سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی شرح خطبه شانزدهم نهج البلاغه در تاریخ 17 بهمن 1403 وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید.)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 17/11/1403
شرح خطبه شانزدهم نهج البلاغه
گفته شده خطبۀ 16 اولین خطبهای است که حضرت علی(ع) بعد از رسیدن به حکومت بیان کرده است. حضرت با خواندن این خطبه میخواهد از طرفی عثمانیها را بترساند که با توجه به امکاناتی که در دست دارند آشوب به پا نکنند و از طرف دیگر شورشیان را آرام کند چون حضرت میداند آنها با کشته شدن عثمان آرام نخواهند نشست بلکه قصد از بین بردن بقیۀ بنیامیه را نیز دارند.
اگر بخواهم تشبیه کنم میتوانم به اوایل انقلاب و سخنرانی آیت الله خمینی در بهشت زهرا مثال بزنم که از طرفی میخواست انقلابیون را تشویق کند و از طرف دیگر عاملان حکومت قبلی را بترساند یا آنها را جذب کند. به همین خاطر صحبتهایی کلی و دو پهلو میکند که اگر کسی آن شرائط را بداند درک میکند ولی کسی که شرائط را نمیداند ایراد میگیرد که چرا مثلا ایشان گفته است: «من در دهان دولت میزنم». البته از طرف دیگر آیت الله خمینی وعدههایی داد که محقق نشد.
حال حضرت علی(ع) نیز پس از رسیدن به حکومت صحبتهایی میکند تا در آن شرائط گروههای مختلف را آرام کند و وعدههایی نیز داد و البته در کنارش گفت که معلوم نیست عملی شود.
به هر حال حضرت علی(ع) کلماتی کلی بکار میبَرَد که ما باید بر زمان خودش تطبیق کنیم و من در شروح نهج البلاغه ندیدم که چنین کاری صورت گرفته شود. ما باید این کلمات را با توجه به فضای زمان خودش معنا کنیم.
نکتۀ دیگر احتمال وجود کلمات دیگری در این خطبه است که سید رضی آنها را نیاورده و با رجوع به کتاب کافی و شرح ابن ابی الحدید میتوان آن کلمات را پیدا کرد.
حال آیا واقعا آن کلمات در خطبۀ حضرت بوده و سید رضی نیاورده یا اینکه آن کلمات در آن کتابها جعل شده و سید رضی به همین خاطر آنها را نیاورده است؟
جالب است بدانید شبیه حرفهای مسجع و پر محتوایی که در خطبه 16 آمده است از حجاج بن یوسف یا زیاد بن ابیه هم نقل شده که ابن ابی الحدید برخی از آنها را نقل کرده است و به ذهن من میآید که برخی از آنها با کلمات حضرت علی(ع) مخلوط شده است یعنی کلمات از حجاج یا زیاد است ولی عمدا یا سهوا یا به خاطر بلاغت به اسم خطبۀ حضرت علی(ع) آمده است.
البته سید رضی در نهج البلاغه این کلمات را نیاورده ولی در روضۀ کافی یا شرح ابن ابی الحدید چنین کلماتی آمده است که به نظر من از نظر محتوایی به تیپّ کلمات حضرت علی(ع) نمیخورد.
به عنوان مثال این جمله که: «امّت محمد تنها به دو چیز هدایت میشوند: با شمشیر و با زندان»
این حرف به حضرت علی(ع) نمیخورد. امت اسلام با کتاب و سنت هدایت میشوند نه شمشیر و زندان.
چطور ممکن است حضرت علی(ع) بعد از فروپاشی حکومت عثمان بلافاصله حرف از شمشیر و زندان بزند؟!
پس فکر نکنیم خواندن نهج البلاغه و دیگر روایات آسان است. باید با دقت آنها را بررسی کنیم. قبلا راجع به خطبۀ 80 نهج البلاغه که در آن نواقصی برای زنان بیان شده بود صحبت کردم و گفتم به نظرم جعلی است. حال که مشاهده میکنیم کلمات فصیح و بلیغ و مسجّع را حجاج و زیاد هم داشتهاند این مطلب را بیشتر درک میکنیم که ممکن است کلمات آنها با کلمات حضرت مخلوط شده باشد و حرفهایی از حجاج و زیاد به نام حضرت علی(ع) تمام شده باشد.
البته سید رضی در مورد خطبه 16 دقت کرده ولی به نظر میرسد در مورد خطبۀ 80 اشتباه کرده است. خلاصه قصدم این است که بگویم باید جملات را بررسی کرد و سپس نظر داد. باید جملاتِ نسبت داده شده به حضرت علی(ع) را با مشی و روش ایشان سنجید و سپس نظر داد. پس خیلی باید کار کرد و وقت گذاشت تا به نتیجه رسید.
با این صحبتها بد نیست یک بار دیگر خطبه را از اول با دقت بیشتری بخوانیم و بررسی کنیم:
ذِمَّتى بِما اَقُولُ رَهينَةٌ، وَ اَنَا بِهِ زَعيمٌ.
ترجمه: «عهدهام در گرو درستی سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پای بندم.»
اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ.
ترجمه: «کسی که عبرتهای روزگار، کیفرهای پیش رویش را بر او آشکار کند تقوا او را از درافتادن در اشتباهات مانع گردد.»
این جملات میخواهد بگوید باید از کارهای عثمان عبرت گرفت که آرام آرام پول جمع کرد و بنیامیه را بر سر کار گذاشت و سرانجام عبرت همه شد و حتی جسدش را در قبرستان مسلمانان خاک نکردند. کسی که از اینها عبرت بگیرد دنبال شهوات و شبهات نمیرود. پس حضرت میخواهد بگوید من فرد شبههناکی مثل معاویه را بر سر کار نمیگذارم. من مواظب هستم و تقوا اجازه نمیدهد وارد شبهات شوم.
پس وقتی این جملات را در فضای خودش معنا کنیم خیلی قابل استفادهتر است. یادمان نرود که خطبۀ 16 اولین خطبه پس از به حکومت رسیدن حضرت است و به همین خاطر خیلیها آن را نقل کردهاند و چون رادیو و تلویزیون نبوده کم و زیاد نقل شده است و برخی به آن اضافاتی کردهاند که من تلاش دارم بخشهایی از آن اضافات را نیز نقل کنم.
حضرت در ادامۀ خطبه طبق نقل نهج البلاغه فرموده است:
اَلا وَ اِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عادَتْ كَهَيْئَتِها يَوْمَ بَعَثَ الله نَبِيَّكُمْ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
ترجمه: «هشیار باشید که روزگارِ گرفتاری شما به همان شکل خود در زمان بعثت پیامبر(ص) بازگشته است»
وَ الَّذى بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَلَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتّى يَعُودَ اَسْفَلُكُمْ اَعْلاكُمْ، وَ اَعْلاكُمْ اَسْفَلَكُمْ.
ترجمه: «به خدایی که او را به حق فرستاد هرآینه همه درهم ریخته می شوید،و هرآینه غربال می گردید، و همچون محتوای دیگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا که ذلیل شما گرامی و بالانشینتان پست شود.»
حضرت با این جملات میخواهد بگوید با آمدن من انگار که بعثت جدیدی شده است و افراد زیر و رو شده و مثلا سرلشگر از مقامش پایین خواهد آمد و فردی زندانی فرماندار خواهد شد و.. خلاصه اینکه جامعه زیر و رو خواهد شد همانطور که با آمدن پیامبر(ص) زیر و رو شد.
وَ لَيَسْبِقَنَّ سابِقُونَ كانُوا قَصَرُوا، وَلَيَقْصُرَنَّ سَبّاقُونَ كانُوا سَبَقُوا.
ترجمه: «و سابقهدارانی که کوتاهی کردند حتما پیش میافتند، و پیش افتادههایی که سبقت گرفتند، حتما [دستشان] کوتاه خواهد شد.»
در این جمله حضرت اشاره میکند که سابقان با انتخاب عثمان فهمیدند که چه اشتباهی کردند و کسانی که در زمان عثمان به پستها رسیدند بالشان چیده خواهد شد.
جالب است که هریک از این جملات را میتوان به چند صورت معنا کرد و هر جملهای مخاطب خاص خود را پیدا خواهد کرد. حضرت از طرفی میخواهد بگوید من نیروهایی دارم که به کمک من خواهند آمد و از آن طرف بال و پر خطا کنندگان را خواهیم چید. پس حضرت جملاتی گفته است که هرکسی با توجه به ذهنیت و عملکرد خودش برداشتی بکند و نتیجهاش این شود که برای حکومت مزاحمتی ایجاد نکنند و تودۀ مردم نیز امیدوار به بهبود وضعیت شوند.
پس جملات به چند صورت معنا میشود و احتمالات مختلف دارد. حتی چه بسا بتوان این جملات را به چند گونه قرائت کرد.
این خطبه یک سخنرانی حساب شده است و مقصود از آن این است که هم عثمانیها بترسند و هم شورشیان آرام شوند و هم مردم به عدالت امیدوار شوند.
وَاللهِ ما كَتَمْتُ وَشْمَةً
ترجمه: «به خدا قسم، سخنی را مخفی ننموده»
وَلا كَذَبْتُ كِذْبَةً
ترجمه: «و دروغی بر زبان نیاوردهام»
وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهذَا الْمَقامِ وَ هذَا الْيَوْمِ.
ترجمه: «و به این اوضاع و چنین زمانی آگاهیم دادهاند.»
با این جملات حضرت به مردم اعلام میکند که پیامبر(ص) این حوادث را به من خبر داده بود.
در ادامه، حضرت این جملات را بیان کرده است:
اَلا وَ اِنَّ الْخَطايا خَيْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَيْها اَهْلُها، وَ خُلِعَتْ لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ. اَلا وَ اِنَّ التَّقْوى مَطايا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْها اَهْلُها، وَ اُعْطُوا اَزِمَّتَها فَاَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ. حَقٌّ وَ باطِلٌ، وَ لِكُلٍّ اَهْلٌ، فَلَئِنْ اَمِرَ الْباطِلُ لَقَديماً فَعَلَ، وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّما وَ لَعَلَّ. وَ لَقَلَّما اَدْبَرَ شَىْءٌ فَاَقْبَلَ.
ترجمه: «بدانید خطاها اسبان سرکشند که اهلش بر آنها سوار شدهاند و افسارشان گسیخته است [و سواره های خود را به پیش می برند] تا با آنان به جهنم فروافتند. آگاه باشید که تقواها شترهای راهوارند که اهلش بر آنها سوارند ومهارشان به دست آنان است [و آنان را به پیش میبرد] تا آنان را وارد بهشت نمایند. [این وضع] حق و باطل است، که هر یک را طرفدارانی است. اگر باطل بسیار باشد از گذشته چنین بوده، و اگر حق اندک باشد پس چه بسا برای … و شاید برای… باشد. هر آینه کم است جریانی که از دست رفته به جای اصلی خود برگردد.»
سید رضی در مورد این جملات و فصاحت و بلاغت آن بسیار تعریف کرده است ولی مواظب باشیم زیبایی جملات، ما را از مقصود آن غافل نکند.
حضرت با اشاره به واژۀ خطا در این جملات به عثمانیها اشاره دارد که خطایایی مرتکب شدند و عاقبتشان جهنم شد و با اشاره به واژۀ تقوا اعلام میکند که زمان ما زمان تقوا است و این تقوا ما را به سر منزل میرساند. در زمان ما قرار است آرامش وجود داشته باشد مثل شتر آرامی که اهلش بر آن سوار هستند و افسارش در دست صاحبش است. پس من قرار است شما را با آرامش به سمت بهشت ببرم. پس سر و صدا و شورش و امثال آن باید تمام شود و فضای جامعه آرام گردد. شما کشندگان عثمان نباید شعار سر دهید و بخواهید دیگران را بکشید. از طرف دیگر کار با تقوا باید پیش رود و قرار نیست افرادی بدون دلیل کشته شوند. پس حضرت با این جملات به عثمانیها اطمینان میدهد که اگر کار خلافی نکردهاند کاری با آنها نداریم. حتی در ادامه از توبه سخن گفته تا عثمانیها و حتی شورشیان خطاکار را به توبه تشویق کند.
سید رضی راجع به زیبایی این قسمت از خطبه چنین گفته است:
«در این سخنان آخر امام زیباییهاست که سخن هیچ یک از سخن سرایان به آن نرسد و اظهار شگفتی از آن پسندیدهتر است از ابزار خودستایی نسبت به درک آن. زیاده بر آنچه گفتیم در فصاحت به آن پایه است که زبان از توصیفش فرو میماند و انسانی به عمق آن پی نمیبرد و اندیشۀ انسان ژرفای آن را نمیداند. آنچه را گفتم جز کسی که در این فنّ توسن فکرت راند و به ریشههای سخن دسترسی داشته باشد نداند.»
جالب است که با این حرفِ سید رضی شارحان نهج البلاغه بیشتر وارد بحث فصاحت و بلاغت و زیبایی کلام شده و فراموش کردهاند وارد محتوا شوند.
بله کلام فوق العاده زیباست و اگر ما این صحبتها را با کلام آیت الله خمینی مقایسه کردیم تنها برای توجه به موقعیت سخنان بود وگرنه خود سخنان اصلا قابل مقایسه نیستند چون کلام حضرت علی(ع) هم مطالب خوب و هم عبارت خوب دارد و به عبارت دیگر حضرت علی(ع) حرف خوب را با بیان خوب بیان کرده است.
برخی افراد خوب حرف میزنند ولی حرفشان محتوا ندارد مثل حجاج و زیاد. از آن طرف برخی افراد حرفهایشان محتوای خوب دارد ولی عباراتشان زیبا نیست ولی حضرت علی(ع) محتوای خوب را با الفاظ خوب جمع کرده است.
در واقع حضرت علی(ع) در اینجا خطبهای خوانده است که هم زیباست و هم محتوای عالی دارد و سید رضی زیبایی کلام را بیشتر نمایان کرده و به همین خاطر شارحان نیز بیشتر به این بُعد جملات خطبه پرداختهاند و از تطبیق آن بر زمان خودش غافل شده و کوتاهی کردهاند ولی ما در اینجا این تطبیق را در حد توان انجام دادیم.
شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَالنّارُ اَمامَهُ.
ترجمه: «کسی که بهشت و دوزخ را پیش رو دارد [ذهنش به آنها] مشغول است»
این جمله را در جلسۀ قبل معنا کردیم و گفتیم به این معناست که وقتی کسی بهشت و جهنم را پیش روی خود میبیند از چیزهای پیش پا افتادۀ دنیوی دوری میکند.
در کتاب روضه کافی این عبارت به این صورت نقل شده است:
شُغِلَ عَنِ الجَنَّةِ وَ النَّارُ اَمَامَه
اگر عبارت به این صورت باشد به عثمان اشاره دارد یعنی او از بهشت رویگردان شد و به دنیا مشغول گردید در حالی که آتش پیش روی اوست و وارد جهنم خواهد شد.
اتفاقا در همان نقل کافی جملاتی قبل از این جمله آمده که دقیقا به عثمان اشاره دارد و حضرت در آن جملات گلایهای از گذشتگان میکند که بد نیست به آن جملات نیز اشارهای داشته باشیم.
در کتاب کافی، ج8، ص68، حدیث شماره 23 و همچنین در کتاب شرح ابن ابی الحدید، ج1،2، ص277 جملاتی از خطبۀ 16 آمده است که سید رضی نیاورده است.
ظاهرا سید رضی قصد داشته نهج البلاغه را شیعه و سنی قبول داشته باشند و به همین خاطر مطالبی که بدگویی از خلفاء بوده را در آن نیاورده است. پس سید رضی قصد داشته علاوه بر اینکه جملات بلیغ حضرت علی(ع) را جمع آوری میکند در عین حال کتابش مورد قبول شیعه و سنی باشد. به همین خاطر برخی جملات را که بوی اختلاف داشته نیاورده الا خطبۀ سوم.
حال در مورد این خطبه نیز بدگوییهایی از خلفاء به خصوص عثمان شده که ما از کتاب کافی برای شما نقل میکنیم:
حقّ و باطل و لکلّ أهل، فلئن أمر الباطل لقدیما فعل، و لئن قلّ الحقّ لربّما و لعلّ، و لقلّما أدبر شیء فأقبل، و لئن ردّ علیکم أمرکم إنّکم سعداء، و ما علیّ إلاّ الجهد، و إنّی لأخشی أن تکونوا علی فترة ملتم عنّی میلة کنتم فیها عندی غیر محمودی الرّأی، و لو أشاء لقلت عفا الله عمّا سلف.
سبق فیه الرّجلان و قام الثّالث کالغراب، همّته بطنه، ویله لو قصّ جناحاه و قطع رأسه لکان خیرا له، شغل عن الجنّة و النّار أمامه. ثلثة و إثنان، خمسة لیس لهم سادس ملک یطیر بجناحیه، و نبیّ أخذ الله بضبعیه، و ساع مجتهد، و طالب یرجو، و مقصّر فی النّار.
ترجمه: «این وضع حق و باطل است، که هر یک را خریداری است. اگر باطل بسیار باشد از گذشته چنین بوده، و اگر حق اندک باشد پس چه بسا برای … و شاید برای… باشد. هر آینه کم است جریانی که از دست رفته به جای اصلی خود برگردد. و اگر امر شما مثل صدر اسلام به شما برگردد شما خوشبخت میشوید و من جز تلاش کار دیگری نمیتوانم بکنم. و من میترسم که شما بر دوران فترت باشید که هدایتگری نداشته باشید. شما از من بیمیل شده و به سوی دیگران رفتید و این کارهای شما که دیگران را بجای من انتخاب کردید از دید من کار خوبی نبود. اگر خواسته بودم میگفتم که خدا از گذشته بگذرد. دو نفر در این مسأله سبقت گرفتند و حکومت را بردند و سپس سومی بپا خواست و او همانند كلاغى بود كه همتش شكمش بود. واى به حال او! اگر [قبل از به حکومت رسیدن] پَر و بالش چيده شده بود و سرش قطع شده بود، براىش بهتر بود. عثمان از رفتن به بهشت بازماند در حالی که آتش پیش روی اوست.»
همانطور که مشاهده میکنید در این نقل، از عبارت «شغل عن الجنّةِ و النّارُ أمامه» استفاده شده است. حال آیا سید رضی «عن» را به «مَن» تبدیل کرده است؟
جالب اینجاست که همین جملات در شرح ابن ابی الحدید هم آمده ولی جایگاه جملات عوض شده و پایین و بالا شده است به این صورت که نقد خلفاء بعد از عبارت شغل من الجنّة و النّار أمامه آمده است.
دقیقا نمیدانیم که آیا عبارات کافی درست است یا نقل ابن ابی الحدید یا نقل سید رضی؟
ممکن است کسی کل این خطبه را نوشته و سپس جایگاه جملات عوض شده یا حتی برخی کلمات در نوشتار به گونهای نوشته شده که دو گونه خوانده شده است. پس نه میتوانیم کسی را متهم به تحریف کنیم و نه میتوانیم یقین پیدا کنیم که حضرت واقعا چه گفته و جملاتش را در چه جایگاهی آورده است؟ به هر حال اینکه جایگاه یک جمله یا کلمه کجا باشد در فهم محتوای عبارت متفاوت است.
شاعری گفته: «به یک نقطه مجرم ز مُحْرِم شناس»
پس با یک نقطه کم و زیاد شدن ممکن است معنای جمله عوض شود.
همچنین در اشعار آمده است که «مرغ هوا را نصیب ماهی دریا» که میتوان این جمله را به چند صورت خواند:
مرغِ هوا را نصیب، ماهیِ دریا – مرغ هوا را نصیبِ ماهیِ دریا – مرغ، هوا را نصیبْ ماهی، دریا
همچنین در این جمله که «بخشش لازم نیست اعدامش کنید» اگر ویرگول را جا به جا کنیم معنا عوض میشود:
بخشش لازم نیست، اعدامش کنید.
بخشش، لازم نیست اعدامش کنید.
پس اگر جملات یک متن عوض و جا به جا شده باشد و پاراگرافی جای پاراگراف دیگر نشسته باشد حتما معنا عوض میشود مثل همینجا که خطبۀ 16 را سید رضی و ابن ابی الحدید و کافی به سه گونه نقل کردهاند.
در ادامه طبق متن نهج البلاغه، حضرت علی(ع) مردم را به سه دسته تقسیم کرده است:
سَاع سَريعٌ نَجا، وَ طالِبٌ بَطىءٌ رَجا، وَ مُقَصِّرٌ فِى النّارِ هَوى.
ترجمه: «کوشندۀ باشتاب نجات یافت، و جویندۀ کندرو را امید هست، و مقصّر در آتش سرنگون است.»
ابن ابی الحدید و آیت الله منتظری در شرح این عبارت گفتهاند که قرآن نیز به این سه دسته اشاره کرده است و البته آیاتی که هریک به آن تمسک میکنند متفاوت است.
آیت الله منتظری به آیات سوره واقعه اشاره کردهاند که مردم را به سه دسته تقسیم کرده است: سابقون، اصحاب یمین و اصحاب شمال
ابن ابی الحدید برای این سه دسته به آیه 32 سوره فاطر اشاره کرده که میفرماید:
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتٰابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنٰا مِنْ عِبٰادِنٰا فَمِنْهُمْ ظٰالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سٰابِقٌ بِالْخَيْرٰاتِ بِإِذْنِ اللّٰهِ ذٰلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ﴿فاطر، 32﴾
سپس این کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان [در ترک عمل به کتاب] ستمکار بر خویشاند، و برخی از آنان میانهرو، و برخی از آنان به اذن خدا در کارهای خیر [بر دیگران] پیشی میگیرند، این است آن فضل بزرگ.
و اما جالب است که کتاب کافی و شرح ابن ابی الحدید بجای سه دسته به پنج دسته اشاره کردهاند. یکی از آن دو دستۀ اضافی، فرشتهای است که با دو بال خود پرواز میکند. البته مراد از دو بال ظاهرا کنایه از علم و عصمت است نه بالی مثل بال پرندگان. دستۀ دیگر پیامبر خداست که خدا دو دستش را گرفته و مواظب اوست.
پس این دو کتاب ملائکه و انبیاء را به آن سه دسته اضافه کردهاند. البته در این زمینه عبارت کافی و شرح ابن ابی الحدید کمی متفاوت هستند و ابن ابی الحدید زیباتر بیان کرده است. در ج1-2، ص275 از شرح ابن ابی الحدید چنین آمده است:
شُغِلَ مَنِ الجَنَّةِ وَ النَّارُ اَمَامَه. سَاع مجتهد ینجوا، وَ طالِبٌ یرجوا وَ مُقَصِّرٌ فِى النّارِ ثلاثة و اثنان ملک طار بجناحیه و نبی اخذ الله بیده لا سادس.
ترجمه: «کسی که بهشت و دوزخ را پیش رو دارد [ذهنش به آنها] مشغول است. کوشندۀ با تلاش نجات یافت، و جوینده را امید هست، و مقصّر در آتش سرنگون است. اینها سه دسته هستند و دو دستۀ دیگر فرشتهای است که با دو بالش پرواز میکند و پیامبری است که خدا دستش را گرفته است. ششمی وجود ندارد»
و اما ابن ابی الحدید در دو صفحه بعد در توضیح این جملات گفته: اینکه شیعه میگوید حضرت علی(ع) امام و معصوم است درست نمیباشد چون خود حضرت علی(ع) مخلوقات را به پنج دسته تقسیم کرده است. مگر اینکه گفته شود: امام در عبارت سَاع سَريعٌ نَجا نهفته است و نتیجه اینکه عصمت از این عبارت نتیجه نمیشود. (شرح ابن ابی الحدید، ج1-2، ص277)
ظاهرا به همین دلیل است که سید رضی زیرکانه از هر دو اشکال فرار کرده است. از طرفی بدگوئی حضرت از خلفاء را نیاورده و بدگوئی حضرت از مردم را نیز نیاورده که چرا دنبال خلفاء رفتند. از طرف دیگر میخواسته به پنج دسته اشاره نکند که اشکالی به امامت وارد نشود.
البته ما دقیقا نمیدانیم که آیا واقعا حضرت علی(ع) گفته است که ششمی وجود ندارد یا اینکه ناقلان این حدیث چون سنی بوده و امامت را قبول نداشتند این قسمت را به این صورت نقل کردهاند.
پس به هر حال سید رضی عبارت نهج البلاغه را به صورتی آورده که موجب اختلاف شیعه و سنی نشود.
در آخر به این نکته اشاره کنم که در درس امروز نکات مهمی بیان شد که سزاوار دقت و مطالعه است.