سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه سی و هشتم تفسیر سوره فتح مربوط به آیه 25 این سوره وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس تفسیر در تاریخ 20/01/1404
تفسیر آیه 25 سوره فتح
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرٰامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لاٰ رِجٰالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِسٰاءٌ مُؤْمِنٰاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللّٰهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشٰاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰاباً أَلِيماً ﴿الفتح، 25﴾
آنان کسانی هستند که کفر ورزیدند و شما را از [ورود به] مسجدالحرام باز داشتند و نیز نگذاشتند قربانیهای بازداشته شده به محل قربانی برسد، و اگر مردان و زنان مؤمن ناشناسی در میان مکه نبودند، که جنگ شما سبب کشته شدن آن بیگناهان شود و در نتیجه امر ناملایم و مکروهی [چون دیه و ناراحتیهای روحی] گریبان شما را بگیرد [شما را از جنگ باز نمیداشتیم، ولی بازداشتیم] تا خدا هرکه را بخواهد در رحمتش درآورد. [و] اگر مؤمنان از کافران جدا بودند یقیناً کافرانِ از آنان را به عذابی دردناک عذاب میکردیم.
نکته 1: ابتدا عید نوروز و عید فطر را بر شما تبریک عرض میکنم و امیدوارم حاکمان به زور یا غیر زور سر عقل آمده باشند و قصد صلح داشته باشند.
ما حدود دو سال است که در تفسیر سوره فتح اعلام میکنیم که صلح، فتح مبین است. پس نباید از صلح ترسید. آنچه بد است جنگ است. در این سوره برای صلح دائما از عنوان فتح استفاده شده که در قرآن برای چیز دیگری بکار نرفته است.
ثمراتی که صلح حدیبیه داشت زیاد بود اگرچه مسلمانان به خاطر امتیاز دادن به مشرکان آن را بد میدانستند ولی آرام آرام معلوم شد که صلح ثمرات بسیار خوبی دارد.
اینکه ما با همۀ دنیا درگیر باشیم و فکر کنیم تافتۀ جدا بافته هستیم درست نیست. ما اول انقلاب فکر میکردیم خدا درب آسمان را باز کرده و ما را فرستاده تا کل دنیا را اصلاح کنیم ولی بعدا معلوم شد ما بعد از 40 سال حکومت اتفاقا یکی از فاسدترین روابط را ایجاد کردیم. مثلا زمانی که پول و قدرت و قانون بدست ما رسید آن را فاسد کردیم و معدل ما در بین جهانیان پایینتر از معدل جهانی است.
بنابراین فکر نکنیم ما بهترین هستیم. نباید فکر کرد همۀ دنیا فاسد و فاسق هستند.
ما حدود دو سال است که سورۀ فتح را میخوانیم و الآن نیز مسؤلان ما در حال رفتن به میز مذاکره با آمریکا هستند. افرادی در کشور منافعشان در این است که تحریم را دور بزنند. طبیعی است که اینها با صلح مخالف باشند ولی عدهای نیز هستند که سالم هستند ولی به خاطر تبلیغات فکر میکنند باید حسینی زندگی کنیم و بجنگیم.
من دائما گفتهام که اتفاقا امام حسین(ع) دنبال جنگ نبوده بلکه جنگ بر ایشان تحمیل شد. حتی ایشان زمانی که جنگ قطعی شد به اصحابش گفت بروید ولی اصحابش خودشان ماندند. این در حالی است که ما ملت را اسیر کردهایم و میگوییم برای بقای اسلام اگر همه یا نصفشان هم کشته شوند، اشکالی ندارد.
این فکر، اشتباه است. امیدوارم این شروع مذاکرات، مبارک باشد و کسانی از بسیجیان و مسجدیان و سنتیها که فکر میکنند بقاء اسلام با شمشیر است با مطالعۀ این سوره حق مطلب را بیایند.
با خواندن سورۀ فتح فهمیدیم که جنگ در اسلام تَبَعی و تنها برای دفاع است و تازه دفاع از روی اضطرار عاقلانه است، نه هر دفاعی؛ و اصل در اسلام صلح است.
فتح قریب که دوبار در این سوره بکار رفت، اشاره به صلح حدیبیه داشت. همچنین فتح مبین که در آیۀ اول آمد، نیز صلح حدیبیه بود. پس در این سوره سه مرتبه از صلح، با عنوان «فتح» یاد کرده است.
بله بسیاری از افراد از دادن امتیاز به مشرکان ناراحت بودند ولی درک نمیکردند که این صلح با وجود این امتیازها به نفع آنهاست همانطور که اگر جملۀ «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته نشد ولی دو سال بعد این جمله سراسر مکه را گرفت. اگر در قرار داد عنوان «رسول الله» نوشته نشد ولی دو سال بعد نام رسول الله کل جزیرة العرب را گرفت. باز امتیاز دیگری که مسلمانان خیلی از آن ناراحت بودند این بود که اگر مسلمانی به مشرکان پناهنده شد مشرکان لازم نیست او را تحویل دهند، ولی اگر از مکه کسی به مسلمانان پناه آورد مسلمانان وظیفه دارند او را تحویل دهند.
پیامبر(ص) با روی باز این امتیاز را قبول کرد، برای این بود که اگر مسلمانی آنقدر ضعیف باشد که به مشرکان پناهنده شود خیری در او نیست و بگذار برود و از آن طرف اگر مسلمانی از مکه به مدینه پناه آورد قرار شد که به مشرکان تحویل داده شوند و در اینباره وقتی چنین موردی اتفاق افتاد، وقتی پیامبر(ص) او را تحویل داد او در مسیر بازگشت به مکه آن مشرک را کشت و به جای دیگری رفت و کمکم دیگرانی نیز به او ملحق شدند و گروهی تشکیل دادند که مزاحم مشرکان بودند و در نتیجه خود مشرکان به پیامبر(ص) التماس کردند که نمیخواهد اینها را به ما تحویل دهی بلکه آنها را به مدینه بازگردان.
گاهی اوقات رگ گردن ما برای اموری قرمز میشود که اصلا به زیانمان نیست. شخصی گفته بود اگر آمریکا اجازه دهد کاخ سفید را حسینیه کنیم ما مذاکره میکنیم. این حرفها از روی بیعقلی و جهالت است. باید اولویت ما قرارداد صلح باشد. صلح امر خوبی است و امیدوارم بیشتر به عقل بیاییم و ما را از صلح نترسانند و نگویند ما نیز مثل لیبی میشویم. حاکم لیبی دیکتاتور بود و افراد را زندان میکرد و ما باید از این کارها دوری کنیم و زندانیان سیاسی را آزاد کنیم. امثال تاجزاده که زندان است یا محقق یزدی که حکم زندان او صادر شده است طرفدار اسرائیل نیستند بلکه با برخی سیاستهای جمهوری اسلامی مخالفند. مشاهده میکنیم که حادثۀ هفتم اکتبر به ضرر فلسطینیان شد و اگر کسانی این را میگویند طرفدار اسرائیل نیستند و نباید زندان شوند.
متأسفانه افرادی در کشور ما بدون درس خواندن مدرک گرفتهاند در حالی که حتی گلستان سعدی را نمیتوانند بخوانند و همینها مسئول شدهاند و از آن طرف افراد باسواد زندان میشوند.
امیدواریم به نخبهها مجال داده شود و حداقل در کنار پخمهها کار کنند و نظر دهند تا امور اصلاح شود.
نکته 2: دقت شود که در آیه 25 جملۀ شرط لولا رجال… نیاز به جواب شرط دارد که حذف شده است و در علم معانی و بیان گفتهاند فایدۀ حذف این است که ذهن شنونده به سوی هر احتمالی برود و در اینجا نیز مفسران جملۀ جواب شرط را چیزهای مختلفی دانستهاند از جمله المیزان آن را «ما کف ایدیکم عنهم» دانسته است یعنی اگر ترس از کشته شدن مردان و زنان مؤمن در مکه نبود خداوند مانع شما از حملۀ به آنها نمیشد. این حرف، صحیح است ولی احتمالات دیگر نیز هست از جمله جوابی که از خود آیه میتوان بدست آورد و آن عبارت لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ است که اگرچه این عبارت جواب شرط دوم یعنی جواب لو تزیلوا است ولی میتواند جواب شرط اول نیز باشد. در ادبیات عرب باب تنازع داریم که دو عامل یک معمول دارند. در اینجا نیز دو جملۀ شرط داریم و یک جملۀ جزاء که این جملۀ جزاء میتواند مربوط به هر دو جملۀ شرط باشد. پس معنا چنین میشود: اگر ترس از کشته شدن مردان و زنان مؤمن در مکه نبود ما کافران از اهل مکه را عذاب میکردیم.
که از ضمیر «نا» معلوم میشد مقصود این بود که خدا به دست شما و با کمک شما آن کافران را عذاب میکرد
از اینجا یاد میگیریم که اگر مؤمنی در میان جمعی فاسق یا کافر باشد نباید به خاطر کشتن کافران و فاسقان کاری کرد که آن مؤمن کشته شود. پس کسی نگوید اگر کشتن صد نفر یاغی با کشته شدن یک مؤمن همراه باشد اشکالی ندارد. خیر، اشکال دارد و هیچ مؤمنی نباید کشته شود.
قرآن در جایی میفرماید:
وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاٰ تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّٰهَ شَدِيدُ الْعِقٰابِ ﴿الأنفال، 25﴾
و از فتنهای بپرهیزید که فقط به ستمکاران از شما نمیرسد و بدانید که خدا سخت کیفر است.
خدا نمیگوید من این فتنه را به راه میاندازم و تر و خشک را با هم میسوزانم یا پیامبرم چنین میکند، خیر. مراد این است که شما مواظب باشید گرفتار این فتنهها که پیش میآید نشوید.
از همینجا میفهمیم کارهایی که به نام انقلابیگری شده اشتباه بوده است. مثلا در مواردی در جبههها که دشمن مین گذاشته بود برای فتح مَعبر افرادی را روی مین فرستاده میشدند با اینکه او مؤمن بود و نباید کشته میشد. همچنین در مواردی که با عملیات استشهادی جایی منفجر میشد کار درستی نبود، زیرا خود این فرد مؤمن بود و چه بسا افراد مؤمنی در بین کشتهها بودند. به هر حال نباید مجوز این کارها صادر میشد. این کارها اشتباه بوده است. همچنین کسی که به خود بمب میبندد و ده انسان بد را میکشد ولی خودش که مؤمن است کشته میشود این کار نیز اشتباه است. پس بر طبق این آیه عملیات انتحاری صحیح نیست. حتی موشکپراکنی که در جواب صدام داده میشد درست نبود چون میدانستیم با این موشک زدنها مؤمنانی نیز کشته میشدند. نمیشود گفت اگر صدام در شهرها بمب میاندازد ما نیز میتوانیم بمب بیندازیم. اگر هر دو مثل هم عمل کنیم حق و باطل از کجا و چگونه روشن شود.
پس این آیه تمام کارهایی که از روی انقلابیگری انجام میدادیم و میدانستیم انسان مؤمنی کشته میشود را رد میکند و باید از کارهایمان توبه کنیم.
نکته 3: عبارت لِيُدْخِلَ اللّٰهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشٰاءُ به این معناست که خدا گروههای مختلفی را داخل در رحمتش کرد. هم مؤمنانِ در مکه کشته نشدند. هم مؤمنانِ حدیبیه کشته و زخمی نشدند. هم امکانات مؤمنان برای فتح خیبر باقی ماند. هم موجب مسلمان شدن عدهای شد. حتی خدا با این کار اجازه نداد مشرکان و کافران کشته شوند. به هر حال مشرکان نیز بندۀ خدا هستند و نمیتوان گفت هر کسی مشرک است باید کشته شود. خدا نمیخواهد مشرکان و کفار کشته شوند.
فرض کنید مردم کشوری واقعا کافر باشند و بگویند ما میخواهیم ضد قرآن باشیم و با مسلمانان درگیر نشدهاند. در این فرض ما حق از بین بردن آنها را نداریم.
جهاد ابتدایی که علماء وجوب یا جوازش را -مطلق یا مشروط به اذن امام معصوم- میگفتند به نظر من صحیح نیست. پس قرار نیست مشرکان و کافران کشته شوند. بله اگر آنها با مسلمانان درگیر شدند بحث دیگری است. البته ما باید دین را تبلیغ کنیم ولی حق نداریم جان کسی را بگیریم.
پس طبق عبارت مورد بحث خداوند مشرکان و کافران را نیز داخل رحمتش میکند.
نکته 4: از عبارت لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰاباً أَلِيماً بدست میآید که حتی اگر جنگ میشد همۀ کافران مکه که صدر آیه بحثشان گذشت و جلو ورود مسلمانان به مکه را گرفتند، عذاب نمیشدند بلکه تنها کافران هفت خطی عذاب میشدند که وارد جنگ با مسلمانان هم میشدند. پس خود کافران نیز گروههای مختلفی هستند و نباید برای همه یک حکم صادر کرد.
نکته 5: یکی از راههای پیشبرد دین، صلح است. در سوره انفال آمده است:
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهٰا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّٰهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿الأنفال، 61﴾
و اگر دشمنان به صلح گرایند، تو هم به صلح گرای، و بر خدا توکل کن، که یقیناً او شنوا و داناست.
وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّٰهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿الأنفال، 62﴾
و اگر بخواهند تو را بفریبند، یقیناً خدا تو را بس است؛ اوست کسی که تو را با یاری خود و به وسیله مؤمنان نیرومند ساخت.
در جای دیگری نیز آمده است:
وَ إِنْ يُرِيدُوا خِيٰانَتَكَ فَقَدْ خٰانُوا اللّٰهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَ اللّٰهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿الأنفال، 71﴾
و اگر به تو خیانت ورزند، [کار جدید و تازهای نیست] آنان پیش از این هم به خدا خیانت ورزیدند، پس او تو را بر آنان مسلط ساخت؛ و خدا دانا و حکیم است.
از مجموع این آیات بدست میآید نباید از ترس خیانت، صلح را کنار گذاشت بلکه باید به وعدههای خدا اعتماد کرد.