سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی شرح خطبه هفدهم نهج البلاغه در تاریخ 8 اسفند 1403 وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 08/12/1403
شرح خطبه هفدهم نهج البلاغه
وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ فى صِفَةِ مَنْ يَتَصَدّى لِلْحُكْمِ بَيْنَ الاُمَّةِ وَلَيْسَ لِذلِكَ بِاَهْل
ترجمه: «از سخنان آن حضرت است درباره کسی که در میان مردم عهده دار منصب حکومت شود ولی شایسته آن نباشد»
مراد از حکم طبق نظر آیت الله منتظری حکم قضاوت است ولی به نظر بنده مراد همان حکومت کردن است، چه کسی که کاندید شود و با رأی حاکم شود و چه با زور بر مردم حاکم شود، چه با اسم حکومت از طرف خدا.
آیت الله منتظری این خطبه را به حکومتهای خلفای بنیامیه و حتی خلفای اول و دوم و سوم تطبیق داده که چون شایستۀ حکومت نبودند حضرت از آنها مذمت کرده است ولی به نظر بنده این کلام کلی است و بر حاکمان زمان ما نیز تطبیق دارد و بجای اینکه تنها حکام اهل سنت را زیر سؤال ببریم بهتر است که آن را عام بگیریم تا شامل خودمان هم بشود.
اِنَّ اَبْغَضَ الْخَلائِقِ اِلَى الله رَجُلانِ: رَجُلٌ وَكَلَهُ الله اِلى نَفْسِهِ،فَهُوَ جائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبيلِ، مَشْغُوفٌ بِكَلامِ بِدْعَة، وَ دُعاءِ ضَلالَة.فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ، ضالٌّ عَنْ هَدْىِ مَنْ كانَ قَبْلَهُ،مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدى بِهِ فى حَياتِهِ وَ بَعْدَ وَفاتِهِ، حَمّالٌ خَطَايا غَيْرِهِ، رَهْنٌ بِخَطيئَتِهِ.
ترجمه: «مبغوضترین مردم نزد خداوند دو کساند: 1. فردی که خداوند او را به حال خود واگذاشته، تا جایی که از راه راست منحرف شده، به سخن آمیخته با بدعت و دعوت به گمراهی دل خوش نموده است. او فتنه ای است برای فتنه جویان، ره گم کرده ای است از راه روشن گذشتگان،گمراه کننده کسانی است که به وقت زنده بودن او یا پس از مرگش از او پیروی کنند، هم بار گناهان دیگران را به دوش کشد، و هم گروگان خطاهای خود باشد.»
پیداست که این جملات اشاره به فرد بیسواد ندارد بلکه اشاره به عالمی دارد که برو و بیا و مریدانی دور خود جمع کرده است و مصداقش در آن زمان میتواند عثمان بن عفان باشد.
آیت الله منتظری با توجه به اینکه این خطبه را در اوایل انقلاب شرح داده به گونهای این جملات را معنا کرده است که غرب و شرق بد است و ما خوب هستیم ولی بعد از گذشته چهل و چند سال از انقلاب خوب است بررسی کنیم که کدام جامعه پیشرفت کرده و کدام جامعه عقب افتاده و مقصر عقب رفتنها کیست؟
مثلا جامعۀ ما را با جامعۀ مالزی مقایسه کنید که همه با هم اصلاحات را شروع کردیم ولی مردم مالزی از لحاظ فرهنگی بسیار جلوتر از ما هستند.
گاهی اوقات من به افراد میگویم وقتی به حج میروید در مسجد الحرام بنشینید و رفتار مردم کشورهای دیگر را با رفتار مردم کشور ما مقایسه کنید. در این صورت خواهید دید مثلا مردم مالزی افرادی آرام، با شخصیت، مقید به عبادت و کمک به دیگران هستند. از آن طرف به خودمان نگاه کنیم که چقدر مزاحم یکدیگر میشویم و چه حرفهایی میزنیم. فکر ما مشغول این است که مسجد النبی چند ستون دارد.
پس چهل سال وارونه رفتیم. شخص با این همه سختی و هزینه به حج میرود و در آنجا به خواندن زیارت عاشورا و حدیث کساء میپردازد. این یعنی هنوز نفهمیده است که آنجا مکان وحدت است.
پس اگر جامعۀ ما عقب افتاده است ما که خود را علماء میدانیم مقصریم. ما پول مردم را خوردهایم که به آنها فرهنگ یاد دهیم ولی مشاهده میکنید که حتی در حین طواف بجای اینکه به مردم ذکر یاد دهیم آنها را حساس کردهایم که شانهات باید به سمت کعبه باشد.
باید بررسی کنیم که آیا ما در عمل مردم را به راه خدا بردیم یا سر مردم را گرم کردیم؟
سپس آیت الله منتظری گفتهاند که حضرت علی(ع) مسیر هدایت بوده و سنیها او را کنار گذاشتند. در واقع ایشان مشکل را گردن دیگران میاندازد و این موجب میشود یادمان برود که خودمان نیز شاید مشکل داشته باشیم.
البته ایشان در آن زمان این مطالب را گفته که گرفتاریهای زمان کنونی وجود نداشته است و اگر امروز بود شاید تندتر از هر کسی به وضع موجود اعتراض میکرد ولی بالاخره در آن زمان فکر میکردیم ما به سوی بهترینها میرویم و بقیۀ مردم جهان باطل هستند.
و اما سپس آیت الله منتظری در مورد بدعت حرف میزند و به وهابیت اشکال میگیرد که آنها با هر چیز نوی مخالفت میکردند ولی علمای شیعه به روز بودند چرا که مثلا از تلگراف استفاده میکردند.
این در حالی است که امروزه میبینیم اگر علماء شیعه میتوانستند فضای مجازی را میبستند همانطور که بستند و اینستاگرام و تلگرام را فیلتر کردهاند.
آنچه میخواهم بگویم این است که فکر نکنیم فقط دیگران مشکل دارند. ما خودمان نیز خیلی اشکال داریم. مثلا در این جملات از دعوت به ضلالت سخن گفته شده است. مگر خود ما چنین اشکالی را نداریم و دائما خرافات و خواب و خیال به مردم منتقل نمیکنیم؟ پیشرفت جهان را رها کرده و خود را به جن و خرافات و ضریحبوسی و ضریحلیسی مشغول کردهایم.
و اما دقت کنید که با توجه به عبارت حَمّالٌ خَطَايا غَيْرِهِ کسی فکر نکند با مقصر دانستن علما از گناه عوام چیزی کم میشود. خیر، عوامی که دنبال شخصی راه میافتند مقصرند. خداوند به همه عقل داده و هرکسی باید با عقل خودش امور را بررسی کند. به عنوان مثال دو سال است که کرونا را پشت سر گذاشتیم و آن زمان دیدید که نه عرق بنفشه اثر کرد و نه تربت و نه ضریح و تنها از طریق واکسن مشکل حلّ شد. پس باید خرافات را کنار گذاشت. عوام این را فهمیدند و واکسن زدند ولی دوباره به همان خرافات برگشتند.
در مورد عبارت حَمّالٌ خَطَايا غَيْرِهِ دو آیۀ قرآنی به عنوان شاهد میتوان آورد:
وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقٰالَهُمْ وَ أَثْقٰالاً مَعَ أَثْقٰالِهِمْ وَ لَيُسْئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ عَمّٰا كٰانُوا يَفْتَرُونَ ﴿العنكبوت، 13﴾
و مسلماً بارهای [گناهان] خود را با بارهای دیگری [از گناهان کسانی که گمراهشان کردند] همراه با بارهای خود حمل خواهند کرد، و روز قیامت از آنچه [به خدا و پیامبر و قرآن] افترا میبستند، حتماً بازپرسی خواهند شد،
لِيَحْمِلُوا أَوْزٰارَهُمْ كٰامِلَةً يَوْمَ الْقِيٰامَةِ وَ مِنْ أَوْزٰارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلاٰ سٰاءَ مٰا يَزِرُونَ ﴿النحل، 25﴾
سرانجام روز قیامت بار گناهانشان را به طور کامل و بخشی از بار گناهان کسانی که از روی بی دانشی گمراهشان میکنند، به دوش میکشند. آگاه باشید! بد باری است که به دوش میکشند.
در روایتی در مجمع البیان در ذیل آیه 13 سوره عنکبوت چنین آمده است:
روی عن النبی صلی اللَّه علیه و آله انه قال ایما داع دعا الی الهدی فاتبع فله مثل اجورهم من غیر ان ینقص من اجورهم شیئا و ایما داع دعا الی ضلالة فاتبع علیه فان علیه مثل اوزار من اتبعه من غیر ان ینقص من اوزارهم شیئا
ترجمه: «از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله روایت شد: هر که به هدایت دعوت کند و از او اطاعت شود برای اوست مانند پاداش آنها و چیزی از اجور پیرویکنندگان کاسته نمیشود و هر که به ضلالتی بخواند و از او پذیرفته شود بر اوست مانند گناهان پیرویکنندگان و از گناهان پیرویکنندگان چیزی کاسته نمیشود.»
پس رهبران ضلال مقصرند. فقط نگوییم رهبران ضلال رهبران اهل سنت هستند بلکه ما نیز چه بسا رهبران ضلال بوده و هستیم و به همین خاطر مشاهده میکنیم که بسیاری از جوانها دین را کنار گذاشته و بلکه دین ستیز شدهاند. اینها نتایج 40 سال حکومت کردن و تبلیغ کردن ماست.
آیت الله منتظری به مناسبت میگوید اگر انسانها چیزی را نمیدانند باید بگویند نمیدانیم و مهمترین چیزی که ما نمیدانستیم و نگفتیم که نمیدانیم، حکومت کردن بود. کدامیک از مسئولان ما درس مدیریت و حکومتداری خوانده بود یا خوانده است؟ هیچ کدام بلکه از زندان و حوزه و دانشگاه آمدند و مسئولیت قبول کردند و نگفتند نمیدانیم.
آیت الله منتظری میگوید کار مجتهد بسیار سخت است و باید علوم مختلفی بداند و خوب درس بخواند تا بتواند فتوا دهد. سپس برای ایشان این اشکال به وجود میآید که یک مجتهد با وجود این همه درس خواندن باز یقین ندارد که حرفش حرف خداست و میگوید به همین خاطر باید احتیاط کند.
اشکال بنده به حوزه و فقهاء همینجاست و میگویم وقتی پس از اجتهاد نفهمیدیم باید بگوییم نمیدانیم نه اینکه احتیاط کنیم. ما باید بگوییم با وجود اینکه درس خواندهایم ولی بسیاری از مسائل را نمیدانیم و اگر مردم اشکال گرفتهاند که چرا نمیدانید بگوییم اتفاقا ما با درس خواندن فهمیدیم که نمیدانیم.
آیا ما چون نمیدانیم باید به مردم بگوییم احتیاط کنید؟ خیر، باید اعلام کنیم که نمیدانیم. اگر خود دین اینقدر پیچیده است ما مقصر نیستیم ولی اگر ما دین را پیچیده کردهایم مقصریم. به نظرم این دومی درست است. دین راحت بوده تا مردم به زندگی و کار خود برسند ولی ما به آن شاخ و برگ پیچاندهایم و آن را مشکل کردهایم.
بد نیست چند مثال بزنم. مسائل زیادی در مورد وضو داریم که وضو باید فلان گونه انجام شود و مثلا دست و صورت از بالا به پایین شسته شود و امثال این حرفها در حالی که قرآن میگوید صورت و دستانتان را بشویید و این یک شستن معمولی و عرفی است.
این مسأله اصلا درس خارج نمیخواهد و این ما هستیم که آن را مشکل کردهایم و یک ماه مسائل وضو را میگوییم و تازه تمام هم نمیشود. علاوه بر این به خاطر باز کردن این مباحث با برخی مسائل مواجه میشویم که نمیدانیم و تازه حکم به احتیاط میدهیم.
پس فقهاء از همان اول در حوزهها این را یاد گرفتهاند که خداوند در هر موضوعی حکمی دارد و ما چون حکم را نمیدانیم باید بگردیم و پیدا کنیم و اگر پیدا نشد باید اصول عملیه را جاری کنیم. اشکال بنده این است که چه کسی گفته است خداوند در هر واقعهای حکمی دارد؟ اتفاقا برای خدا در برخی موارد مهم نیست که ما چگونه عمل کنیم و به همین خاطر آن را نگفته تا افراد هر کاری میخواهند بکنند. مثلا برای خدا در وضو، شستن مهم بوده نه اینکه از چه سمتی شسته شود.
پس فقهاء گفتهاند در لوح محفوظ چیزی هست که باید به آن برسیم. حال اگر رسیدیم دو اجر داریم و اگر نرسیدیم یک اجر داریم. اتفاقا برای این مطلب جستجو کرده و در شیعه حدیثی پیدا نکردهاند ولی در کتاب سنن ترمزی از اهل سنت، ج3، 615 چنین مطلبی پیدا کردهاند. للمصیب اجران و للمخطی اجر واحد.
من میگویم از کجا معلوم در لوح محفوظ چیزی نوشته شده باشد؟ آنچه در لوح محفوظ است همان اصل نماز است نه جزئیات آن. اصلا لوح محفوظ همین متن قرآن است.
به بیان دیگر فقهاء فرض میکنند که سکهها و گنجهای زیر خاکی پیدا کردهاند و هرکسی به نحوی روی آن را میخواند تا بفهمند چه عددی بر روی آن نوشته شده است. بنده میگویم شاید اصلا بر روی این سکهها یا بر روی برخی از سکهها اصلا چیزی نوشته نشده است.
متأسفانه وقت زیادی از خودمان و مردم را گرفتهایم تا به این نتیجه برسیم که احتیاط واجب این است که در وضوء از بالا به پایین بشوییم.
میگویند اهل سنت مصوبه هستند یعنی قائلند که لوح محفوظ خالی است و هر چه فقیه گفت در لوح محفوظ نوشته میشود یا اگر مکتوب است با فتوای فقیه لوح محفوظ مطابق آن میشود، ولی شیعه مخطئه هستند و میگویند در لوح محفوظ نظر خدا نوشته شده است و ممکن است فقیه به آن برسد و ممکن است نرسد. حال من یک نظریه سومی میگویم و آن اینکه در لوح محفوظ در مورد امور اختلافی چیزی نوشته نشده است بلکه هر کسی هر کاری خواست انجام دهد.
پس چیزهایی که وقت خود را صرف آن کردهایم موجب شده از چیزهای اصلی غافل شویم. جالب است در مورد مسألۀ استبراء و وضوء که مهم نیست بحث میکنیم و در آخر به نتیجه نمیرسیم و میگوییم احتیاط کنیم ولی در امور سیاسی که نان و آب مردم به آن وابسته است بدون بررسیهای لازم میگوییم فلان کار را بکنید و بدون تخصص لازم و بدون مشورت با اهل فن و بدون سنجیدن ضرر و نفع یک تصمیم، نظر میدهیم و اجبار بر عمل میکنیم. چطور در مورد وضوء چندین ماه وقت صرف میشود و در آخر نیز با احتیاط نظر داده میشود ولی در امور مهم بدون مشورت و بررسی دقیق نظر میدهیم؟ ما کشوری را که از لحاظ صنعتی بد نبود از شاه قبلی گرفتیم و الآن آن را از بین بردهایم.
البته من نمیخواهم بگویم دین بدون چهار چوب است. مواردی که همه قبول دارند سر جای خود ولی در موارد اختلافی نباید زیاد وقت صرف کرد.
وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً، مُوضِعٌ فى جُهّالِ الاْمَّةِ، عاد فى اَغْباشِ الْفِتْنَةِ، عَم بِما فى عَقْدِ الْهُدْنَةِ. قَدْ سَمّاهُ اَشْباهُ النّاسِ عالِماً وَ لَيْسَ بِهِ. بَكَّرَ فَاسْتَكْثَرَ مِنْ جَمْعِ ما قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمّاكَثُرَ، حَتّى اِذَا ارْتَوى مِنْ ماء آجِن، وَ اكْتَنَزَ مِنْ غیر طائِل
ترجمه: «2. و دیگری انسانی است که انبوهی از نادانی را در خود جمع کرده، و در میان جاهلان امت جهت فریبشان می شتابد. در تاریکهای فتنه ها می تازد، و نسبت به مصالحی که در پیمان صلح است نابیناست. انسان نماها دانشمندش دانند در حالی که بی دانش است. از آغاز وقتش را صرف انباشتن چیزهایی کرده که اندکش از بسیارش بهتر است، همین که از آب گندیده سراب شد، و امور بیهوده را روی هم انباشت.»
عبارت «نسبت به مصالحی که در پیمان صلح است نابیناست» بسیار قابل تأمل است. عدهای هستند که قدر صلح و آرامش را ندارند. در کشور ما قبل از انقلاب آرامش بود ولی ما گفتیم باید کل جهان را به آشوب بکشیم و نهضتهای آزادی بخش درست کنیم تا همه مثل ما شوند. ما مصداق این تعبیر بودیم و میگفتیم «ما موجیم که آسودگی ما عدم ماست»
زمانی ما فکر میکردیم رهبران ما عدهای هستند که علم کل هستند و علوم اولین و آخرین را میدانند در حالی که اصلا اینگونه نبود. اینها عدۀ زیادی را دنبال خود کشیدند ولی طبق تعبیر این خطبه هر چه دایرۀ طرفداران آنها کوچکتر بود بهتر بود.
اگر مغولها کارشان ویرانی سخت افزار بود امروزه کار نرم افزاری شده و اقتصاد ویران میشود. وقتی تورم است مشکلات زیادی ایجاد شده است و حتی افراد به دیگران قرض نمیدهند چون میبینند که ضرر میکنند. پس با تورم اخلاق و محبت و زندگی مردم از بین رفته است. این است که هر چه محدودۀ این گونه افراد کمتر باشد بهتر است.