شرح خطبه سیزدهم نهج البلاغه در تاریخ 12 دی1403

شرح خطبه سیزدهم نهج البلاغه در تاریخ 12 دی1403

برای شنیدن فایل صوتی شرح خطبه سیزدهم نهج البلاغه در تاریخ 12 دی 1403 وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 12/10/1403

شرح خطبه سیزدهم نهج البلاغه

در رابطۀ با جملات ابتدایی خطبه سیزدهم به طور مفصّل در جلسات گذشته توضیح دادم و مشخص شد که چون در طول تاریخ کارها سخت افزاری بوده کسی که زورِبازوی بیشتری داشته به طور طبیعی توان مالی بیشتری نیز داشته است و به این خاطر کارها و مالها در دست مردان بوده و در امر خانواده نیز مرد قدرت تصمیم‌گیری بیشتری داشته است ولی امروزه که کارها نرم افزاری شده و خانم‌ها در امور مختلف به میدان آمده‌اند طبیعتا امر متفاوت شده و قدرت مانور و تصمیم‌گیری زنان نیز بیشتر شده است.

بنده از آیه 71 سوره توبه اینگونه فهمیدم که زن می‌تواند ولیّ باشد و دین حقیقتا ولیّ بودن زن را پذیرفته است اگرچه از لحاظ قضیۀ خارجیه در آن زمان‌ها زن عملا نمی‌توانسته ولیّ باشد چون همانطور که گفتم آن زمانها کارها سخت افزاری بوده و ولایت نیازمند امر سخت افزاری بوده است؛ مثل رسالت که در طول تاریخ بر عهدۀ مردها بوده چون رسالت کاری سخت افزاری بوده بر خلاف دریافت وحی که چون نیازمند امر سخت افزاری نبوده بر حضرت مریم(س) نیز وحی نازل می‌شده است.

پس اینکه رسالت بر عهدۀ مردها بوده یکی از علت‌هایش این است که رسالت امری سخت افزاری بوده است. علت دیگرش این است که مردها زیر بار زن‌ها نمی‌رفتند چون وقتی زورِبازو و توان مالی داشتند مغرور شده و به این خاطر حرف زن را قبول نمی‌کردند. پس خداوند نمی‌توانست رسولی از جنس زنان قرار دهد.

با گذشت زمان که کارها نرم افزاری شد، امروزه می‌توان گفت تقریبا هر کاری را هرکسی چه زن و چه مرد می‌تواند انجام دهد. علاوه بر این مردان نیز از مردانگی قبلی خود دست برداشته‌اند و نسبت به زن ديدگاه قبلي را ندارند. یادم هست یکی از اساتید بنده که حدود 40 سال پيش نزد او مكالمۀ عربي ياد مي‌گرفتم و عرب سوريه‌اي بود می‌گفت من حاضر نیستم زن باشم و لو حضرت زهرا باشم. امروزه این‌گونه حرف‌ها تعصب بی‌جاست و طرفداری ندارد و مردها وقتی حرف حقی زده شود و لو از زبان یک زن می‌پذیرند.

پس علم و معنویت بالاتر از مذکر بودن است و مذکر بودن نه می‌تواند مال را منحصر به مردها بکند و نه قدرت و نه دفاع از وطن را.

این است که امروزه زمینه فراهم شده که گفته شود ممكن است ولایت جامعه يعني ولايت بر مردان و زنان به دست زنان باشد همانطور که در برخی کشورها زن رئیس جمهور بوده و هست.

پس اینکه هیچ پیامبری زن نبوده دلیلش مشخص شد چون در زمان پیامبران کارها سخت افزاری بوده و مردها نیز زیر بار نمی‌رفتند ولی در زمان ما هر دو مشکل حل شده است.

اینها نظر اين‌جانب احمد عابدینی بود و می‌توان آن را مورد نقد قرار داد و چه بسا فهم دیگری درست باشد. تازه ممکن است من با مطالعات بیشتر در آینده حرف جدیدی بزنم.

و اما ممکن است کسی سؤال کند آیا زن می‌تواند امام جماعت یا امام جمعه شود؟

در این زمینه باید بگویم نمی‌دانم چون در باب نماز جماعت و جمعه کار اجتهادي نکرده‌ام. باید روایات مورد بررسی قرار گیرد. اگر دلایل محکم بود قبول می‌کنم؛ زيرا امور عبادي را تعبدا بايد قبول كرد، ولی اگر دلایل ناقص بود ممکن است حرف دیگری زده شود.

و اما به ادامۀ خطبه بپردازیم:

وَ اَتْباعَ الْبَهيمَةِ

ترجمه: «و شما پیرو چهارپای‌ زبان بسته بودید»

اگر به حیوان، بهیمة می‌گویند به این دلیل است که حرف‌هایش مبهم است و آن را نمی‌فهمیم. ما انسان‌ها ناطق هستیم و حرف یکدیگر را می‌فهمیم ولی آنها حرفشان مبهم است.

رَغا فَاَجَبْتُمْ، وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ.

ترجمه: «شتر آواز داد اجابت کردید، چون پی‌ شد فرار نمودید»

«رغو» به صدای شتر می‌گویند بر خلاف خُوار که به صدای گاو می‌گویند.

در این جمله حضرت می‌گوید شما بجای اینکه به منطق گوش دهید به صدای مبهم و نامفهوم شتر گوش دادید. همچنین اگر منطقی پشت کار شما بود با پی شدن شتر فرار نمی‌کردید. پس کار شما عاقلانه نبوده است.

در ادامه حضرت شروع به بدگوئی اهل بصره می‌کند که باز یک قضیۀ خارجیه است یعنی مربوط به مردم اهل بصره در سال 36 هجری است. پس نمی‌توان این جملات را مربوط به مردم اهل بصره در زمان ما دانست.

اَخْلاقُكُمْ دِقاقٌ

ترجمه: «اخلاقتان پست»

دقاق از دقت و نازکی و ظرافت می‌آید یعنی شما چیز کوچکی را می‌بینید و موضع می‌گیرید. خبر کشته شدن عثمان به شما رسیده و چون حضرت علی(ع) در مدینه بوده می‌گویید او عثمان را کشته است. پس شما همۀ جوانب را بررسی نمی‌کنید.

برخی افراد دریا دل هستند و به راحتی دیگران را می‌بخشند، ولی برخی آنقدر احساسی هستند که به قول معروف نازک نارنجی می‌باشند و نه تنها نمي‌بخشند بلكه با شايعه يقين پيدا مي‌كنند و سریع تصمیم می‌گیرند.

وَعَهْدُكُمْ شِقاقٌ

ترجمه: «پیمانتان شکسته شده»

شقاق به معنای مخالفت است. ممکن هم هست از مشقت بیاید به این خاطر که دو طرف با عهد شکنی برای یکدیگر دردسر ایجاد می‌کنند. ممکن هم هست از شُقّ بیاید که به معنای جدایی است و مراد این است که شما از عهد خود جدا می‌شوید.

به هر حال عبارت مورد بحث به این معناست که شما عهد خود را می‌شکنید و بر آن استوار نمي‌مانيد. بله اهل بصره ابتدا با حضرت علی(ع) بیعت کردند ولی بعدا عهد خود را شکستند.

در روایات داریم که «المؤمنون عند شروطهم» یعنی مؤمن پای قراری که بسته می‌ایستد. (الوسائل، ج 12، کتاب التجارة، أبواب الخیار، الباب 6، ح 2)

در نامه 53 نهج البلاغه راجع به عهد شکنی آمده است که حتی مشرکان نیز می‌فهمیدند که عهد شکنی بد است. پس نباید عهد شکنی کرد.

ما ايرانيان نیز امروزه به عهد و پیمانمان وفا نمی‌کنیم. به عنوان مثال پولی از دیگری قرض می‌گیریم ولی نسبت به پرداخت آن کوتاهی می‌کنیم. یا وعده‌ای می‌دهیم ولی به آن عمل نمی‌کنیم.

البته گاهی اوقات افرادی عهد می‌بندند و مي‌خواهند به عهدشان وفا كنند، ولی به خاطر اینکه دولت به عهدش وفا نمی‌کند نمی‌توانند به عهد خود وفا کنند مثل کسی که به امید حقوق اول ماه عهدی بسته است، ولی دولت حقوقش را نداده است و چون پولي ندارد بالإجبار عهدش شكسته مي‌شود.

به هر حال امروزه نیز این جملات مصادیق زیادی در ميان ما دارد.

وَ دينُكُمْ نِفاقٌ

ترجمه: «دینتان دوروئی‌«

وقتی فرماندار حضرت علی(ع) به بصره رفت اهل بصره با او بیعت کردند و زمانی که طلحه و زبیر به بصره رفتند با آنها نیز بیعت کردند. این یعنی نفاق. حضرت علی(ع) در اینجا به آنها می‌گوید وقتی دستتان در بیعت اولی است چگونه با دومی دست دادید؟ برخی افراد با هرکسی بیعت می‌کنند و این نفاق است.

وَ مَاؤُكُمْ زُعاقٌ.

ترجمه: «و آبتان شور است.»

البته این جرم مردم نیست ولی آب و هوا در اینکه انسان چه روحيه‌اي داشته باشد و اهل فهم عمیق باشد یا نباشد، دخالت دارد.

پس در اینجا حضرت می‌فرماید: آب و هوا بر شما اثر گذاشته است.

وَالْمُقيمُ بَيْنَ اَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ

ترجمه: «آن که در میان شما زندگی‌ می‌‌کند در گرو گناه خود است»

عرب‌ها وقتی کسی را دوست داشتند کامل از او حمایت می‌کردند و در نتیجه راجع به او این تعبیر را بکار می‌بردند هو بين اظهرنا؛ او وسط پشتهاي ما ايستاده است. بله همه پشت به او هستند و رویشان به طرف دشمن است تا دشمن جلو نیاید و اینگونه حمایت خود از او را می‌رساندند.

حال در اینجا حضرت می‌گوید کسی که قرار است از او حمایت کنید و او َالْمُقيمُ بَيْنَ اَظْهُرِكُم است یعنی او وسط شما ایستاده است، تا از او دفاع كنيد، نه تنها از او دفاع نمی‌کنید بلکه او را تحویل می‌دهید. ‌ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ و به خاطر گناهی که کرده دست از حمایت او برمی‌دارید.

مصداق این جمله می‌تواند طلحه و زبیر و عایشه باشند چرا که وقتی شتر پی شد اهل بصره فرار کردند و دست از حمایت آن سه نفر برداشتند.

وَ الشّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدارَكٌ بِرَحْمَة مِنْ رَبِّهِ.

ترجمه: «و آن که از بین شما رفته مشمول رحمت خداست.»

یعنی کسی که از بین شما رفته چه بسا توبه کرده و مورد رحمت الهی قرار می‌گیرد.

مصداق این جمله می‌تواند زبیر باشد چون همانطور که قبلا گفتیم از لشگر بصره جدا شد و جنگ با حضرت علی(ع) را ادامه نداد. احتمالا حضرت علي (ع) مي‌خواهد از توبه كردن او بگويد و اينكه او مشمول رحمت پروردگار شده است.

كَأَنِّى بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفينَة، قَدْ بَعَثَ الله عَلَيْهَا الْعَذابَ مِنْ فَوْقِها وَ مِنْ تَحْتِها، وَ غَرِقَ مَنْ فى ضِمْنِها.

ترجمه: «چنین می‌‌بینم که مسجدتان چونان سینۀ کشتی‌ در آب است، و خداوند عذاب را از بالا و پایین بر آن فرستاده، و همۀ سرنشینانش غرق شده‌اند.»

به این جملات ملاحم می‌گویند یعنی پیشگوئی‌ها. ملاحم از لحم به معنای گوشت است و چون پیشگوئی‌ها بیشتر مربوط به جنگ بود که شمشیرها گوشت‌ها را می‌برید از این باب به خود پیشگوئی‌ها ملاحم می‌گفتند. همانطور که در روز فتح مکه برخی مسلمانان شعار می‌دادند که: الیوم یوم الملحمة یعنی امروز روزی است که شمشيرها گوشت‌ها را می‌بُرد و قرار است عده‌ای کشته شوند ولی پیامبر(ص) فرمود شعار دهید: الیوم یوم المرحمة.

به هر حال ملاحم به پیشگوئی‌ها گفته می‌شده و بيشتر پيششگويي‌ها جنگي بوده است.

حال در این زمینه گفته شده که حضرت پیشگوئی کرده که جنگی اتفاق می‌افتد و مسجد بصره خراب می‌شود یا سیلی می‌آید که وارد مسجد شده و مسجد را خراب می‌کند.

در بین شارحان نهج البلاغه بحثی مطرح شده که این پیشگوئی چه زمانی اتفاق افتاده است و شارحان مواردی را آورده‌اند که سیلی آمده و مسجد بصره زیر آب رفته است و ممکن است در آینده نیز باز چنین اتفاقی رخ دهد.

به نظر من این جملات نکتۀ دیگری هم دارد و آن اینکه حضرت می‌خواهد بگوید مسجد شما که باید مسجد هدایت باشد اینگونه نیست. مساجد جای نماز و تبلیغ دین است ولی مسجد شما هدایت‌گر نیست و قرآن در آن به گونه‌ای تفسیر می‌شود که مردم به جهنم بروند.

– وَ فى رِوايَة- وَ ايْمُ الله لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتّى كَاَنّى اَنْظُرُ اِلى مَسْجِدِها كَجُؤْجُؤِ سَفينَة، اَوْ نَعامَة جاثِمَة. – وَ فى رِوايَة- كَجُؤْجُؤ طَيْر فى لُجَّةِ بَحْر.

ترجمه: «و در روایت دیگری‌ است: و به خدا قسم که شهر شما غرق خواهد شد، تا آنکه گویا به مسجد آن می‌‌نگرم که مانند سینه کشتی است‌ یا مانند شترمرغی‌ است که پاها را جمع كرده و بر سینه نشسته است. و در روایت دیگری‌ است: مانند سینه مرغی‌است در میان امواج دریا.»

در این جملات نقل‌های دیگری از پیشگوئی حضرت علی(ع) آمده است.

– وَ فى رِوايَة أُخْرى- بِلادُكُمْ اَنْتَنُ بِلادِ الله تُرْبَةً: اَقْرَبُها مِنَ الْماءِ، وَ اَبْعَدُها مِنَ السَّماءِ،

ترجمه: و در روایت دیگری‌ است: شهرهای‌ شما از نظر خاک بدبوترین سرزمینهای‌ خداست: به آب نزدیکتر، و از آسمان دورتر است.

این جملات دوباره بدگوئی از شهر بصره است. بدبوتر بودن خاک بصره به این دلیل بوده که زمین آن لجنزار بوده است. از آن طرف چون سطح پایینی داشته به آب نزدیک و از ابرها دور بوده است. البته ممکن است مراد از سماء در این عبارت آسمان معنویت باشد و حضرت می‌خواهد بگوید شما آب دارید ولی دین و معنویت ندارید. الله اعلم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات