

برای شنیدن فایل صوتی شرح خطبه‌های یازدهم و سیزدهم نهج البلاغه وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 28/09/1403

شرح خطبه‌های یازدهم و سیزدهم نهج البلاغه

خطبه یازدهم و جملۀ ابتدائی خطبۀ سیزدهم را در جلسۀ قبلی توضیح دادم ولی در این جلسه می‌خواهم به برخی از سؤالات مطرح شده پاسخ دهم.

در مورد خطبۀ یازدهم این سؤال مطرح است که چرا حضرت علی(ع) بجای حسنین، محمد بن حنفیه را جلو فرستاد؟ آیا مسئولان کشور نیز می‌توانند به استناد این کار حضرت بچه‌های خود را به جبهه نفرستند و بگویند آنها برای مسئولیت داشتن در کشور مناسب هستند و نباید کشته شوند؟

در جواب باید توجه داده شود که ما نمی‌توانیم هر اتفاق آن زمان را با امروز تطبیق دهیم چون بالاخره در آن زمان خبرهای غیبی بوده است که مثلا حسنین امام هستند. بله اسم همۀ 12 امام مشخص نبوده ولی تا امام پنجم مشخص بوده که چه کسانی امام هستند. حال وقتی مشخص است که فردی قرار است امام باشد طبیعتا باید بیشتر مورد مواظبت قرار بگیرند. به همین خاطر حضرت علی(ع) وقتی ضرورتی وجود نداشته حسنین را در معرض کاری که احتمال کشته شدن در آن بوده قرار نداده است. این غیر از زمان ماست که چنین خبرهایی نداریم. علاوه بر این اگر محمد بن حنفیه کشته می‌شد بالاخره حسنين و ساير فرزندان حضرت علي (ع) بودند و نسل حضرت علي(ع) باقی می‌ماند ولی تنها حسنین و زینبین(س) بودند که از نسل رسول الله(ص) در قید حیات بودند. حال رعایت کردن اینکه نسل رسول الله(ص) منقطع نشود کار خوبی است و اگر حضرت علی(ع) این مسأله را رعایت کرده عاقلانه و منطقی بوده است، ولی امروزه اگر فلان سید يا فرزند فلان مسؤل کشته شود نسل رسول الله(ص) منقطع نمی‌شود. در نتیجه نمی‌توان برای افراد، اولویتی قرار داد تا کشته نشوند.

سؤال: آيا سادات شخصيت درجۀ اول و بقيۀ مردم شخصيت درجۀ دوم دارند؟

پاسخ: دليلي كه امروزه سادات بر دیگران برتری و تقدم داشته باشند، نداریم. بله اگر کسی انسان خوبی است و فرزندانش نیز تا حدودي خوب هستند طبیعتا مردم به آنها احترام می‌گذارند. حال سادات اگر قرار است مورد احترام باشند از این باب است و الا اگر کسی اصلا خوب نبود مثل پسر حضرت نوح است كه علم و معرفتی از خانۀ نوح نیاموخته است چنین کسی که خوبی‌های پدر را ندارد احترام ویژه نیز ندارد. پس اینکه می‌گویند سادات احترام دارند با این فرض است که معمولا در محیط خوبی زندگی کرده‌اند و ژن پدران بر روی آنها اثر کرده است و تا حدودي خوبي دارند و الا اگر ژن و محيط بر آنان اثری نکرده باشد و بد باشند احترام ویژه‌ای ندارند و بلکه چه بسا عذاب کارهای بدشان بیشتر باشد همانطور که در سورۀ احزاب در مورد زنان پیامبر(ص) چنین آمده است:

يٰا نِسٰاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفٰاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضٰاعَفْ لَهَا الْعَذٰابُ ضِعْفَيْنِ وَ كٰانَ ذٰلِكَ عَلَى اللّٰهِ يَسِيراً  ﴿الأحزاب‏، 30﴾

ای همسران پیامبر! هرکس از شما کار بسیار زشت آشکاری مرتکب شود عذاب برای او دو چندان خواهد شد، و این [کار] بر خدا آسان است.

سؤال دیگر در مورد دموکراسی است که می‌گویند چرا امامان به صورت دموکراسی انتخاب نشده‌اند یا می‌گویند چرا در آن زمان امکان عزل حاکم وجود نداشته است؟

در جواب این سؤال باید گفته شود یادمان باشد که در جوامع امروزی می‌توان حرف از دموکراسی زد و آن را در عزل حاكم تشخيص داد و اگر به 50 سال پیش برویم که خبرها به صورت لحظه‌ای منتشر نمی‌شد اصلا امکان نداشت که افراد بتوانند بدي حاكم را در زمان خودش بفهمند تا او را عزل کنند.

پس باید همۀ شرائط را در نظر داشت. اگر در زمان قدیم حاکمی فرزندش را جانشین خودش می‌کرد براي اين بود كه تقريبا راه دیگری نبود و این، غیر از زمان ماست که می‌گویند هر چند سال یکبار باید فردی جدید با ایدۀ جدید حاکم شود.

پس نباید انتظار داشت دموکراسی که الآن مطرح است در آن زمان‌ها پیاده شود و نمی‌توان توقع داشت که نسخۀ امروزی باید در قدیم نیز پیاده می‌شده است.

بله البته امامان ما اصرار نداشتند که چون ما حاکم شده‌ایم باید تا ابد باشیم. حضرت علی(ع) و همچنین امام حسن مجتبی(ع) وقتی مشاهده کردند که مردم جنگ را نمی‌خواهند يا آنان را نمي‌خواهند کنار رفتند. پس کارهای امامان ما با دموکراسی امروز مطابق بوده است.

جالب است که وقتی در جنگ جمل عده‌ای به حضرت گفتند ما در این جنگ شک داریم حضرت استقبال کرد که شما باید بررسی کنید و اگر حق با من بود بپذیرید و الا نپذیرید. پس این کار حضرت کاملا با دموکراسی منطبق است. نامه 57 نهج البلاغه چنین است:

(نامه به مردم كوفه در سال 36 هجرى هنگام حركت از مدينه به سوى بصره) پس از ياد خدا و درود. من از جايگاه خود، مدينه بيرون آمدم، يا ستمكارم يا ستم ديده، يا سركشى كردم يا از فرمانم سرباز زدند. همانا من خدا را به ياد كسى مى‏آورم كه اين نامه به دست او رسد، تا به سوى من كوچ كند: اگر مرا نيكوكار يافت يارى كند، و اگر گناهكار بودم مرا به حق بازگرداند. (نامه 57)

و اما در مورد جملۀ اول خطبه 13 نیز سؤالاتی پیش آمد. در اول این خطبه آمده است:

كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاَةِ، وَ اَتْباعَ الْبَهيمَةِ،

ترجمه: «شما لشگر آن زن بودید، و پیرو آن چهارپای‌ زبان بسته»

عده‌ای گفته‌اند این جمله توهین با بانوان است در حالی که این چنین نیست. این جمله اشاره به زن خاصی دارد نه همۀ زنان. الف و لام در «المرأة» عهد ذهنی است و اشاره به عایشه دارد. پس اصلا این جمله اشاره به همۀ زنان ندارند. بنده در تفسیر قرآن گفته‌ام که بسیاری از آیات اشاره به افراد خاص دارد مثلا در ابتدای سوره توبه آمده است:

بَرٰاءَةٌ مِنَ اللّٰهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عٰاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ  ﴿التوبة، 1﴾

این [اعلامِ] بیزاری و لغو پیمان از سوی خدا و پیامبرش به آن کسانی از مشرکان است که با آنان پیمان بسته‌اید.

مراد از «المشرکین» در این آیه و آیات بعدی مشرکان خاصی هستند که در آن زمان بوده‌اند و در حديبيه با آنان قرارداد صلح بسته شد و اصلا به هر مشرکی در هر زمان و مکانی اشاره ندارد.

حال ممکن است کسی بگوید چرا حضرت صریح اسم عائشه يا زن پيامبر يا دختر ابي‌بكر را نگفت؟

جواب این است که اگر صریح می‌گفت تبعات داشت مثلا اگر می‌گفت شما لشگر ام المؤمنین بودید یا لشگر همسر رسول الله بودید این جملات مدح می‌شد در حالی که قرار است مذمت باشد. حتی اگر می‌گفت شما لشگر عایشه هستید چه بسا در آینده برخی عایشه را به معنای لغوی می‌گرفتند که شما لشگریان عیش و حیات هستید و آن نیز مشکل خودش را داشت.

البته ممکن هم هست کسی در این جملات شک کند و بگوید شاید خود حضرت کلمات دیگری نیز گفته است که با آنها مشخص می‌شده که حضرت دقیقا چه کسی را گفته است ولی سید رضی آن کلمات را نقل نکرده است. به هر حال سید رضی در نهج البلاغه همۀ کلمات و جملات را نیاورده و حتی در مورد نامه‌های نهج البلاغه نيز برخی از قسمت‌ها را آورده و برخی را حذف کرده است. پس اینگونه نیست که این جملات دقیقا و بدون كم و كاست از دو لب حضرت خارج شده باشد.

هر چه که باشد حضرت علی(ع) توهینی به زنان نکرده است.

و اما مرحوم آیت الله منتظری در این قسمت در جلد دوم شرح نهج البلاغه،ص155 به بعد به مناسبت، بحثی در مورد زنان کرده است. البته ایشان این مطالب را حدود 40 سال پیش بیان کرده است و خود ایشان در طول زندگی تغییراتی کرد و در نتیجه نمی‌توان گفت صحبت‌های ایشان در این قسمت دقیقا مورد تأیید خودش تا آخر عمر بوده است.

ایشان چندين بار از مرحوم آیت الله بروجردی نقل می‌کرد که گفته است: «انا فی کل یوم رجل» یعنی من هر روز مردی غیر از دیروز هستم.

ایشان تطور فکری داشت و در مورد ولایت فقیه زمانی قائل به انتصاب بود و زمانی قائل به انتخاب و در اواخر عمر ولایت فقیه را به نظارت فقیه رساند.

این یک امر طبیعی است که انسان باید دائما اهل تحقیق باشد و الا کسی که اصلا تغییر نکند معلوم است که اهل تحقیق نیست.

ایشان در ذیل خطبه 13 این بحث را مطرح می‌کند که زنان با مردان فرق دارند و زنان نمی‌توانند مرجع یا قاضی شوند و بیشتر باید به فکر بچه‌داری و خانه‌داري باشند.

بنده این صحبت‌ها را قبول ندارم و نظر خودم را در نوشته‌هایم صراحتا بیان کرده‌ام.

همچنین آیت الله منتظری به خطبۀ 80 نهج البلاغه نیز اشاره کرده است. در این خطبه آمده است:

مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ. فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَر.

 ترجمه: «اى مردم، زنان از نظر ايمان و ارث و عقل ناقصند. اما نقصان ايمانشان به اعتبار معاف بودن از نماز و روزه در ايام قاعدگى است. اما نقصان ارثشان به اعتبار اينكه سهم ارث آنان نصف سهم ارث مردان است. اما نقصان عقلشان، به اعتبار اينكه شهادت دو زن برابر شهادت با يك مرد است. از بدان آنان بترسيد، و از خوبانشان برحذر باشيد، و در امور پسنديده از آنان پيروى نكنيد تا در اعمال ناشايسته طمع پيروى نداشته باشند.»

بنده طبق مطالعاتم به ذهنم می‌رسد که این خطبه اصلا از حضرت علی(ع) نیست چون مطالبش خلاف دین و عقل است و کسی که مسئول جامعه است اصلا نمی‌تواند چنین حرفی زده باشد.

بله افرادی مثل آیت الله منتظری البته 40 سال پیش توجیهاتی برای جملات این خطبه آورده‌اند و برخی نیز گفته‌اند این خطبه اشاره به زنان آن زمان دارد نه زنان همۀ زمان‌ها، ولی به نظر من این خطبه اصلا به اشتباه به حضرت علی(ع) منسوب شده بلکه چه بسا یکی از حکام بنی‌امیه گفته است و به خاطر فصاحت و بلاغت به حضرت علی(ع) نسبت داده شده است.

این سخنان عاقلانه و عادلانه نیست و انتسابش به حضرت علی(ع) ممکن نیست چرا که اصلا دلایل آورده شده در این خطبه غلط است و حرف غلط را نمی‌توان به حضرت علی(ع) نسبت داد.

مثلا اینکه گفته شده علت نقص ایمان زنان کمی عبادت آنها به خاطر ایام حیض است اشتباه است چون اولا ایمان کاری به عمل ندارد زیرا ایمان از علم بدست می‌آید نه عمل. ثانیا طبق نظر مراجع تقلید زن‌ها زودتر به تکلیف می‌رسند و چند سال زودتر اعمال عبادی را انجام می‌دهند. پس از این لحاظ از مردان جلوترند. ثالثا زنان در ایام حیض نماز نمی‌خوانند ولی حق عبادت دارند.

اما اینکه گفته شده نقص عقل آنها به خاطر نصف بودن شهادت آنهاست این نیز اشتباه است چون این بحث یک امر ارشادی است و امروزه اصلا نیازی به شهادت نیست و فاکتور جایگزین شاهد شده است. در زمان‌های قدیم معمولا زن‌ها در امور تجاری سر رشته نداشتند و به همین خاطر گفته شده بود که دو زن بجای یک مرد شهادت دهد ولی امروزه اصلا این مباحث مطرح نیست.

و اما اینکه گفته شده نقص بهرۀ آنها به دلیل کم بودن ارث آنهاست این نیز غلط است چون اگر ارث زن کمتر است در عوض مهریه و نفقه دارد. از آن طرف اگر مردها ارث بیشتری دارند به این دلیل است که خرجی آنها نیز بیشتر است.

به هر حال اینها حرف‌های غلطی است که نمی‌توان به حضرت علی(ع) منسوب کرد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات