شرح خطبه سیزدهم نهج البلاغه در تاریخ 5 دی 1403

شرح خطبه سیزدهم نهج البلاغه در تاریخ 5 دی 1403

برای شنیدن فایل صوتی شرح خطبه سیزدهم نهج البلاغه در تاریخ 5 دی 1403 وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 05/10/1403

شرح خطبه سیزدهم نهج البلاغه

در اولین جملۀ خطبۀ سیزدهم چنین آمده است:

كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاَةِ، وَ اَتْباعَ الْبَهيمَةِ

ترجمه: «شما لشگر آن زن بودید، و پیرو آن چهارپای‌ زبان بسته»

آیا حضرت علی(ع) در خطبه 13 به زنان توهین کرده است؟

با خواندن این عبارت برخی خانم‌ها اشکال کردند که آیا حضرت علی(ع) با این جمله به زنان توهین کرده است؟ که توضیح دادم مراد از «المرأة» در این عبارت، عایشه است که رهبری جنگ جمل بر عهدۀ او بود نه همۀ زنان و اگر هر عبارت دیگری بجای «المرأة» بکار می‌رفت مشکلی ایجاد می‌شد. علاوه بر این با توجه به اینکه در آن زمان زن موقعیت اجتماعی کمتری از مرد داشته حضرت علی(ع) از این باب مردان را خطاب می‌کند که چرا شما دنباله‌رو زن شدید که در فرهنگ و اعتقاد شما پایین‌تر از مرد است؟

و اما در مورد تعبیر «اَتْباعَ الْبَهيمَةِ» باید توجه شود که مراد از بهیمة نیز همان شتر عایشه در جنگ جمل است نه هر حیوانی چرا که تابع حیوان شدن در هر جایی بد نیست. یادم هست زمانی که در شهرکرد در ابتداي تشكيل جهاد سازندگی می‌خواستیم راه بسازیم بهترین پیشنهاد –در آن بي‌امكاناتي- این بود که راه مال‌رو انتخاب شود، يعني باید توجه شود كه قاطرها از چه راهی می‌روند و همان مسير براي راه‌سازي انتخاب شود، چرا که قاطر شیب ملایمی انتخاب می‌کند و ملاک خوبی برای ساخت راه‌هاي كوهستاني است.

پس مراد از بهیمة در اینجا حیوان خاصی است همانطور که مراد از المرأة نیز زن خاصی است.

تحلیلی بر نظرات آیت الله منتظری پیرامون حقوق زن در شرح نهج البلاغه

و اما آیت الله منتظری در اوایل انقلاب در دهۀ 60 اين خطبۀ نهج البلاغه را شرح داده و نکاتی پیرامون حقوق زنان فرموده است. حال وقتی ایشان تجربۀ حدود 30 سال انقلاب و پيشرفت زنان در عرصه‌هاي مختلف را دیده، حتما نظراتش متفاوت شده و فرصت بازبيني دقيق در مطالب گذشته را نيافته است و نباید مطالب بیان شده در شرح اين خطبۀ نهج البلاغه را آخرين نظرات او دانست؛ محققان مي‌توانند با رجوع به گفته‌ها و نوشته‌هاي متأخرتر، نظرات جديد ايشان را بيابند.

حتی نسبت به ائمۀ اطهار نیز گفته شده که علم و تجربۀ حضرت علی(ع) بالاتر از بقیۀ ائمه بوده است چون ایشان در جنگ‌های پیامبر(ص) شرکت داشته و 23 سال حضور پیامبر(ص) را درک کرده و حتما علم و تجربه‌اش با علم امام جواد(ع) كه در كودكي امام شده، متفاوت است.[1]

به هر حال آنچه مرحوم آیت الله العظمي منتظری در مورد زنان در ذیل این خطبه فرموده، مقبول من نیست و به نظرم اگر خودشان زنده مانده بود و دو باره اين خطبه را شرح مي‌داد مطالبش را عوض مي‌كرد و بر فرض هم که نظرشان تغییر نمی‌کرد با عذرخواهي از ايشان بنده نظرم را بيان مي‌كنم؛ زيرا خود ايشان ما را اینگونه رشد داد و پيوسته مي‌فرمود: «بزرگی بزرگان سر جای خودش محفوظ، ولی هرکسی عقل خودش و نظر خودش را دارد.»

به هر حال ايشان از دنیا رفته است، ولی شاگردان ايشان هنوز هستند و اگر بنده راه خطا رفته‌ام ارشادم كنند تا در تضارب آرا حق روشن شود.

در ضمن خطبه 13، به خطبۀ 80 اشاره شد که متنش چنین است:

مَعَاشِرَ النَّاسِ، إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ. فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَر.

 ترجمه: «اى مردم، زنان از نظر ايمان و بهره‌مندي و عقل ناقصند. اما نقصان ايمانشان به اعتبار معاف بودنشان از نماز و روزه در ايام قاعدگى آنان است. اما نقصان بهره‌منديشان به اعتبار نصف بودن سهم ارث آنان نسبت به مردان است. اما نقصان عقلشان، به اعتبار اين است كه شهادت دو زن برابر شهادت با يك مرد است. از بدان آنان بترسيد، و از خوبانشان برحذر باشيد، و در امور پسنديده از آنان پيروى نكنيد تا در اعمال ناشايسته طمع پيروى نداشته باشند.»

اشکالات مربوط به خطبه 80 نهج البلاغه

این خطبه سراسر اشتباه است که به اشکالات آن اشاره می‌شود:

اولا ایمان با علم مرتبط است نه با عمل. ثانیا اگر زنان در ایام حیض نماز نمی‌خوانند به خاطر دستور خداست. در واقع همان خدایی که دستور به نماز داده است در ایام حیض دستور به نخواندن نماز داده است و در نتیجه عمل به آن انجام دستور خداست.

علاوه بر این وقتی زنان طبق نظر مشهور فقهاي شيعه چندين سال زودتر از مردان به سن تکلیف می‌رسند زودتر از مردان عبادت را شروع می‌کنند و در نتیجه در عمل اینگونه نیست که کمتر از مردها نماز بخوانند بلکه چه بسا اگر حساب دقیقی صورت گیرد مدت زمان نماز خواندنشان بیشتر از مردها باشد. به خصوص اینکه زنان در دوران بارداری هم حیض نمی‌شوند. این نکته نیز فراموش نشود که زنان در ایام حیض فقط از نماز خواندن منع شده‌اند نه عبادت کردن. پس آنها می‌توانند در ایام حیض به گونه‌های دیگری عبادت کنند.

به هر حال این حرف غلط است و به همین خاطر از حضرت علی(ع) صادر نشده است.

و اما اینکه در این خطبه آمده است زنان به دلیل نقص میراثشان بهرۀ کمتری دارند این حرف نیز غلط است چون اگرچه ارثشان کمتر است ولی چون زنان معمولا شوهر مي‌كنند، مهریه دارند و تازه خود زن هزینه‌ای ندارد و هزينه‌هايش به عهدۀ شوهر است كه نفقه نام دارد؛ پس معمولا بهرۀ زنان کمتر از بهرۀ مردان نیست. بنده که زماني روحانی کاروان حج بودم می‌يافتم که زنان بیشتر از مردان واجب الحج می‌شدند و این دلالت بر آن دارد که بهرۀ آنها کمتر از مردان نیست.

پس این حرف نیز غلط است و صدورش از حضرت علي(ع) معنا ندارد.

همچنین اینکه زنان به خاطر نصف بودن شهادتشان نواقص العقول معرفی شده‌اند این نیز غلط است. این مطلب از آیه 282 سوره بقره گرفته شده است که می‌گوید در بحث دیون، یا دو مرد شهادت دهند یا یک مرد و دو زن.

جواب این است که اگر قرار است به این آیه استناد شود در این آیه این جمله نیز آمده است:

أَنْ تَضِلَّ إِحْدٰاهُمٰا فَتُذَكِّرَ إِحْدٰاهُمَا اَلْأُخْرىٰ ﴿البقرة، 282﴾

تا اگر یکی از آن دو زن [واقعیت را] فراموش کرد، آن دیگری او را یادآوری کند.

این جمله دقیقا نشان می‌دهد که این آیه اشاره به یک قضیۀ خارجیه دارد و اشاره به زنان آن زمان دارد که معمولا در کار تجارت نبودند و به همین خاطر می‌گوید دو زن باشند تا اگر یکی از آنها فراموش کرد دیگری به او یادآوری کند.

بد نیست برای وضوح مطلب مثالی بزنم:

فرض کنید دو مکانیک در حضور من که آخوند هستم با یکدیگر دعوا کنند و یکی از آنها آچاری به سر دیگری بزند. حال اگر در دادگاه از من بپرسند آچاری که زده شد شمارۀ چند بود من جوابی ندارم چون تخصصی در این باره ندارم.

در چنین فرضی اگر گفته شود شهادت فلاني در این مورد کمتر از شهادت ميكانيك‌هاست مطلب درستی است و بر تخصص نداشتن من دلالت دارد و ربطي به نقصان يا فزوني عقل ندارد.

پس اولا امر در آیه 282 سوره بقره امر ارشادی است و در نتیجه در زمان ما اصلا شهادت مرد و زن مطرح نیست بلکه پیرینت بانکی یا رسید بانکی کافی است؛ ثانیا این آیه اشاره به قضیۀ خارجیه دارد نه حقیقیه؛ ثالثا نداشتن تخصص غير از نقصان عقل است.

آیا وقتی ما به داروخانه می‌رویم و یک خانم دكتر داروهای ما را می‌دهد قبول نمی‌کنیم؟ اصلا مذکر و مؤنث بودن ربطی به علم ندارد.

پس اینکه در خطبۀ 80 زنان نواقص العقول دانسته شده‌اند اشتباه است و صدورش از حضرت علي(ع) نا معقول.

و اما اینکه در برخی متون دینی از جملۀ مفهوم جملات انتهایی همین خطبه 80 از مشورت با زنان نهی شده این نیز اشتباه است. در آیه 233 سوره بقره از واژۀ «تشاور» برای مشورت پدر و مادر كودك سخن گفته شده که دلالت بر لزوم مشورت آن دو با یکدیگر دارد و آن دو را از لحاظ مشورت مساوی هم قرار داده است.

مگر ائمۀ ما نگفته‌اند حرف‌های ما را به قرآن عرضه کنید؟ حال وقتی خطبه 80 را بر قرآن عرضه کنیم متوجه می‌شویم که این خطبه کاملا اشتباه است.

بله ممکن است گفته شود که این خطبه قضیۀ خارجیه و مثلا مربوط به جنگ جمل است يا گفته شود قضيه‌اي مربوط به واقعه‌اي است كه ما شرايط صدورش را نمي‌دانيم، نه اینکه یک قضیۀ حقیقیه باشد و مربوط به تمامي زنان در تمامي روزگاران باشد.

اجتهاد زن

به هر حال اینکه حدود 40 سال پیش مرحوم آیت الله العظمي منتظری فرموده‌اند زن نمی‌تواند قاضی شود در زمان خودش معمولا فکرها همین بود ولی عجیب این است که در زمان حاضر چنین حرف‌هایی زده می‌شود مثلا همین چند روز پیش که رهبری برای خانم‌ها سخنرانی می‌کرد و می‌گفت زنان باید مجتهد شوند برخی در گروه‌های فضای مجازی در كانالي تلگرامي به نام «نامه‌هاي حوزوي» گفتند که زن اگرچه می‌تواند مجتهد باشد ولی نمی‌توان از او تقلید کرد و حداکثر این است که زنان در مسائل زنانگی از او تقلید كنند.

من نمی‌فهمم مگر تقليد رجوع عامي به مجتهد نيست؟ اگر زن می‌تواند مجتهد شود و قدرت استنباط داشته باشد چرا نمی‌توان از او تقلید کرد؟ اینکه شخصی مؤنث است و آلت رجولين ندارد چه ارتباطی با علم او دارد؟ مگر آلت رجولیت چه ویژگی دارد که مرجع بودن را برای شخصی به همراه می‌آورد؟

خیلی دوست دارم حوزۀ علمیه این سؤال مرا جواب دهد.

اگر کسی بگوید زنان مجتهد نمی‌شوند –اگرچه غلط است، ولي- قابل قبول‌تر است از اينكه گفته شود مجتهد مي‌شوند ولي از آنان نمي‌توان تقليد كرد، چرا که اولا زنان زیادی به میدان آمده و دقیقا مثل مردها قدرت استنباط پیدا کرده‌اند و ثانيا هيچگاه پيروي از علم ربطي به مذكر يا مؤنث بودن عالِم نداشته و ندارد.

بنابراين اگر کسی بگوید زنان اگرچه مجتهد شوند ولی نمی‌توانند مرجع شوند این سخني است كه زن بچه مرده هم به آن مي‌خندد و مي‌پرسد مگر آلت رجولیت عالم دخالتی در جواز پيروي پيرو از علم عالم دارد؟

نمی‌دانیم به این حرف‌ها بخندیم یا گریه کنیم؟ اینکه می‌گویند اجماع علماء این است که مرجع، باید مرد باشد براي بنده سخني نامفهوم است. عقل می‌گوید ناآگاه از آگاه تقلید کند و اگر در جایی زن آگاه است چرا نباید از او تقلید کرد؟

اساسا نباید علم را زنانه و مردانه کرد. آیا شعور و وجدان قبول می‌کند که گفته شود فلان خانم در طب متخصص شده ولي حق نوشتن نسخه براي ديگران ندارد، چون آلت رجوليت ندارد يا اگر نسخه‌اي نوشت نبايد بيمار آن را به داروخانه ببرد و حتما وقتي كه او نسخه‌ای نوشت به او بگوییم به شوهرت بگو او هم مُهری بر آن بزند تا به خاطر آلت رجوليت داشتن او، بيمار و داروفروش خلاف شرع عمل نکرده باشند؟

چرا حرف‌هایی در كانالي تلگرامي به نام «نامه‌هاي حوزوي» زده می‌شود و نقد نمي‌شود و اين‌گونه خودشان را در معرض تمسخر قرار می‌دهند؟

استناد برخی به مرد بودن پیامبران برای لزوم تقلید از مرد

و اما شخصی دلیلی آورده بود که همۀ پیامبران مذکر بوده‌اند. پس مرجع تقلید باید مرد باشد.

جواب این است که مقام پیامبری، گرفتن وحی و تبلیغ وحی و به ثمر رساندن وحی بوده که نوعی کار اجرایی هم محسوب می‌شده است و در آن زمان کار اجرایی به صورت سخت افزاری بوده و نیاز به زور و بازو داشته و مردان طبیعتا جسم قوی‌تری دارند ولی امروزه تقلید تنها پیروی از علم است و عملی در کار نیست و علاوه بر این امروزه کارها نرم افزاری شده و اگر جایی نیاز به زور است از تکنولوژی استفاده می‌شود.

پس بی‌توجهی به علم روز و بی‌توجهی به تفاوت زمان‌های مختلف عاملی شده که گاهي حرف‌های خنده‌داری زده شود و مورد تمسخر قرار گیرد.

ارتباط شهادت با تخصص

و اما بد نیست به نکتۀ دیگری اشاره کنم که شهادت زن در هر جایی نصف شهادت مرد نیست بلکه در مواردی شهادت یک زن بر ده مرد غلبه دارد مثل قضیۀ مامائی که ماما شهادت می‌دهد که فلان بچه به فلان زن اختصاص دارد يا اين بچه مرده به دنيا آمد يا يكي دو ساعت پس از زايمان مرد كه در مسايل ارث گاهي ثمرات مهمي دارد؛ بله شهادت ماما در این زمینه مسموع است چون تخصص دارد.

پس هر جایی که کسی متخصص بود حرفش نافذ است چه داروخانه باشد یا تجارت یا دین. مهم تخصص است. بله در زمان قدیم مردان در تجارت تخصص بیشتری داشته‌اند و به همین خاطر حرفشان مقدم بوده است.

پس باید ملاک و معیار را پیدا کرد. مهم تخصص است نه آلت نرینه داشتن یا نداشتن. پس نباید با حرف‌های نسنجیده علم را به افتضاح کشاند.

مرجعیت زن

در رابطۀ با بحث مرجعیت حدود ده سال پیش در دانشگاه آزاد یکی از دانشجویان موضوع پایان نامه را همین قرار داد و من استاد راهنمای او بودم و در آنجا بیان گردید که مرجعیت زن هیچ اشکالی ندارد.

قضاوت زن

راجع به قضاوت نیز خیلی‌ها نظر داده‌اند مثل مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی که در این زمینه کتاب و مقاله نوشته بود و نظر بنده نیز این است که اگر زن درس خواند و حکم کردن را یاد گرفت چرا نتواند قضاوت کند بلکه دقیقا باید قانون را ببیند و فکر کند و تطبيق دهد. اساسا در مباحث خانوادگی زنان فهم بهتری دارند.

طلاق بدست مرد یا زن؟

مسألۀ دیگر بحث طلاق است که مشهور بلكه اجماع علما می‌گویند طلاق به دست مرد است. آیا این جزو ضروریات دین است که تا ابد باید طلاق به دست مرد باشد یا این هم قضیۀ خارجیه است؟

به ذهن من احتمال دوم می‌رسد چون در آن زمان مردان همه کاره بوده‌اند و اموال در دست مردان بوده است به همین خاطر به مرد گفته شد که در هنگام ازدواج چیزی به عنوان مهریه به زن بده و سپس مخارج زندگی زن را نیز تأمین کن. و به همین خاطر طلاق به دست مرد داده شده است. حال اگر زن به مرد بگوید من مهریه نمی‌خواهم بلکه به عنوان دو انسان با یکدیگر زندگی کنیم در این فرض طلاق نیز متفاوت می‌شود و همانگونه که ازدواج توافقی می‌شود طلاق هم توافقی می‌شود. حال به نظر شما با این حرف، خدا عصبانی می‌شود؟!

در زمانۀ ما زن خودش می‌تواند زندگی خود را بچرخاند و در نتیجه سبک زندگی تغییر کرده است و می‌توان گفت طلاق نيز مانند عقد نكاح، عقد است و باید توافق بین زن و مرد باشد. این حرف خلاف عرف عربی آن روز است نه خلاف دین.

به نظر من عاقلانه و عادلانه این است که بگوییم در زمان ما طلاق نيز عقدي توافقی يا فك عقدي توافقي است.

بنده در مقالاتم گفته‌ام که اموری شرعی است و اموری عرفی، و ازدواج و طلاق قراردادی شرعي، عرفی است. در اينكه با چه كساني مي‌توان ازدواج كرد شرعي است و در اينكه عقد و جدايي و ساير امورش چه‌گونه است تابع عرف است و هر زمانی باید به عرف نگاه کرد.

حکومت و رهبری زن

و اما در مسألۀ مديريت و حکومت آیا زن می‌تواند پستي حکومتي قبول کند؟ از مديريت یک مدرسه گرفته تا یک شهر تا وزارت و رئیس جمهور و حتی حكومت و رهبري؟

به نظر من این مورد نیز بلا اشکال است و هیچ اشکالی ندارد که زن رئیس جمهور یا رهبر باشد. البته تا وزير شدن به تدريج جايز شده و عمل شده است و رئیس جمهوری را برخی مجاز دانسته‌اند ولی هنوز عمل نشده است و فعلا در كشور ما گير قانوني دارد. اما در مورد رهبری نيز بنده می‌گویم رهبري زن بر كل جامعه از جمله بر مردان نیز جایز است و هیچ اشکالی ندارد.

بنده برای این امر دلیل قرآني دارم و در مقالۀ «تبیین گام به گام حقوق زنان» به آن دلیل اشاره کرده‌ام که قرآن آرام آرام زنان را بالا آورد تا به آیه 71 سوره توبه رسید که می‌فرماید:

وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيٰاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكٰاةَ وَ يُطِيعُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّٰهُ إِنَّ اللّٰهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ  ﴿التوبة، 71﴾

مردان و زنان با ایمان سرپرستان یکدیگرند؛ همواره به کارهای نیک و شایسته فرمان می‌دهند و از کارهای زشت و ناپسند بازمی‌دارند، و نماز را برپا می‌کنند، و زکات می‌پردازند، و از خدا و پیامبرش اطاعت می‌نمایند؛ یقیناً خدا آنان را مورد رحمت قرار می‌دهد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.

طبق این آیه زن مقام ولایت و سرپرستی دارد چه سرپرستی دینی و چه دنیایی. بنابراین هیچ‌گونه چیزی که علمی و عقلی است برای زن منع نشده است و نرینگی هیچ تأثیری ندارد.

ثمرات انکار ناپذیر زن نسبت به مرد

این بحث را با یک شوخی که هر از چند گاهی همسرم به زبان می‌آورد به پایان می‌رسانم.

همسر بنده که در حوزه درس خوانده و بيش از سي سال پيش سطح 3 حوزه گرفته و سي سال دبير بوده و بازنشست شده است وقتی به باغی می‌رویم و درخت نری می‌بیند می‌گوید این درخت، نری است و ثمره‌ای ندارد و این گونه طعنۀ لطیفی به ما مردان می‌زند که شما در مقابل زنان بی‌ثمر هستید.

به هر حال باید قبول کرد که بار داشتن و ثمره داشتن در امور مادي به ماده اختصاص دارد و در امور غير مادي نظير علم و تقوا زن و مرد تفاوتي ندارند و معلوم نيست چرا برخي از ما مردان به نريّت خود بيش از عقل و شعور بها مي‌دهيم.

در پایان به این نکته اشاره کنم که بنده این بحث را مفصل بیان کردم تا آرام آرام بحث‌ها جا بیفتد و کسانی که به خواب فرو رفته‌اند آرام آرام بیدار شوند و حرف‌هایی نزنند که دنیا به ما بخندد.

[1] در اين باره مي‌توانيد به درسهاي نهج البلاغۀ مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي در ذيل نامۀ 31 مراجعه فرماييد

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات