تفسیر سوره فتح – جلسه سی و سوم

تفسیر سوره فتح – جلسه سی و سوم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه سی و سوم تفسیر سوره فتح مربوط به آیات 22 و 23 این سوره وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید.)

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس تفسیر در تاریخ 08/12/1403

تفسیر آیات 22 و 23 سوره فتح

وَ لَوْ قٰاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبٰارَ ثُمَّ لاٰ يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لاٰ نَصِيراً  ﴿الفتح‏، 22﴾

اگر کافران با شما جنگیده بودند حتماً پشت کنان گریخته بودند، آن گاه سرپرست و یاوری [که از آنان دفاع کند] نمی‌یابند/نمی‌یافتند.

سُنَّةَ اَللّٰهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِيلاً  ﴿الفتح‏، 23﴾

خدا روشی ثابت و قطعی مقرّر کرده است که از پیش [بر پیروزی مؤمنان و شکست کافران] جاری بوده است، و هرگز برای روش خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.

در ذیل این آیات بحث سنت الهی بحث مهمی است که فکر نمی‌کنم کسی آن را اینگونه بیان کرده باشد. این آیات می‌خواهد یکی از سنت‌های خدا را بیان کند ولی مفسران به خاطر تفسیر اشتباه از آن به مشکل بر می‌خورند و سعی در توجیه آن دارند، ولی بیان بنده نسبت به این آیات متفاوت است و طبق این بیان، به نظرم آن مشکلات پیش نمی‌آید.

معمولا می‌گویند اگر انسان در حالت اضطرار دعا کند دعایش مستجاب می‌شود یا اگر گروهی در وسط دریا باشند و با اخلاص دعا کنند خداوند آنها را یاری می‌کند.

این در حالی است که در بسیاری از موارد چنین اتفاقی نمی‌افتد. بسیار بوده‌اند افرادی که در حالت اضطرار دعا کرده‌اند ولی مستجاب نشده است. افرادی در وسط دریا به طوفان گرفتار شده و دعا کرده‌اند ولی غرق شده‌اند. فلسطینیان نیز با وجود اینکه دعای مخلصانه و مضطرانه کردند ولی بسیاری از آنها کشته شدند. خود ما در جنگ در حالات اضطرار بودیم و دعا کنندگانی با اخلاص دعا می‌کردند ولی اتفاقی نمی‌افتاد و در کربلای 4 و5 بسیاری از نیروهای مخلصمان از بین رفتند.

همچنین قرآن می‌فرماید:

يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّٰهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدٰامَكُمْ  ﴿محمد، 7﴾

ای مسلمانان! اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را محکم و استوار می‌سازد؛

این در حالی است که در طول تاریخ افرادی بودند که دین خدا را یاری کردند ولی اتفاقا در مقابل دشمن شکست خوردند. امام حسین(ع) و اصحاب و یارانش نمونۀ بارز آن است.

پس باید بررسی کرد که این آیات چه می‌گوید؟ اگر آیات مورد بحث از سنت الهی سخن گفته که تبدیل‌پذیر نیست، چرا خدا در بسیاری از موارد مؤمنان را یاری نکرده است. جالب است که حدود پنج آیه شبیه آیۀ مورد بحث در قرآن وجود دارد که همگی از سنت الهی در یاری مؤمنان سخن گفته است ولی ما خلاف آن را مشاهده کرده‌ایم. به عنوان مثال در واقعۀ کربلا مؤمنان شکست سختی خوردند با اینکه مخلص بودند و مضطر هم بودند و دعا هم می‌کردند. امام زمان نیز که گفته شده مضطر حقیقی است برای فرجش دعا می‌کند ولی مستجاب نمی‌شود.

اینها سؤالاتی است که مطرح است و جواب دهندگان به صورت سربسته جواب‌هایی می‌دهند و ما چون آنها را افراد خوبی می‌دانیم قبول می‌کنیم ولی باید دقت داشت که آیات قرآن می‌گوید سنت خدا تبدیل‌ناپذیر است در حالی که ما این سنت الهی را مشاهده نمی‌کنیم.

این بحث مشکلی است و جواب دهندگان نیز به خوبی نتوانسته‌اند این مشکل را حلّ کنند. از شما درخواست می‌کنم پاسخ بنده را ببینید و نظر خود را بیان نمایید.

باید دقت داشت که بحث ما تا اینجا در سورۀ فتح پیرامون صلح حدیبیه بود و داستان این صلح مفصلا در طول جلسات بیان گردید.

جملات قبلی آیات سوره فتح مطلب مخفی نبود و همۀ مطالب سوره به مسلمانان و حتی مشرکان می‌رسید و جملۀ «کف ایدی الناس عنکم» نیز به آنها رسید و وقتی چنین مطلبی را شنیدند با خود فکر کردند که مسلمانها در اختیار ما بودند و ما آنها را رها کردیم و خوب است قرار داد صلح را بشکنیم و به مسلمانان حمله کنیم. حال خداوند برای اینکه مشرکان تحریک نشوند و صلح را به هم نزنند اعلام می‌دارد که اگر کافران با شما ‌جنگیده بودند باز شما مسلمانان پیروز می‌شدید.

این حرف از لحاظ سابقۀ تاریخی درست است چون خداوند در قضیۀ بدر با وجود ضعف مسلمانان آنها را یاری کرد و مشرکان با چنین سابقه‌ای وعدۀ کنونی را نیز باور می‌کنند.

حال نکتۀ مهم این است که در اینجا باید می‌گفت: «و لو قاتلوکم» یعنی اگر مردم مکه با شما جنگیده بودند ولی بجای این جمله گفته است «و لو قاتلکم الذین کفروا» و بحث را بر روی کافران برده است. طبیعتا «کافران» با «ناس» متفاوت هستند و کافران همۀ مردم مکه نبودند بلکه عدۀ کمی از مردم مکه بودند. عده‌ای از مردم مکه اعلام کرده بودند که ما با مسلمانان که برای حج آمده‌اند درگیر نمی‌شویم. پس اگر جنگی می‌شد جنگ مردم مکه با مسلمانان مدینه نبود بلکه جنگ کافران مکه با حاجیان مدینه بود.

اینکه مشرکانِ غیر کافر نمی‌جنگیدند دلایل مختلف داشت. یکی اینکه می‌دیدند مسلمانان برای اعمال حج آمدند و قصد جنگ ندارند. از آن طرف شاهد علاقۀ وافر مسلمانان به پیامبر(ص) بودند که حتی اجازه نمی‌دادند آب وضوی ایشان روی زمین بریزد. همچنین متوجه شدند که پیامبر(ص) حاضر است امتیازات زیادی بدهد تا صلح برقرار شود. اینها همه باعث شد که اگر جنگ شروع می‌شد همۀ مردم مکه در جنگ حاضر نشوند.

از آن طرف ذهنیت مردم مکه از سابقۀ پیامبر(ص) نیز مؤثر بود و مردم مکه از ایشان حتی قبل از بعثت کار بد ندیده بودند. حتی پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه مردانگی زیادی از ایشان دیده بودند از جمله اینکه پیامبر(ص) اسیران جنگی را بَرده نمی‌کرد بلکه آزاد می‌کرد. همچنین شاهد بودند که مسلمانان با رهبری پیامبر(ص) زندگی سالمی پیدا کرده بودند. پس وقتی مشرکی قصد جنگ با مسلمانان را داشت شمشیرش تند نبود. به همین خاطر است که در آیات مورد بحث از کافران سخن گفته شده که تنها این افراد حاضر به جنگیدن بودند و طبیعتا این گروه برای منافع مادی می‌جنگند و زمانی که در جنگ شرائط سخت را ببینند فرار می‌کنند. پس این افراد با دل و جان نمی‌جنگند.

این است که آیه می‌گوید این افراد بر فرض جنگ با شما مؤمنان فرار می‌کنند چون برایند نیرویشان در برابر برایند نیروی مؤمنان کمتر بود. از جمله به خاطر اینکه مسلمانان با جان و دل می‌جنگیدند چون چاره‌ای نداشتند و به فکر منافع مادی نبودند و معتقد بودند که اگر کشته می‌شدند به بهشت می‌رفتند و اگر پیروز می‌شدند خود را از شرائط جنگی نجات داده بودند.

و اما جملۀ ثُمَّ لاٰ يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لاٰ نَصِيراً نیز به این معناست که مردم مکه به همان دلایلی که گفته شد حاضر به حمایت از کافران نبودند.

این حالت است که سنت الهی است یعنی وقتی دو نیرو با شرائط گفته شده مقابل هم قرار گرفتند برایند نیروی کافران بسیار کمتر از برایند نیروی مسلمانان است و حتما شکست خواهند خورد.

پس فقط نباید به مضطر بودن و اخلاص نگاه کرد. مسلمانان در عین مضطر بودن گروه مقابلشان کافران بود. پس سنت خدا این نیست که هرکسی مضطر شد مورد یاری قرار گیرد. غیر از مضطر شدن شرائط دیگری نیز باید باشد تا برایند نیروها بیشتر شود.

در جنگ ایران و عراق وقتی ما وارد خاک عراق شدیم با وجود قدرت داشتن شکست خوردیم چون طرف مقابل انگیزه داشت که ما را شکست دهد ولی وقتی داخل خاک ایران بودیم و کم بودیم پیروز شدیم چون ما انگیزه داشتیم و آنان انگیزه نداشتند.

پس باید شرائط را سنجید نه اینکه فقط به خلوص یا اضطرار نگاه کرد. در جنگ ایران و عراق افرادی بودند که خالص بودند ولی از طرف دیگر کسانی بودند که به دنبال منافع خودشان بودند. پس باید همۀ شرائط را دید. بنا نیست کسی که مخلص است کشته نشود. امام حسین(ع) و یارانش مخلص بودند ولی کشته شدند، چون برایند اخلاص و اضطرار آنقدر بالا نبود که لشکر سی‌هزار نفری را پاسخگو باشد. پس سنت الله با معجزه نیست بلکه با حساب و کتاب است.

بله اگر مؤمنانی شکست بخورند و این موجب شود که دین خدا نابود شود در آنجاست که خدا معجزه‌آسا دخالت می‌کند مثل داستان نوح و هود و ….. یا مثل جنگ بدر که خدا مسلمانان را یاری کرد چون اگر مسلمانان یاری نمی‌شدند دینی باقی نمی‌ماند و به همین خاطر پیامبر(ص) فرمود: اللهم ان تهلک هذه العصابة لن تعبد (تفسیر کنز الدقائق، ج5، ص303) یعنی اگر این گروه کشته شوند تو بر روی زمین عبادت نمی‌شوی. اینجاست که خدا یاری می‌کند بر خلاف جنگ احد که مسلمانان شکست خوردند چون خودشان تخلف کردند و در صورت شکستشان دین خدا نابود نمی‌شد.

پس جنگ و زندگی حساب و کتاب دارد و این حساب و کتاب تنها نیرو و قوای مادی نیست بلکه مجموع شرائط است.

بنابراین اخلاص یا اضطرار یا کثرت و قِلَّت نیرو یا دعا کردن هیچ‌یک به تنهایی کارائی ندارد بلکه هریک امتیازی دارند که باید مجموع آنها را مدّ نظر قرار داد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات