تفسیر سوره فتح – جلسه سی و پنجم

تفسیر سوره فتح – جلسه سی و پنجم

برای شنیدن فایل صوتی جلسه سی و پنجم تفسیر سوره فتح مربوط به آیات 23 تا 25 این سوره وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓ر

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

 

متن پیاده شدۀ این جلسه

نکات درس تفسیر در تاریخ 22/12/1403

تفسیر آیات 23 تا 25 سوره فتح

سُنَّةَ اَللّٰهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِيلاً  ﴿الفتح‏، 23﴾

خدا روشی ثابت و قطعی مقرّر کرده که از پیش جاری بوده است، و هرگز برای روش خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.

وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كٰانَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِيراً  ﴿الفتح‏، 24﴾

و اوست که دست‌های آنان را از [جنگ با] شما و دست‌های شما را از [کشتن] آنان در دل مکه پس از آنکه شما را بر آنان پیروز و مسلط کرد، باز داشت؛ و خدا همواره به آنچه انجام می‌دهید بیناست.

هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لاٰ رِجٰالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِسٰاءٌ مُؤْمِنٰاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللّٰهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشٰاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰاباً أَلِيماً  ﴿الفتح‏، 25﴾

آنان کسانی هستند که کفر ورزیدند و شما را از [ورود به] مسجدالحرام باز داشتند و نیز نگذاشتند قربانی‌هایی که با خود آورده بودید به محل قربانی‌اش برسد، و اگر مردان و زنان مؤمن ناشناسی در میان مکه نبودند، تا جنگ شما سبب کشته شدن آن بی‌گناهان شود و در نتیجه امر ناملایم و مکروهی [چون دیه] گریبان شما را بگیرد [شما را از جنگ باز نمی‌داشتیم، ولی بازداشتیم] تا خدا هرکه را [مانند مردان و زنان مومنی که برای شما ناشناخته بودند] بخواهد در رحمتش درآورد. [و] اگر مؤمنان از کافران جدا بودند یقیناً کافران [از اهل مکه] را به عذابی دردناک عذاب می‌کردیم.

نکته 1: یکی از مشکلات اصلی کشور ما در مورد آیه 23 سوره فتح است که سنت الهی را اشتباه فهمیدند و اشتباه فهمانده‌اند و هنوز نیز این سنت را به اشتباه معرفی کرده و کشور را به نابودی کشانده‌اند چون یک فکر اشتباه دارند که با آن می‌خواهند کشور را اداره کنند. امیدوارم این صحبت‌های من به گوش بزرگان برسد.

توضیح دادیم که معمولا عموم علما گمان می‌کنند، سنت الهی این است که وقتی انسان اخلاص دارد یا مضطر است خدا او را کمک کند. همچنین گمان می‌کنند سنت الهی این است که وقتی کافران بخواهند پیامبری را نابود کنند خداوند وارد میدان شده و پیامبرش را یاری می‌کند.

حال عده‌ای هریک از این موارد را جدا جدا سنت می‌دانند در حالی که همۀ موارد با هم و حتی به همراه موارد دیگر، سنت الهی است یعنی وقتی پیامبری شکستی بخورد که دین نابود شود و آن پیامبر مضطر و مخلص باشد و تازه کارها به درستی انجام شده باشد در این صورت است که خدا یاری می‌کند و الا اگر تنها اخلاص و اضطرار باشد ضرورتا خدا یاری نمی‌کند همانطور که امام حسین(ع) مخلص و مضطر بود ولی شکست خورد چون با شکست او دین از بین نمی‌رفت.

بد نیست مطالبی از تفسیر المیزان و تفسیر نمونه در این زمینه را برای شما بخوانم.

در جلد 18 تفسیر المیزان، ص287 آمده است:

«این سنت خدا از قدیم بوده است که خداوند انبیاء و مؤمنین به انبیاء را بر دشمنان کافر پیروز کند – البته این در صورتی است که در ایمانشان صادق باشند و نیت‌هایشان خالص باشد – خداوند فرموده است: كَتَبَ اللّٰهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي إِنَّ اللّٰهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ  ﴿المجادلة، 21﴾ یعنی «خدا لازم و مقرّر کرده است که بی‌تردید من و پیامبرانم پیروزیم. همانا خدا نیرومند و توانای شکست ناپذیر است.» و اگر مسلمانان در جایی شکست خوردند به این خاطر بود که با پیامبر(ص) مخالفت می‌کردند.»

اگر مقصود از این جمله، دقیقا پیامبران است درست است ولی در مورد ائمه، اولیاء و مؤمنان قاعدۀ کلی نیست. پس سنت مربوط به پیامبران است نه دیگران. وقتی خدا یاری ویژه نکند مسأله با توجه به قوانین دنیوی پیش می‌رود یعنی هر گروه که قوی‌تر بود پیروز می‌شود.

دکتر رفاهی می‌گفت وقتی در یکی از جنگ‌ها، اسرائیلی‌ها پیروز شده بودند و من قرار بود سخنرانی کنم نمی‌دانستم چه بگویم تا اینکه با مثالی این‌گونه توضیح دادم که فرض کنید تیم فوتبال جلفا که همیشه اهل تمرین هستند با تیم فوتبال مسجد سید که همیشه مشغول دعا هستند مسابقه دهند. در اینجا معلوم است که تیم جلفا پیروز می‌شود. قرار نیست اگر عده‌ای اهل دعا و نماز هستند در چنین مواردی خدا برای آنها معجزه کند.

من نمی‌دانم مسئولان کشور ما به کجا دل خوش کرده‌اند که می‌گویند ما بر همه پیروز می‌شویم. به خصوص که با این همه اختلاس و بی‌تقوایی و فساد در کشور مسلما سنت خدا در مورد ما اجرا نخواهد شد. تازه اگر ایمان و اخلاص در اوج باشد وقتی نیروهایمان کمتر از دشمن باشند شکست می‌خوریم و حتی اگر ایران با خاک یکسان شود معجزه‌ای رخ نخواهد داد. قرار نیست خداوند با معجزه ما را نجات دهد. برای جنگ باید حساب و کتاب کرد که توان مقابله داریم یا خیر. اصلا بر فرض که نیرو داشته باشیم مگر قرار است وقتی نیرو داریم بجنگیم و نیروهای دو طرف را نابود کنیم.

پس اینکه این توهمات وجود دارد که ما حتما باید بجنگیم و حتما پیروز می‌شویم به خاطر این است که سنت خدا را برایمان اشتباه معنا کرده‌اند. گروهی فکر می‌کنند سنت خدا جنگیدن است در حالی که صلح حدیبیه نشان می‌دهد سنت خدا بر صلح هم هست و نباید فکر کرد نمی‌شود صلح کرد.

اخیرا در حال تصحیح نوشتۀ خودم در مورد تفسیر سوره مائده بودم که به این آیه رسیدم:

يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللّٰهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنٰالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِمٰاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللّٰهُ مَنْ يَخٰافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدىٰ بَعْدَ ذٰلِكَ فَلَهُ عَذٰابٌ أَلِيمٌ  ﴿المائدة، 94﴾

ای مسلمانان! بی تردید خدا شما را به شکارهایی که [به آسانی] دست و نیزۀ شما به آن می‌رسد، می‌آزماید تا خدا کسی را که در نهان از او می‌ترسد، معلوم نماید. و هر که پس از این تعدی کند برای او عذابی دردناک است.

 روایات شیعه و سنی می‌گوید که این واقعه مربوط به صلح حدیبیه است یعنی آنقدر وحوش بین مسلمانان آمده بودند که افراد به راحتی می‌توانستند آنها را بگیرند و مسلمانان با وجود گرسنگی صید نکردند.

این نشان از آن دارد که خداوند قبل از صلح، آنها را مفصلا امتحان کرده بود. پس آنها امتحان خود را پس داده بودند. یعنی واقعا مؤمن بودند. این در حالی است که کشور ما را فساد فرا گرفته است و با این اوضاع چرا فکر می‌کنیم تافتۀ جدا بافته هستیم و خدا حتما ما را یاری خواهد کرد؟!

این اعتقاد از این نشأت گرفته که فکر کرده‌اند وقتی کسی مخلص و مؤمن بود مورد یاری خدا قرار می‌گیرد و کم‌کم مؤمن و مخلص را گسترش داده‌ایم تا شامل ما با این همه فساد بشود. بله در مورد انبیاء و مؤمنان همراهشان وقتی که همۀ کارهایشان درست باشد و اگر شکست بخورند دین نابود می‌شود، دلایلی داریم ولی پایین‌تر را دلیل نداریم. در آیه 21 سوره مجادله از پیروزی رسولان سخن گفته شده نه جانشینان پیامبران. پس این آیات را به خودمان نبندیم. در کشور ما اگر چهار نفر مخلص پیدا شود خیلی خوب است. پس مواظب باشیم خودمان و کشورمان را به نابودی نکشانیم و با معنای اشتباه از سنت الهی به خیالات مبتلا نشویم.

در زمان فتحعلی شاه که می‌خواستند با روسیه بجنگند افراد بادمجان دور قاب چین گفته بودند شما به اذن خدا پیروز خواهید شد ولی ولیعهد شاه گفته بود درآمد آنها و ما بسیار متفاوت است و در نتیجه ما بسیار ضعیف‌تریم و با این حرف عاقلانه جلو جنگ را گرفته بود.

و اما توضیح دادیم که پیامبر(ص) برای عمره رفت و قصد دیگری نداشت و اصلا به دنبال جنگ نبود، بلکه می‌خواست مسلمانان اعمال انجام بدهند و برگردند. این مشرکان بودند که اجازۀ عمره را به مسلمانان ندادند و می‌گفتند ما با توجه به چندین جنگ که با شما کرده‌ایم اگر الآن اجازه دهیم عمره انجام دهید آبرویمان می‌رود. پس امسال نباید اعمال انجام دهید و این صحبت‌ها عاملی برای یک قرار داد و صلح حدیبیه شد چون مسلمانان گفتند اگر امسال برگردیم آیا سال دیگر امکان انجام اعمال هست؟ و همین صحبت‌ها به قرارداد منجر شد.

پس در صلح حدیبیه مسلمانان در موضع قدرت نبودند. بله جنگ‌های مشرکان موجب پیروزی مشرکان نشده بود ولی با این حال مسلمانان هم در موضع قدرت نبودند و بسیار ضعیف‌تر از مکیان بودند اما حرفشان و اعمال و رفتارشان حق بود.

حال جالب است که تفسیر نمونه در توضیحاتش آورده است که مسلمانان در موضع قدرت بودند و مشرکان مکه التماس صلح داشتند. این گونه گفتن و این گونه فهمیدن موجب می‌شود که افراد بگویند در موضع ضعف نباید صلح کرد و باید به موضع قوت برسیم. از آن طرف وقتی به موضع قوت رسیدند غرور آنها را فرا گرفته و حاضر به صلح نمی‌شود.

در جنگ هشت ساله با عراق همین‌گونه بود. دائما به ما می‌گفتند سعی کنید در فلان عملیات موفق شوید تا وقتی آقای رفسنجانی برای صلح می‌رود با دست پر برود.

اگر عملیات موفق می‌شد می‌گفتند ما دست برتر را داریم و بجای صلح باید صدام را نابود کنیم. اگر عملیات شکست می‌خورد و ضعیف می‌شدیم باز نمی‌توانستیم صلح کنیم و این گونه هشت سال کشور و امکاناتش را از بین بردیم و اگر کسی از بیرون به کشور نگاه کند می‌گوید کشوری انقلاب شیعی کرد و اولین جنگش با یک کشور شیعه بود و بسیاری از شیعیان را کشت. بعد از آن هم وارد سوریه و لبنان شد و آن کشورها را نیز نابود کرد. تاریخ ما در چند خط همین است و دلیلش این است که سنت الهی را اشتباه فهمیده‌ایم.

در تفسیر نمونه، ج22، ص89 آمده است:

«به راستى، اين ماجرا مصداق روشن فتح المبين بود، همان توصيفى كه قرآن براى آن برگزيده: جمعيتى محدود، بدون تجهيزات كافى جنگى، وارد سرزمين دشمن شوند، دشمنى كه بارها به «مدينه» لشكر كشى كرده، و تلاش عجيبى براى در هم شكستن آنها داشته، ولى اكنون كه قدم در شهر و ديار او گذارده‌اند، چنان مرعوب شود كه پيشنهاد صلح كند، چه پيروزى از اين برتر، كه بى‌آنكه حتى قطره خونى از دماغ كسى بريزد، چنين تفوقى بر دشمن حاصل گردد؟!

بدون شك، ماجراى «صلح حديبيه» در سراسر جزيره «عربستان»، شكستى براى «قريش»، و فتحى براى مسلمين محسوب مى‌شد، كه تا آن حد، توانسته بودند از دشمن زهر چشم بگيرند.»

به نظر می‌رسد در حدیبیه چنین نبود که تفسیر نمونه می‌گوید و مشرکان مکه مرعوب نبودند بلکه تنها حماقتی کردند که گفتند ما نمی‌گذاریم به مکه بیایید و بجای این با مسلمانان قرارداد بستند. پس این جملاتی که تفسیر نمونه آورده درست نیست. اتفاقا ظاهر صلح حدیبیه برای مسلمانان خواری و خفت بود تا جایی که آنها حتی دستور پیامبر(ص) برای قربانی کردن شترها را به راحتی نپذیرفتند. مسلمانان در خود صلح حدیبیه آن را فتح تلقی نمی‌کردند ولی تفسیر نمونه می‌گوید صلح حدیبیه در سراسر عربستان فتحی برای مسلمانان بود.

بله همین که مسلمانان جنگ نکردند و عقل خود را بکار بردند و احساسات را زمین گذاشتند خدا آنها را یاری کرد. پس نباید زیاد به احساسات بها دهیم بلکه باید به عقل بها دهیم. اگر عاقلانه پیش برویم پای خود را از گلیم خودمان درازتر نمی‌کنیم. تازه اگر قدرتمند هم باشیم قرار نیست حتما بجنگیم.

چرا ما گروهی را دشمن تلقی کرده و قرار بسته‌ایم تا ابد با او دشمنی کنیم و نرم افزاری یا سخت افزاری او را از بین ببریم؟

یادمان نرود که در صدر اسلام یک طرف ابوسفیان است که بدترین دشمن بوده و حمزه را کشته است، ولی پیامبر(ص) حاضر به مذاکره با او شد. بله قرار نیست ابوسفیان مؤمن واقعی شود ولی به هر حال می‌توان با او مذاکره کرد تا دیگر جنگی رخ ندهد.

گاهی اوقات انسان چنان خیالاتی می‌شود که در قلمش نیز ظاهر می‌شود و در تفسیر نمونه چنین چیزی ظاهر شده است.

تفسیر نمونه در ادامه آورده است:

«جمعى از مفسران براى اين آيه «شأن نزولى» ذكر كرده‌اند، و آن اين كه:

مشركان «مكّه» چهل نفر را در جريان «حديبيه»، براى ضربه زدن به مسلمانان، به طور مخفيانه بسيج كردند، كه با هوشيارى مسلمانان توطئه آنها نقش بر آب شد، مسلمين همگى را دستگير كرده خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آوردند و پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را رها كرد.

بعضى عدد آنها را 80 نفر نوشته‌اند كه از كوه «تنعيم» به هنگام نماز صبح، و با استفاده از تاريكى مى‌خواستند به مسلمانان يورش برند.

بعضى نيز گفته‌اند: در آن هنگام كه پيامبر صلى الله عليه و آله در سايه درخت نشسته بود تا پيمان صلح را با نماينده «قريش» تنظيم كند، و على عليه السلام مشغول نوشتن بود، 30 نفر از جوانان «مكّه» با اسلحه به او حمله‌ور شدند، كه به طرز معجزه آسائى توطئه آنها خنثى گشت، همگى دستگير شدند اما حضرت آنها را آزاد فرمود.»

بررسی: مهم‌ترین اتفاقی که در صلح حدیبیه افتاد و از دید بنده نوعی معجزه حساب می‌شد این بود که مسلمانان بجای احساسات، عقل خود را بکار بردند بر خلاف مشرکان. مسلمانان طبق این نقل کسی را نکشتند و بلکه اسراء را آزاد کردند و خود این موجب شد که شمشیر دشمن کُند شود چون می‌دیدند که اینها انسان‌های خوبی هستند.

با توضیحاتی که دادیم متوجه شدیم که نباید با احساسات وارد قصه‌ها شویم و داستان‌ها را احساساتی معنا و تفسیر کنیم.

نکته 2: آیه 25 سوره فتح بدی‌های کفار مکه را می‌گوید و از همینجا کسی سؤال می‌کند که اگر اینها بد هستند و طبق آیه 22 در صورت جنگ، مسلمانان پیروز می‌شدند چرا خدا کاری نکرد که جنگ شود تا کفار از بین بروند؟ جوابی که آیه داده این است که مسلمانانی در مکه بودند که شما آنها را نمی‌شناختید و در صورت درگیری کشته می‌شدند و برای اینکه آنها کشته نشوند اجازه ندادیم جنگ شود.

نکته 3: در شیعه روایاتی هست که در برخی جنگ‌ها به حضرت علی(ع) گفتند چرا فلان بنی‌امیه‌ای را نکشتی و حضرت جواب داده است که در نطفۀ اینها مؤمنانی هستند که قرار است به دنیا بیایند.

با توجه به این روایات نباید بر طبل جنگ کوبید. شاید غیر مسلمانی که می‌خواهیم او را بکشیم در نسلش مسلمان باشد و این مطلب خودش قرینه‌ای دیگر بر اشتباه بودن نظریۀ جهاد ابتدایی است که بنده تا به حال به آن توجه نداشتم. پس جنگ در اسلام تنها دفاع است، آن هم دفاع مضطرانه که هیچ چاره‌ای جز آن نیست. پس حتی اگر بتوان امتیاز داد تا جنگ رخ ندهد باید چنین کرد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات