صحبت‌های دکتر محمد عابدینی نجف‌آبادی پس از برگشت از ایتالیا

صحبت‌های دکتر محمد عابدینی نجف‌آبادی پس از برگشت از ایتالیا

چکیده صحبت‌های دکتر محمد عابدینی نجف‌آبادی پس از برگشت از ایتالیا در جمع فرهنگیان دربارۀ حوادث بازداشت در ایتالیا و پاسخ به پرسش‌های ایشان

با سلام خدمت همۀ حضار گرامی

بازداشت و اتهامات:

دستگیری من در ایتالیا و اتفاقات منجر به آزاد شدنم، موجب ایجاد ابهامات و شبهاتی شده است. برخی می‌گویند من نیروی سپاه هستم یا با سپاه همکاری می‌کنم. گروه دیگر با توجه به آشنایی با افکار و مواضع پدرم، در دوگانگی قرار گرفته‌اند و من سعی می‌کنم در این جلسه به این ابهامات پاسخ دهم.

در واقع اصل داستان بازداشت من، برای خودم جای سؤال است. من در طول هر سال حدود ۴ بار و تنها با یک چمدان مسافری با بار مجاز ۲۰ یا ۲۵ کیلو به سوئیس رفت و آمد داشتم. رفت و آمد من همیشه بدون هیچ مشکلی انجام می‌شد و به فعالیت های تحقیقاتی و مهندسی مرتبط با دانشگاه و شرکتم مشغول بودم. من توسط پلیس ایتالیا بازداشت شدم و همیشه به من تأکید شد که تو در ایتالیا هیچ جرمی نداری. بنابراین به‌هیچ‌وجه بازجویی نشدم و تنها به من گفتند تو به درخواست آمریکا بازداشت شده‌ای و باید بمانی تا تکلیف استرداد تو به آمریکا مشخص شود. در واقع من مهمان دادگستری ایتالیا بودم. سوال دیگری که برای خودم وجود دارد این است که چرا من با این اتهامات با پلیس ایتالیا درگیر بودم نه با پلیس بین‌الملل؟

در هنگام بازداشت با سه اتهام مواجه شدم: اول اینکه به من تهمت زده‌اند که شما تحریم‌ها را در مورد قطعات پهپاد دور زده‌ای. اتهام دیگر اینکه بعد از دور زدن تحریم‌ها، قطعات را در اختیار سپاه قرار داده‌ای. اتهام سوم اینکه با سپاه همکاری کرده و از او حمایت مالی می‌کرده‌ای. هر سه اتهام اشتباه و دروغ است. من نه با سپاه هیچ قراردادی داشته‌ام و نه حتی یک روز در استخدام ارگان‌های نظامی یا ادارۀ دولتی بوده‌ام. غیر از خدمت سربازی که حدود ۱۴ سال پیش انجام داده‌ام، هیچ‌وقت با ارگان‌های نظامی کار نکرده‌ام.

رزومه شخصی و رد اتهامات:

یک نکته مهم و قابل ذکر این است که همۀ ما با دولت‌ها و حکومت‌های خودمان همکاری می‌کنیم؛ مثلا وقتی من به سربازی می‌روم یعنی برای دولت یا حکومت کار می‌کنم. از این مسأله نمی‌توان فرار کرد و از نظر من، قابل خرده‌گیری هم نیست. بعضی از شما مخاطبین، کارمند دولت بوده‌اید و الان هم پس از ۳۰ سال خدمت، حقوق بازنشستگی از دولت دریافت می‌کنید. بنده حتی یک روز هم کارمند هیچ بخشی از دولت یا حکومت نبوده‌ام.

برخی کاربران فضای مجازی نوشته بودند که بچه آخوند سهمیه‌ای، یا نوشته بودند وقتی نخبگان ما از کشور رفته‌اند این پخمه‌ها امور را بدست گرفته‌اند. بنده ادعای نخبگی ندارم و بسیار بسیار افراد بااستعدادتر از من چه در کشور و چه در دنیا وجود دارند ولی در حد خودم، بنده با رتبه ۱۵۸ منطقه ۱ از اصفهان، در کنکور سراسری قبول شدم و در دانشگاه شریف درس خواندم و رتبه اول دانشکده مهندسی مکانیک بودم. به همین علت، مقاطع ارشد و دکتری را از طریق استعدادهای درخشان و بدون کنکور پذیرفته شدم. پس از دوره دکتری، چندین ترم در همان دانشگاه تدریس کردم. سپس به عنوان محقق و scientist به دانشگاه پلی‌تکلنیک لوزان رفتم که رتبه ۱۴ دانشگاه‌های دنیا بوده است.

در سایت‌های تحلیلی و خبری و فضای مجازی داخلی و خارجی که روی موضوع بازداشت من بحث شده، ادعاهای مختلفی مطرح شده است. ابتدا ادعا شده که من پهپادها را مستقیما از سوئیس به ایران وارد می‌کرده‌ام. بعد که دیدند این ادعا خیلی دور از ذهن است، گفته شده قطعات پهپاد را وارد می‌کرده. بعد که متوجه شدند حتی همان قطعات هم قابل حمل با چمدان مسافری نیست، ادعا شده که دانش ساخت پهپاد را به کشور وارد کرده و در اختیار سپاه قرار داده است. اولا این موضوع که در اسناد آمریکایی‌ها اشاره و ادعا شده قطعات پهپاد سپاه در چمدان من بوده، کاملا دروغ و اشتباه است و حتی خود آنها هم هیچ شاهدی بر این مدعا ارائه نکرده‌اند. بنده حتی به میزان یک دلار هم به کشور واردات نداشته‌ام. در ثانی، بدیهی است که سپاه با آن بودجه عظیم عملیاتی، محتاج من برای واردات قطعات مورد نیازش نیست.

گرچه بنده هیچ‌وقت در زمینه دور زدن تحریم فعالیتی نداشته‌ام، دور زدن تحریم را در این شرایط اقتصادی کشور اصلا کار بدی نمی‌دانم، چرا که بسیاری از داروها و لوازم ضروری و حتی قطعات یدکی خودرو با دور زدن تحریم‌ها بدست ما می‌رسد. البته عواملی را که موجب تحریم شده، قبول ندارم و معتقدم باید کاری کرد که کشور تحریم نشود.

بنده در طی سه سالی که در سوئیس سکونت داشتم و سه سال بعد از آن که به سوئیس رفت و آمد داشتم، همیشه مرجع پاسخگویی به سوالات علمی دانشجویانم بودم و برای این کار از دانشگاه حقوق می‌گرفتم، نه اینکه بخواهم در دانشگاه لوزان آموزش ببینم. در واقع، دانش و تجربیات من مربوط به تجربیات کاری و تحصیلی من در ایران بوده و انتقال تجربه و فناوری و دانش از سوئیس به ایران، از اساس منتفی است.

در حکم جلب من ادعا شده که تو چندین میلیون دلار پول داری. کسی که با پرواز اقتصادی با یک چمدان سبک پر از لباس و خوراکی به ایتالیا رفته که از آنجا با قطار به سوئیس برود تا در هزینه سفر صرفه‌جویی کند، چگونه ممکن است چنین ثروتی داشته باشد؟ چگونه ممکن است من قطعاتی به ایران منتقل کرده باشم و هیچ فرودگاهی متوجه آن نشده باشد؟ آیا قطعات متعدد یک ارگان نظامی در حد و اندازه سپاه با بودجه میلیارد دلاری، در یک چمدان کوچک جا می‌گیرد؟! آیا سپاه که نیروی نظامی یک کشور به وسعت و عظمت ایران است، وابسته من است که با چمدان مسافری، قطعات مورد نیازش را وارد کنم؟! ادعای حمایت مالی از سپاه هم برای بنده و شرکت کوچک بنده با کمتر از ۵۰ نفر پرسنل، چنان دور از ذهن است که ارزش پاسخگویی ندارد و البته در اسناد آمریکایی‌ها، هیچ شاهدی هم برای آن ارائه نشده است. پس همۀ این اتهامات از اساس باطل است.

سر نخ اتهامات:

با توجه به مطالعات بنده و وکیلم از روی اسناد و مدارک، اصل اتهامات از اینجا نشأت گرفته است: من برای یکی از تحقیقات دانشگاهی، سالها پیش، یک سنسور الکترونیکی را از یک شرکت آمریکایی به تعداد ۹ عدد برای آزمایشگاه دانشگاه لوزان، خریداری کردم. این خرید در دو مرحله یعنی یک ۴ عدد و یک ۵ عدد انجام شد. جالب اینکه آن ۴ عدد اول را مجانی گرفتم به این صورت که به آنها گفتم قیمت این قطعه ۵۰۰ دلار است و ما فعلا کمبود بودجه داریم و نمی‌توانیم خریداری کنیم. به همین خاطر آنها این ۴ قطعه را مجانی به ما دادند. دانشجوی من بر روی آن قطعه کار کرد و بوردی ساختیم و اتفاقا من ضمن تشکر، نسخه‌ای از گزارش پروژه را هم برای آن شرکت آمریکایی فرستادم و دستاورد تحقیقات را به آنها ارائه کردم. پس از آن، به درخواست رئیس آزمایشگاه، ۵ قطعه دیگر را نیز خریدم و به آزمایشگاه دادم تا یک بورد دیگر هم ساخته شود (یک قطعه هم به عنوان زاپاس خریداری شد). هر دو بوردی که ساخته شده، در آزمایشگاه دانشگاه موجود است و هنوز دانشجویان و محققین با آنها کار می‌کنند.

همین سنسور الکترونیکی اخیرا در پهپادی در مناطق اطراف کشور، پیدا شده و از طرف پلیس اف‌بی‌آی، آن شرکت آمریکایی متهم به فروش غیر مجاز آن سنسور شده است. شرکت آمریکایی، ادعا کرده که لیست خریداران من مشخص است و هیچ‌یک هدف نظامی نداشته‌اند؛ و اگر کسی این قطعه را برای اهداف نظامی بدست آورده، با واسطه بوده است. سپس لیست خریداران قطعه توسط پلیس اف‌بی‌آی چک شده و مشاهده کرده‌اند که در لیست خریداران، یک اسم فارسی وجود دارد. با بررسی بیشتر آن اسم، متوجه شده‌اند که من ایرانی هستم و در ایران و سوئیس شرکت دارم. به همین علت، مأمور اف‌بی‌آی در گزارش خود نوشته که چون ایشان به سوئیس و ایران رفت و آمد دارد، “من اعتقاد دارم” این قطعه را در چمدان خود گذاشته و به ایران برده، ولی هیچ شاهدی برای این مسأله نیاورده است و البته بدیهی است که من هم این کار را نکردم. همه سنسورهای خریداری شده توسط من، تحویل دانشگاه شده و هنوز هم همانجا موجود است و حتی مبلغ آن نیز با کارت اعتباری دانشگاه پرداخت شده است.

به نظر من اصلا این سنسور با توجه به بدنه پلاستیکی‌اش، اساسا به درد کار نظامی هم نمی‌خورد و اگر هم کسی چنین کرده و به سپاه یا هر ارگان نظامی دیگری فروخته، کلاهبرداری کرده و در واقع این قطعه را به آنها انداخته است. به هر حال ظاهرا اگر ادعای آمریکایی‌ها درست باشد، این قطعه در یک سلاحِ عمل نکرده، پیدا شده و الا اگر عمل کرده باشد بدنه پلاستیکی سنسور حتما از بین می‌رود. ممکن است این قطعه کاربرد دوگانه داشته است، ولی ما فقط برای کار تحقیقاتی و دانشگاهی از آن استفاده کردیم و کارمان اصلا نظامی نبوده و این قطعات هیچ‌وقت از دانشگاه خارج هم نشده‌اند.

همچنین، من در سوئیس پروژه‌ای با یک شرکت آمریکایی داشتم. آنها قطعاتی برای ما می‌فرستادند که ما بر روی آنها کار کرده و برای آنها بورد الکترونیکی و نرم‌افزار طراحی و تهیه می‌کردیم و به آنها پس می‌دادیم. اتفاقا پروژۀ خوبی برای شرکت ما بود. تمام قطعاتی که شرکت آمریکایی برای ما فرستاد بر روی آن کار شد و همه را پس دادیم. در گزارش اف‌بی‌آی، یک شیطنت تعمدی صورت گرفته و فقط گرفتن قطعات از شرکت آمریکایی ذکر شده و به پس دادن قطعات، اشاره‌ای نشده بود.

نباید از نظر دور داشت که این اتفاقات در آخر دورۀ بایدِن بوده و مدتی پیش، سه سرباز آمریکایی در اردن کشته شدند و ایران مؤکدا دست داشتن در آن حمله را چه از نظر عملیاتی و چه از نظر تسلیحاتی رد کرد. دولت آمریکا تحت فشار بود تا عاملان این حمله را مجازات کند و من این وسط وسیله‌ای برای این کار شدم.

شرایط زندان‌ها:

من در زندان اول در قرنطینه بودم. سه روز اول با شخص دیگری در سلول بودم که معتاد بود و سلول را بسیار کثیف می‌کرد. پس از دادگاه اول و پاسخ منفی من به استرداد به آمریکا، به من گفته شد که دولت آمریکا ۴۵ روز فرصت دارد که به صورت رسمی، استرداد شما را از دولت ما بخواهد و اگر نخواهد که آزاد می‌شوی وگرنه دادگاه دیگری تشکیل خواهد شد و نسبت به استرداد شما تصمیم‌گیری می‌شود. سپس حکم سلول انفرادی دادند و در ۴ روز بعدی، درب سلول من اصلا باز نشد و حتی یک ثانیه هم از سلولم خارج نشدم. یک لامپ پر نور هم همیشه بالای تخت من روشن بود. بعد از آن، صبح دوشنبه ۲۳ دسامبر، آمدند و مرا به فرودگاه برده و سوار هواپیما کردند و پس از رسیدن به شهری دیگر و چند ساعت حرکت با ماشین با دست بسته و در قفس، به زندان امنیتی در جنوب ایتالیا رسیدیم که با زندان اول، حدود ۱۱۰۰ کیلومتر فاصله داشت. در آنجا مرا به بند فوق امنیتی بردند که ۲۲ نفر در آنجا بودند. آنها دور من جمع شدند و معمولا انگلیسی و عربی می‌دانستند و به همین خاطر توانستم با آنها ارتباط بگیرم. یکی از آنها به من گفت نگران هیچ چیز نباش. ما اینجا همه مسلمان و همه برادر و همه تروریست هستیم. برای من غذا آوردند. یکی از آنها ناخن‌گیر آورد. دیگری خوراکی آورد. خلاصه اینکه من در بین آنها، خیلی راحت بودم. با هم نماز می‌خواندیم و صحبت می‌کردیم.

جالب بود که آنها داعشی بودند به این صورت که یا حمایت مالی از داعش کرده بودند و یا پس از تضعیف داعش به ایتالیا برگشته بودند. برخی از آنها خیلی ضد شیعه بودند و حتی یکی از آنها به من گفت لعن صحابه خط قرمز من است. اگر صحابه را لعن کرده‌ای… و دستش را به گردنش کشید که به من بفهماند در این صورت تو را می‌کشم. حدود سه روز آنجا بودم که نسبت به دو زندان دیگر خیلی خوش گذشت. پس از آن دوباره مرا به زندانی در شمال ایتالیا بردند و به سلول انفرادی رفتم. کلا محبوس بودن من در ایتالیا ۲۷ روز طول کشید.

نحوۀ آزادی:

نحوۀ آزادی من مطابق صحبت‌های وکیلم، این‌گونه بود که یک لایحه در سه بند از طرف ایتالیا در مورد من به دادگاه آمریکا ارسال شده و اعلام شده بود گزارش اف‌بی‌آی مخدوش است، و درخواست رسمی استرداد ایشان رد خواهد شد. این سه بند اجمالا اینها بود: اف‌بی‌آی، از روی پیامک حساب بانکی، با احتساب دلار ۴۲۰۰ تومانی، موجودی مرا در بانک‌های ایران، بیش از دو میلیون دلار تخمین زده بود. من به وکیلم گفتم وقتی که سوار هواپیما می‌شدم دلار ۷۶۰۰۰ تومان بود نه ۴۲۰۰ تومان. فهمیدم که حتی دادستان میلان هم به وکیلم گفته بود، دلار الان ۸۰ هزار تومان است و عددی که اینجا نوشته‌اند اشتباه است و در واقع این عدد معادل صد هزار دلار است. اساسا استناد شیطنت‌آمیز به این اعداد و اعداد دیگری در گزارش که ثروت من را ده‌ها میلیون دلار تخمین زده بود، باعث شد که آمریکا ادعا کند که من فرد خطرناکی هستم و باید حتما در انفرادی نگهداری شوم.

مورد دیگر اینکه اف‌بی‌آی گزارش داده بود که شرکت ما بوردی ساخته که توسط آن سه آمریکایی کشته شده‌اند و عکس بورد را در گزارش ارائه کرده بود. من به وکیلم گفتم من آرزو داشتم ساخت چنین بوردی کار من می‌بود. بوردی که ۳ نفر را کشته، ۴۰ نفر را مجروح کرده و یک ساختمان را تخریب کرده و در عین حال آن بورد کاملا سالم مانده است! سومین مورد هم این بود که کارمند اف‌بی‌آی در گزارشش مکررا کلمه “من اعتقاد دارم” را به کار برده و بدون ارائه شواهد و صرفا با نظر شخصی، اتهاماتی را متوجه من کرده بود. نهایتا با توجه به این لایحه و مذاکرات بین دولت ایتالیا و آمریکا، دادگاه آمریکا حاضر شد زودتر از زمان مقرر ۴۵ روزه، درخواست استرداد را تعلیق نماید و یک روز پس از این تعلیق، دادگستری ایتالیا رای به آزادی من داد و الحمدلله قبل از برگزاری دادگاه بعدی، آزاد شدم و به ایران برگشتم. همین‌جا و به همین واسطه، از همه عزیزانی که در حق بنده و خانواده‌ام دعا کردند و حتما از تاثیر دعای ایشان، لطف خدا شامل حال بنده شد، تشکر می‌کنم.

البته دستگیری خبرنگار ایتالیایی قطعا در سرعت پیگیری کار تأثیر داشت ولی تا جایی که من پرس و جو کردم و متوجه شدم، هیچ مبادله‌ای صورت نگرفت. همچنین متوجه شدم که موضوع استرداد به آمریکا به علت تخاصم دیرینه دولت‌های ایران و آمریکا، همواره برای دولت ایران حساسیت داشته و فارغ از سابقه شخص زندانی و نوع جرم، همیشه دولت ایران بیشترین تلاش را برای جلوگیری از استرداد اتباع خود به آمریکا انجام می‌دهد و در واقع اجازه تحویل شهروندان خود به دشمن متخاصم را نمی‌دهد.

من ابتدا وکیل تسخیری داشتم ولی او جواب تلفن هیچکس را نمی‌داد. به صورت تصادفی یکی از زندانیان، یک خانم وکیل به من معرفی کرد که بتوانم هماهنگی‌های اولیه تماس با خانواده را انجام دهم و با درخواست من، او وکیل من شد. پس از آن، وکیلی که سفارت برایم گرفته بود با این خانم وکیل تماس گرفته و وکالت را به خودش منتقل کرده بود و مقداری کار تسریع شد. وقتی وکیل برای اولین بار و پس از ۸ روز، به دیدن من آمد، به من گفت با اتهامات و جرائمی که تو داری و با توجه به استقلال سیستم قضایی ایتالیا، به احتمال حدود ۷۰ درصد، تو به آمریکا مسترد نمی‌شوی ولی پرونده، پیچیده است و حدود هفت تا پانزده ماه پروسۀ قضائی مربوطه طول خواهد کشید. من معتقدم قضیۀ آن خبرنگار، این زمان را بسیار کوتاه کرد.

گفتنی است که من برای اولین بار پس از ۱۵ روز توانستم ۱۰ دقیقه با همسرم تلفنی صحبت کنم. برای هر تماس، ایشان باید به سفارت ایتالیا در تهران مراجعه می‌کرد و من اجازه تنها ۴ تماس تلفنی در ماه را داشتم. خانواده من از طریق خبرگزاری‌ها متوجه بازداشت من شدند و پلیس ایتالیا در هنگام بازداشت، حاضر به اطلاع رسانی نشد.

در این مدت ۲۷ روز، دو مرتبه در زندان با نمایندگان کنسولی ایران در ایتالیا، دیدار داشتم که بسیار به من آرامش و قوت قلب داد. همچنین پیگیری و انتخاب وکیل با کمک مستقیم سر کنسول میلان انجام شد.

پس از بازگشت به ایران، در فرودگاه حدود ۲۰ دقیقه با مسئولین مربوطه صحبت کردم و از شرایط روحی بنده و وضعیت زندان‌ها سؤال کردند. همچنین اطمینان حاصل کردند که بنده در ایتالیا مطلقا بازجویی نشدم و همۀ وسائلم را هم پس گرفته‌ام.

محمد عابدینی

۱۰ بهمن ماه ۱۴۰۳

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات