سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه بیست و هشتم تفسیر سوره فتح مربوط به آیه 18 نیز سوره وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس تفسیر در تاریخ 19/09/1403
تفسیر آیه 18 سوره فتح
لَقَدْ رَضِيَ اللّٰهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبٰايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مٰا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثٰابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً ﴿الفتح، 18﴾
یقیناً خدا از مؤمنان هنگامی که زیر آن درخت [در حدیبیه] با تو بیعت میکردند خشنود شد، و خدا آنچه را [از خلوص نیّت و نگراني] در دلهایشان بود میدانست، در نتیجه آرامش را بر آنان نازل کرد، و پیروزی نزدیکی [=پیروزي خیبر] را به آنان پاداش داد.
نکته 1: در جلسۀ گذشته در مورد اهمیت بیعت رضوان سخن گفتیم که در شرائطی واقع شد که همه در دهان دشمن بودند و ترس از جنگ داشتند، جنگی که هیچ امکاناتی برای آن نداشتند. این بیعت آنقدر مهم بود که حتی درختی که در زیر آن، این بیعت انجام شد اهمیت پیدا کرد و با قید تَحْتَ الشَّجَرَةِ به اهمیت آن درخت اشاره شد در حالی که اگر اشارهاي به آن درخت نمیشد مشکلی پیش نمیآمد مثل اینکه اشارهاي به كوه اُحُد در جنگ احد در قرآن نشده است. پس آن درخت به خاطر بیعت رضوان، اهمیت پیدا کرد مثل در و ديوار ديار ليلي كه براي مجنون ارزش پيدا كرد که چون عاشق لیلی بود دیوار شهر لیلی را میبوسيد.
حال در مورد اینکه عاقبت این درخت چه شد تفسیر التحریر و التنویر تحقیقی در این زمینه کرده است که بد نیست به آن اشاره کنم. در این تفسیر، ج26، ص174 و175 آمده است:
وَعَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بَعْدَ أَنْ عَمِيَ لَوْ كُنْتُ أُبْصِرُ لَأَرَيْتُكُمْ مَكَانَ الشَّجَرَةِ. وَتَوَاتَرَ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ عِلْمُ مَكَانِ الشَّجَرَةِ بِصَلَاةِ النَّاسِ عِنْدَ مَكَانِهَا. وَعَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِيهِ الْمُسَيَّبِ أَنَّهُ كَانَ فِيمَنْ بَايَعَ رَسُول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ قَالَ: فَلَمَّا خَرَجْنَا مِنَ الْعَامِ الْمُقْبِلِ أَيْ فِي عُمْرَةِ الْقَضِيَّةِ نَسِينَاهَا فَلَمْ نَقْدِرْ عَلَيْهَا وَعَنْ طَارِقِ بن عبد الرحمان قَالَ: انْطَلَقْتُ حَاجًّا فَمَرَرْتُ بِقَوْمٍ يُصَلُّونَ قُلْتُ: مَا هَذَا الْمَسْجِدُ؟ قَالُوا: هَذِهِ الشَّجَرَةُ حَيْثُ بَايَعَ رَسُولُ اللَّهِ بَيْعَةَ الرِّضْوَانِ. فَأَتَيْتُ سَعِيدَ بْنَ الْمُسَيَّبِ فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ سَعِيدٌ: إِنَّ أَصْحَاب مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَمْ يَعْلَمُوهَا وَعَلِمْتُمُوهَا أَنْتُمْ أَفَأَنْتُمْ أَعْلَمُ. و المُرَادُ بِقَوْلِ طَارِقٍ: مَا هَذَا الْمَسْجِدُ: مَكَانُ السُّجُودِ، أَيِ الصَّلَاةِ، وَلَيْسَ الْمُرَادُ الْبَيْتَ الَّذِي يُبْنَى لِلصَّلَاةِ لِأَنَّ الْبِنَاءَ عَلَى مَوْضِعِ الشَّجَرَةِ وَقَعَ بَعْدَ ذَلِكَ الزَّمَنِ فَهَذِهِ الشَّجَرَةُ كَانَتْ مَعْرُوفَةً لِلْمُسْلِمِينَ وَكَانُوا إِذَا مَرُّوا بِهَا يُصَلُّونَ عِنْدَهَا تَيَمُّنًا بِهَا إِلَى أَنْ كَانَتْ خِلَافَةُ عُمَرَ فَأَمَرَ بِقَطْعِهَا خَشْيَةَ أَنْ تَكُونَ كَذَاتِ أَنْوَاطٍ الَّتِي كَانَتْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ، وَلَا مُعَارَضَةَ بَيْنَ مَا فَعَلَهُ الْمُسْلِمُونَ وَبَيْنَ مَا رَوَاهُ سَعِيدُ بْنُ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ وَبَعْضَ أَصْحَابِهِ نَسُوا مَكَانَهَا لِأَنَّ النَّاسَ مُتَفَاوِتُونَ فِي تَوَسُّمِ الْأَمْكِنَةِ وَاقْتِفَاءِ الْآثَارِ.
وَالْمَرْوِيُّ أَنَّ الَّذِي بَنَى مَسْجِدًا عَلَى مَكَانِ الشَّجَرَةِ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ الْخَلِيفَةُ الْعَبَّاسِيُّ وَلَكِنْ فِي الْمَسْجِدِ الْمَذْكُورِ حَجَرٌ مَكْتُوبٌ فِيهِ «أَمَرَ عَبْدُ اللَّهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِبِنَاءِ هَذَا الْمَسْجِدِ مَسْجِدِ الْبَيْعَةِ وَأَنَّهُ بُنِيَ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَأَرْبَعِينَ وَمِائَتَيْنِ، وَهِيَ تُوَافِقُ مُدَّةَ الْمُتَوَكِّلِ جَعْفَرِ بْنِ الْمُعْتَصِمِ وَقَدْ تَخَرَّبَ فَجَدَّدَهُ الْمُسْتَنْصِرُ الْعَبَّاسِيُّ سَنَةَ 629 ثُمَّ جَدَّدَهُ السُّلْطَانُ مَحْمُودُ خَانْ الْعُثْمَانِيُّ سَنَةَ 1254 وَهُوَ قَائِمٌ إِلَى الْيَوْمِ.
ترجمه: «جابر بن عبدالله انصاری وقتی نابینا شد گفته است اگر چشمانم میدید مکان آن درخت در حدیبیه را به شما نشان میدادم. محل آن درخت بین مردم متواتر بود که در کجا قرار داشت چون مردم از باب تبرک در آنجا نماز میخواندند.
از سعید بن مسیب از پدرش مسیب نقل شده است که پدرش[=مسيب] از کسانی بوده که زیر درخت با پیامبر(ص) بیعت کرده است. پدرش گفته است سال بعد که برای عمرۀ قضا رفتیم مکان درخت را فراموش کردیم و نتوانستیم مکانش را پیدا کنیم.
طارق بن عبد الرحمن گفته است به عنوان حج راه افتادم و به قومی رسیدم که در حال نماز خواندن در مکانی هستند. به آنها گفتم این مسجد کجا بوده است که در آن نماز میخوانید؟ آنها گفتند این مکان جای آن درختی است که زیر آن با پیامبر(ص) بیعت شد. به سعید بن المسیب این مطلب را گفتم. او گفت: اصحاب محمد(ص) که زیر درخت با پیامبر(ص) بیعت کردند نمیدانند درخت کجاست. شما چگونه این درخت را پیدا کردهاید و در آنجا نماز میخوانید؟ آیا شما از اصحاب پیامبر(ص) علم بیشتری دارید؟
مراد از گفتار طارق در این نقل مکان سجده است نه خانهای که برای نماز بنا شده است.
به هر حال تا اواخر عمر پیامبر(ص) و زمان ابوبکر این درخت وجود داشته و مردم تیمنا در آن مکان نماز میخواندند تا اینکه در زمان خلافت عمر به دستور او این درخت را بریدند تا مبادا آنجا بت شود.
و اما بین نماز خواندن مسلمانان در آنجا با آن حرفی که مسیّب گفته بود که مکانش روشن نیست تعارضی وجود ندارد چون مردم در تشخیص مکانها متفاوت هستند. برخی دقت زیادی دارند و یادشان میآید که در کجا بیعت کردند ولی برخی حواس دقیقی ندارند یا برایشان اهمیت ندارد و در نتیجه مکانها را به درستی به یاد نمیآورند.
و اما مسجدی که الآن در حدیبیه هست را ابوجعفر منصور عباسی ساخته است. سپس در سال 244 سنگ بنای ان نهاده شده است. بعدا در سال 629 تجدید بنا شده و سال 1254 نیز بازسازی شده است.»(تفسیر التحریر و التنویر، ترجمه آزاد)
چند نکته از این نقلها قابل تأمل است:
اخیرا سرداری که در سوریه بوده است سخنرانی کرده بود و تشویق میکرد که مقاومت زنده است و باید محکم ایستاد و مثل امام حسین(ع) شهید شد.
به نظر من باید از این صحبتها بیرون آمد و جهان صلح تشکیل داد. 45 سال که حرف از جنگ بود این شد که میبینیم. بیاییم 5 سال حرف از صلح بزنیم تا نتایج آن را ببینیم. نباید فکر کرد زور، همیشه با نظامیگری است. زورِ زبان و عقل را دست کم نگیریم.
به این نکته نیز اشاره شود که امام حسین(ع) جزء استثنائات بوده چون طرف مقابلش فوق العاده بیعقل بوده است. پس فکر نکنیم همهجا باید حسینی عمل کرد؛ چون حسيني عمل كردن در گرو اين است كه طرف مقابل يزيدي عمل كند و امروزه كسي پيدا نميشود كه همانند يزيد بيعقلترين حاكم روي زمين باشد. بله امام حسین(ع) دنبال صلح و توافق بود ولی طرف مقابلش خیلی احمق بود.
به هر حال خوب است برای اینکه ملت ما صلحطلب شوند زائران خانۀ خدا به حدیبیه برده شوند. یادم هست در یکی از سفرها نزد نمایندۀ رهبری در حج رفتم و او میگفت ایرانیها احساسی هستند و به همین خاطر اگر کیفی از آنها دزدیده شود داد و بیداد به راه میاندازند. من در آنجا گفتم که این امر دو سبب دارد يكي اينكه او میداند كه بیمه است و برایش جبران میشود ولی زائر ایرانی میداند تا جیغ و داد نکند خبری نیست و بیمه دنبال بهانه میگردد تا چیزی ندهد. دلیل دیگر این است که ما دائما حرفهای احساسی برای مردم زدهایم. من بارها گفتهام که احساسی رشد دادن مردم ضررش از این همه شهید و خرابی که در جنگ دادیم بیشتر است. ما اوائل انقلاب عقلگرا بودیم ولی در دورۀ جنگ احساسی شدیم و هنوز احساسی ماندهایم. این احساسی بودن ضررش از تمامی ضررهای جنگ بیشتر است. حال اگر واقعا این ضرر را حس کردیم و میخواهیم مردم را عاقل کنیم یکی از کارهایی که باید بکنیم این است که مردم را به حدیبیه ببریم که البته هزینه دارد ولی ارزشش را دارد. همچنین به نظر من در داخل کشور بجای خواندن زیارت عاشورا و حدیث کساء باید سوره فتح را بخوانیم. من پیشنهاد میدهم که خواندن سوره فتح جایگزین زیارت عاشورا و حديث كسا شود. با خواندن این سوره و فهم آن، برای افراد فتح و کمال روحی ایجاد میشود و حتی برای حل مشکلات میتوان سفارش کرد که این سوره را بخوانید. چرا فقط فکر میکنیم زیارت عاشورا و حدیث کساء حاجت میدهند؟ چطور در جامعۀ ما همه چیز حاجت میدهد ولی قرآن حاجت نمیدهد؟!
نکته 2: از زمانی که تفسیر سوره فتح را شروع کردم سعی میکنم در مواقع مختلف این سوره را بخوانم. این چند روز که بحث زندانی شدن فرزندم محمد عابديني در ایتالیا مطرح بود من سورۀ فتح را بیشتر خواندم و چیزهایی به ذهنم آمده که برایم جالب است و در اینجا بیان میکنم:
از اول سوره فتح تا آیه 18 که تقریبا وسط سوره است پیامبر(ص) نقش اصلی را دارد و اگر آیات را با دقت بخوانید بارها پیامبر(ص) مورد خطاب قرار گرفته است. حتی آیهای که خطابش به مسلمانان بود یعنی آیه 9 را برخی قاریان به صورت غائب خواندهاند. پس به طور کلی مخاطب اصلی این قسمت از سوره فتح، پیامبر(ص) است. از این آیه به بعد پیامبر(ص) دیگر مورد خطاب نیست بلکه این مسلمانان هستند که مورد خطاب قرار میگیرند و نقش اصلي را دارند. پس بعد از این آیه انگار مسلمانان و مؤمنان آنقدر بالا آمدهاند که همعرض پيامبر(ص) مورد خطاب قرار میگیرند. بنابراین بیعت رضوان نقش مهمی برای مؤمنان داشته است.
بد نیست دو قسمت سوره فتح را با توجه به توضیحاتی که دادم با یکدیگر مقایسهای بکنیم:
در آیه 20 برای مسلمانان آمده است که: «یهدیکم صراطا مستقیما» و در آیه 2 این سوره برای پیامبر(ص) آمده است که: «یهدیک صراطا مستقیما». در همین آیه 18 برای مسلمانان میگوید: «اثابهم فتحا قریبا» و در آیه 1 برای پیامبر(ص) میگوید: «فتحنا لک فتحا مبينا». در آیه 19 برای مسلمانان آمده است: «کان الله عزیزا حکیما» و همین تعبیر در آیه 7 در مورد پیامبر(ص) آمده بود: «کان الله عزیرا حکیما»
پس مشاهده میکنید که شباهتهایی بین عبارات دو قسمت سوره فتح وجود دارد که قابل تأمل است.