سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه سی و چهارم تفسیر سوره فتح مربوط به آیات 23 و 24 این سوره وارد لینک زیر شود:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس تفسیر در تاریخ 15/12/1403
تفسیر آیات 23 و 24 سوره فتح
سُنَّةَ اَللّٰهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِيلاً ﴿الفتح، 23﴾
خدا روشی ثابت و قطعی مقرّر کرده است که از پیش جاری بوده است، و هرگز برای روش خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كٰانَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِيراً ﴿الفتح، 24﴾
و اوست که دستهای آنان را از [جنگ با] شما و دستهای شما را از [کشتن] آنان در دل مکه پس از آنکه شما را بر آنان پیروز و مسلط کرد، باز داشت؛ و خدا همواره به آنچه انجام میدهید بیناست.
نکته 1: در جلسۀ گذشته پیرامون سنت خدا سخن گفتیم و توضیح دادیم که عدهای تنها گوشهای از یک قضیه را دیدهاند و آن را سنت خدا دانستهاند ولی از موارد دیگر غافل شدهاند مثلا گفتهاند اگر کسی مضطر بود و دعا کرد دعایش مستجاب میشود و این سنت خداست در حالی که اینگونه نیست و استجابت دعا شرائط متعددی دارد. یعنی سنت خدا در جایی جاری است که هم مضطر باشیم و هم مخلص باشیم و هم راه چارۀ دیگری نباشد و هم با نابود شدن ما دین هم نابود شود یا بقیۀ امور نیز رعایت شده باشد. پس برایند شرائط مختلف، عامل وقوع سنت الهی است.
حال اگر در آیۀ مورد بحث خداوند وعدۀ پیروزی مسلمانان بر کفار مکه را بیان کرده به این خاطر است که برایند شرائط مختلف موجود بوده است از جمله اینکه پیامبر(ص)، خوبی خود را در طول سالها ثابت کرده بود. مسلمانان حدیبیهای نیز افراد خوبی بودند و هدفشان از آمدن به مکه حج بوده است. از آن طرف مکیان ادعا داشتند که حج آزاد است و هرکسی میتواند به حج بیاید تا جایی که پیامبر(ص) در ایامی که در شعب ابیطالب بود اجازۀ حج را داشت. پس طبق قانون خود مکیان هرکسی باید برای حج آزاد باشد.
با این اوصاف درست است که عدد کافران مکه بیشتر است ولی هدفشان دنیا است و تازه قانون آزادی حج را زیر پا گذاشتند. ولی نقطۀ مقابل که مسلمانان باشند تمام شرائط را رعایت کردهاند و اگر جنگی در میگرفت تکیۀ آنها بر شمشیرشان بود چون چارهای جز این نداشتند و تا آخرین نفس میجنگند. اینجاست که میفهمیم طرف مسلمانان غلبه دارد و این میشود سنت الهی.
پس اگر در این آیات از سنت الهی سخن گفته شده باید مجموع عوامل را مدّ نظر قرار داد نه فقط اضطرار یا اخلاص را؛ چرا که مثلا امام حسین(ع) هم مضطر و هم مخلص بود ولی در ظاهر شکست خورد.
علاوه بر این باید در نظر داشت که خداوند نمیخواهد دینش از بین برود. پس اگر شرائطی باشد که اگر مشرکان پیروز شوند دین از بین میرود در چنین مواردی خداوند معجزهآسا مؤمنان را کمک میکند و کمک کردن خدا به پیامبران سابق و همچنین کمک کردن خدا در جنگ بدر از همین قبیل بوده است، بر عکس جنگ احد که اسلام گسترش یافته بود و اگر مسلمانان شکست میخوردند دین باقی میماند. در کربلا نیز همینگونه بود و در صورت شکست امام حسین(ع) دین از بین نمیرفت.
امیدوارم با این صحبتها سنت الهی که در این آیات بیان گردید، مشخص شده باشد.
نکته 2: آیات دیگری که در قرآن از سنت الهی سخن گفته هریک سنت خاصی را میگویند و ربطی به سنت الهی در آیات مورد بحث ندارد. بد نیست به آن موارد نیز اشارهای داشته باشیم:
مورد اول از سنتهای الهی:
وَ إِنْ كٰادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنٰا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنٰا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاَتَّخَذُوكَ خَلِيلاً ﴿الإسراء، 73﴾
و نزدیک بود که تو را از آنچه به تو وحی کردیم، بلغزانند تا غیر آن را از روی افترا به ما نسبت دهی و در این صورت، تو را دوست خود میگرفتند.
وَ لَوْ لاٰ أَنْ ثَبَّتْنٰاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً ﴿الإسراء، 74﴾
و اگر تو را ثابت قدم نمیداشتیم، همانا نزدیک بود اندکی به سوی آنان متمایل شوی.
إِذاً لَأَذَقْنٰاكَ ضِعْفَ الْحَيٰاةِ وَ ضِعْفَ الْمَمٰاتِ ثُمَّ لاٰ تَجِدُ لَكَ عَلَيْنٰا نَصِيراً ﴿الإسراء، 75﴾
در آن صورت دو برابر در دنیا و دو برابر در آخرت عذاب به تو میچشاندیم، آن گاه برای خود در برابر ما یاوری نمییافتی.
وَ إِنْ كٰادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهٰا وَ إِذاً لاٰ يَلْبَثُونَ خِلاٰفَكَ إِلاّٰ قَلِيلاً ﴿الإسراء، 76﴾
و نزدیک بود [مشرکان] تو را از این سرزمین حرکت دهند تا از آن بیرونت کنند، و در آن صورت پس از تو جز مدتی اندک درنگ نمیکردند [و دچار عذاب خدا میشدند.]
سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنٰا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنٰا وَ لاٰ تَجِدُ لِسُنَّتِنٰا تَحْوِيلاً ﴿الإسراء، 77﴾
این شیوهای است که همواره درباره پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم [جاری] بوده است، و برای شیوه ما هیچ دگرگونی و تغییری نخواهی یافت.
در این آیات از دو سنت الهی سخن گفته شده است: یکی اینکه اگر پیامبر(ص) به خدا افتراء میبست عذاب میشد و دیگری اینکه اگر مشرکان، پیامبر(ص) را میکشتند یا از مکه بیرون میکردند هلاک میشدند.
مورد دوم از سنتهای الهی:
دو سنت دیگر در سوره احزاب آمده است. یکی از آنها در آیۀ زیر است:
مٰا كٰانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمٰا فَرَضَ اللّٰهُ لَهُ سُنَّةَ اللّٰهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كٰانَ أَمْرُ اللّٰهِ قَدَراً مَقْدُوراً ﴿الأحزاب، 38﴾
بر پیامبر در آنچه خدا برای او مقرّر کرده سختی نیست، خدا این روش را درباره کسانی [از پیامبران] که پیش از این گذشته اند مقرّر داشته است و همواره فرمان خدا نافذ و اندازهگیری شده است.
این آیه با آیۀ قبلی مرتبط است و آیۀ قبلی پیرامون این است که ازدواج با زن پسر خوانده اشکالی ندارد و طبیعتا جا انداختن این مسأله سخت بوده و انگار که تصور شود که منقصتی برای پیامبر(ص) به حساب میآمده است چون ممکن بود به پیامبر(ص) بگویند تو این مسأله را اعلام کن نه اینکه خودت آن را انجام دهی. به هر حال از نظر عرفی این کار، سخت بوده است. حال آیه 38 میگوید اگر خدا چیزی را برای پیامبرش مقدر کرد این سخت نیست و تکلیفی که بر او شده را میتواند انجام دهد. پس پیامبران بر عرف به نحو نیکویی غلبه کرده و اگر امری بر آنها واجب میشد انجام میدادند بر خلاف ما که اهل مصلحتسنجی هستیم. پس خداوند ما را که اهل مصلحتسنجی هستیم پیامبر نمیکند.
مورد سوم از سنتهای الهی:
سنت دیگری که در سوره احزاب آمده چنین است:
يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوٰاجِكَ وَ بَنٰاتِكَ وَ نِسٰاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذٰلِكَ أَدْنىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلاٰ يُؤْذَيْنَ وَ كٰانَ اللّٰهُ غَفُوراً رَحِيماً ﴿الأحزاب، 59﴾
ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانی که مؤمن هستند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند این [گونه پوشش] به اینکه شناخته شوند نزدیکتر است، تا مورد آزار قرار نگیرند؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.
لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنٰافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لاٰ يُجٰاوِرُونَكَ فِيهٰا إِلاّٰ قَلِيلاً ﴿الأحزاب، 60﴾
اگر منافقان و آنان که در دلهایشان بیماری است و آنانکه در مدینه شایعههای دروغ و دلهرهآور پخش میکنند [از خرابکاری] باز نایستند، تو را بر ضد آنان برمیانگیزیم، آنگاه در این شهر جز اندکی در کنار تو نخواهند ماند.
مَلْعُونِينَ أَيْنَمٰا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً ﴿الأحزاب، 61﴾
[این چند گروه به علت اعمال ناهنجارشان] طردشدگان [از رحمت خدای] اند، هرجا که یافت شوند باید دستگیر شوند، و به سختی به قتل برسند.
سُنَّةَ اللّٰهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِيلاً ﴿الأحزاب، 62﴾
خدا شیوه و روش خود را دربارۀ کسانی که پیشتر درگذشتند، این گونه جاری ساخته است، و برای شیوه و روش خدا هرگز تغییر و دگرگونی نخواهی یافت.
آیه 59 مربوط به حجاب است و البته به نظر میرسد به زنان شخصیتها اختصاص دارد تا آنها توسط حجاب، نشانهای داشته باشند و از این طریق شناخته شوند. پس زنان مراجع و پاسداران باید حجاب داشته باشند ولی بقیۀ افراد که مسلمان هستند ولی مؤمن نیستند این آیه مربوط به آنها نیست.
سپس در آیات بعدی به سنت خدا پیرامون برخورد با اراذل و اوباش اشاره کرده و خواسته اینگونه آنان را تهدید کند تا از مزاحمت خودداری کنند، در حالی که متأسفانه سنت جمهوری اسلامی این است که با زنهای بد حجاب برخورد کند که دقیقا وارونه است.
پس روشی که امروزه هست و اصرار بر اجرای آن دارند کاملا خلاف قرآن است. قرآن میگوید باید با اراذل و اوباش برخورد کرد ولی اینها با زنان بدحجاب برخورد میکنند.
ببینید دو گروه کار بد میکنند یکی از آنها از نظر اجتماعی و زور بازو ضعیف است (= زنان) و دیگری قوی (اراذل و اوباش)؛ سنت الهی برخورد با قویهاست و سنت جمهوری اسلامی برخورد با ضعیفان. عقل میگوید اگر با قوی برخورد کردی ضعیف خودبهخود خوب میشود یا اگر خوب نشد برای جامعه ضرر چندانی ندارد، ولی جمهوری اسلامی با ضعیف برخورد میکند در نتیجه قویها پررو میشوند و ضعیفان چون ویژگی خاص خود را دارند به لجبازی روی میآورند
جالب است که این آیات میگوید در سنت خدا تبدیلی نیست. پس حکومتهایی که خلاف این سنت عمل میکنند حکومت خود را از دست خواهند داد. حضرت علی در نامه 14 نهج البلاغه چنین میفرماید: وَ لَا تَهِيجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ، فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفَاتُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ؛ إِنْ كُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكَاتٌ، وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَيُعَيَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِه؛
و زنان را با آزردن به هيجان نياوريد گرچه متعرض آبروى شما شوند، يا به بزرگانتان ناسزا گويند، زيرا توان و جان و عقلشان ضعيف است. زمانى كه در شرك بودند مأموريت داشتيم از آنان دست بداريم. و اگر در روزگار جاهليّت مردى زنى را با سنگ يا چماق مى زد، او و فرزندانش را به اين عمل سرزنش مى كردند.»
طبق این خطبه مشرکان نیز میفهمیدند که اذیت کردن زنان کار بدی است ولی ما بعد از 1400 سال به دوران جاهلیت و بلکه قبل از جاهلیت برگشتهایم و فکر میکنیم اسلام ناب را عمل میکنیم.
مورد چهارم از سنتهای الهی:
سنت دیگری که در قرآن آمده است چنین است:
فَلَمّٰا رَأَوْا بَأْسَنٰا قٰالُوا آمَنّٰا بِاللّٰهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنٰا بِمٰا كُنّٰا بِهِ مُشْرِكِينَ ﴿غافر، 84﴾
پس هنگامی که عذاب سخت ما را دیدند، گفتند: بیتردید به خدا ایمان آوردیم و به معبودانی که با او شریک قرار میدادیم، کافریم.
فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمٰانُهُمْ لَمّٰا رَأَوْا بَأْسَنٰا سُنَّتَ اللّٰهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبٰادِهِ وَ خَسِرَ هُنٰالِكَ الْكٰافِرُونَ ﴿غافر، 85﴾
ولی زمانی که عذاب سخت ما را دیدند، ایمانشان سودی به آنان نداد. سنت خداست که از دیرباز نسبت به بندگانش جاری شده است [که ایمانشان را پس از دیدن عذاب نمیپذیرد] و آنجاست که کافران زیانکار شدند.
پس این سنت الهی است که ایمان، هنگام دیدن عذاب الهی فایدهای ندارد.
مورد پنجم از سنتهای الهی:
سنت بعدی در سوره فاطر آمده است:
وَ أَقْسَمُوا بِاللّٰهِ جَهْدَ أَيْمٰانِهِمْ لَئِنْ جٰاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدىٰ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمّٰا جٰاءَهُمْ نَذِيرٌ مٰا زٰادَهُمْ إِلاّٰ نُفُوراً ﴿فاطر، 42﴾
و [مشرکان] با سختترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند که اگر بیم دهندهای به سوی آنان آید هدایت یافتهترینها خواهند بود، پس چون [پیامبری] بیم دهنده برای آنان آمد، آنان را [دعوت او] جز نفرت و دوری از هدایت نیفزود.
اِسْتِكْبٰاراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لاٰ يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاّٰ بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاّٰ سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّٰهِ تَبْدِيلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّٰهِ تَحْوِيلاً ﴿فاطر، 43﴾
[این نفرت] به سبب گردن کشی و تکبّر آنان در زمین و نیرنگ زشتشان بود؛ و نیرنگ زشت جز اهلش را احاطه نمیکند. پس آیا جز سنت [جاری شده در] پیشینیان را [که هلاکتشان به سبب تکبّرشان بود] انتظار دارند؟ پس هرگز برای سنت خدا تبدیلی نمییابی، و هرگز برای سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت.
در آیه 43 سه بار واژۀ «سنت» بکار رفته است و این سنت را بیان میکند که اگر کسانی مکر بد کنند و بخواهند پیامبرانشان را از بین ببرند تا دین نابود شود خودشان از بین خواهند رفت و دین خدا از بین نخواهد رفت.
نکته 3: در رابطۀ با آیه 24 سورۀ فتح نظرات مختلفی داده شده ولی به نظر من این آیه مربوط به داستان حدیبیه است که در آن زمانی که پیامبر(ص) سفیری به سمت مشرکان فرستاده بود، عدهای که در تعداد آنها اختلاف است و از 6 نفر تا 80 نفر گفته شده، برای آزار مسلمانان یا شبیخون به آنان به حدیبیه امدند شاید با دستور بوده و شاید هم سر خود آمده باشند. اتفاقا مسلمانان هشیار بودند و آنها را دستگیر کردند. در آن حین جا داشت که مسلمانان این گروه را بکشند ولی نکشتند و آنها را نزد پیامبر(ص) آوردند و پیامبر(ص) دستور داد که آنها آزاد شوند. حال خداوند در این آیه میگوید این کار ما بود که نه آنها به شما صدمه بزنند و نه شما به آنها. پس کار خدا را نباید تنها سختافزاری دید بلکه باید نرمافزاری بررسی کرد که با وجود اینکه همۀ شرائط برای رخ دادن جنگ مهیا بود ولی کار به صلح انجامید و خود این یک معجزه بود.
البته این تفسیر با مشکلی رو به رو است و آن اینکه این اتفاق در حدیبیه رخ داد که در 20 کیلومتری مکه است و من در آخرین سفری که داشتم با وجود توسعه، هنوز حدیبیه جزء مکه نشده بود، ولی آیه گفته است این اتفاق در بطن مکه یعنی دل مکه رخ داده است.
برای این مشکل باید راه حلی پیدا کرد که ان شاء الله در جلسۀ آینده بیان خواهد شد.