تفسیر آیات 44 و 45 سوره اعراف

تفسیر آیات 44 و 45 سوره اعراف

تفسیر آیات 44 و 45 سوره اعراف

متن آیات به همراه ترجمه:

وَ نٰادىٰ أَصْحٰابُ الْجَنَّةِ أَصْحٰابَ النّٰارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنٰا مٰا وَعَدَنٰا رَبُّنٰا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مٰا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قٰالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظّٰالِمِينَ  ﴿الأعراف‏، 44﴾

و بهشتیان، دوزخیان را آواز دادند که ما آنچه را که پروردگارمان به ما وعده داده بود، حق یافتیم، آیا شما هم آنچه را که پروردگارتان وعده داده بود، حق یافتید؟ گفتند: آری؛ پس آواز دهنده‌ای در میان آنان آواز داد که لعنت خدا بر ستمکاران باد.

اَلَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّٰهِ وَ يَبْغُونَهٰا عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ كٰافِرُونَ  ﴿الأعراف‏، 45﴾

هم آنان که مردم را همواره از راه خدا باز می‌دارند و  کجی آن را می‌خواهند و آنان به آخرت کافرند.

چکیده: این آیه یکی از صحنه‌های قیامت را بیان می‌کند که در آن بهشتیان با صدای بلند جهنمیان را مورد خطاب [توبیخی] قرار می‌دهند و به آنان می‌گویند ما وعده‌های خوبی که خدا داده بود همه را حق یافتیم آیا شما عذابهایی را که به جهنمیان وعده داده بود [و در دنیا منکر می‌شدید] حق یافتید و آنان [با شرمندگی] اعتراف می‌کنند که بله ما آن عذابها را حق یافتیم و گمان می‌کنند که چنین اعترافی از عذاب آنان خواهد کاست ولی مؤذّنی نظیر حضرت علی با صدای بلند اعلام می‌کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.

مطرح کردن سؤالاتی دربارۀ آیه 44

در مورد آیه 44 سؤالاتی مطرح است از جمله اینکه:

آیا سؤال بهشتیان از جهنمیان در آیه 44 استفهامی است یعنی واقعا خبر ندارند که آتش جهنم برای جهنمیان حق بود یا نه و یا اینکه سؤالشان سؤال توبیخی است؟

آیا سؤال و جواب مطرح شده در آیه 44 سؤال و جواب واقعی است یعنی واقعا بهشتیان با جهنمیان حرف می‌زنند و با زبان از جهنمیان سؤال می‌کنند یا اینکه مراد آیه زبان حال و تکوینی است یعنی حالت آنها را بیان می‌کند؟

معنای دنیوی و اخروی از آیه 44

دقت کنید طبق آیات قبلی افراد نسبت به پیام رسولان دو دسته بودند: یکی مکذبان که اصحاب النار شدند و یکی مؤمنان که اصحاب الجنة شدند. همۀ مردم جزو این دو گروه‌ها هستند و آیه مربوط به قیامت است. حال یا دنیا می‌گذرد و بعد از آن قیامت می‌شود و یا اینکه قیامت همین اکنون موجود است و در باطن این دنیاست و در واقع ما و جهان ما جزئی از آخرت است، همان‌گونه که شکم مادر جزئی از این دنیاست.

به هر حال به زبان حال یا قال یا برای هشدار به ما آیه 44 می‌گوید: بهشتیان، جهنمیان را ندا دادند. آنگاه مفسران نٰادىٰ را به معنای سَیُنَادِی گرفته‌اند.[1] بنده توضیح دادم که ما می‌توانیم این مجموعه از آیات را مربوط به دنیا هم بدانیم و با این بیان، آیه 44 را اینگونه معنا می‌کنیم که در خود دنیا مؤمنان که در جامعه‌ای بهشتی هستند در مواردی منافقان و کافران را که در کنارشان هستند ندا داده‌اند که ما وعده‌های خدا را حق یافتیم شما چطور؟

تطبیق این آیات با زمان پیامبر(ص) و قبل و بعد از او

 می‌توان نٰادىٰ را ماضی معنا کرد و گفت مهاجران و انصار، کفار و منافقان را ندا دادند و گفتند ما وعده‌های خدا را حق یافتیم و اگرچه سختی‌هایی کشیدیم ولی شیرینی‌های آن را نیز درک کردیم، شما چطور؟

 فرض کنید حضرت علی(ع) و ابوجهل یا ابوسفیان در کنار هم نشسته باشند، در این صورت، حضرت علی(ع) در درون خودش شاد است و کینه ندارد و حمد خدا را می‌گوید که ایمان آورده است و دقیقا مصداق آیات 42 و 43 است، ولی ابوجهل یا ابوسفیان ناراحت است که روز به روز اعتبار و حکومتش را از دست داده تا جایی که مردم او را سفیه دانستند. با این توضیحات می‌توان نٰادىٰ را زبان حال یا زبان قال حضرت علی در همین دنیا دانست که از درون شادند ولی امثال ابوجهل درونشان آشوب است. با این بیان لزومی ندارد اصحاب بهشت و اصحاب جهنم جدای از هم و با فاصلۀ دور از یکدیگر باشند، بلکه چه بسا در یک اتاق هستند ولی روح آنها از یکدیگر جدا و با فاصله است. پس می‌شود این آیات را دنیایی هم معنا کرد.

البته من شأن نزولی سراغ ندارم که این آیات، بعد از واقعه‌ای این چنینی که گفتم نازل شده باشد و آنچه بیان کردم تطبیق بود نه تفسیر؛ و بیشتر با اواخر دوران مدینه تطبیق دارد. بله از دوران پیامبران قبلی می‌توان مثالی زد و گفت این آیات و ماضی بودن نٰادىٰ اشاره به آنها دارد.

پس از رحلت پیامبر(ص) مسلمانان که در مجموع انسان‌های خوبی بودند و قرآن از آنها بارها تعریف کرده است، با ایرانیان جنگیدند.[2] حال فرض کنید مسلمانان عرب بعد از فتح با حاکمان ستمکار ایرانی در کنار هم نشسته‌اند و مسلمانان به ایرانیان می‌گویند ما وعده‌های خدا را حق یافتیم شما چطور؟ حال اگر این حادثه رابرداریم و صد سال به عقب ببریم، اینجاست که آیۀ 44 معنا پیدا می‌کند و در نتیجه این آیه نیز می‌تواند مربوط به همین دنیا باشد. پس مؤمنان در همین دنیا دلشادند و در بهشتند و در درون خود یا با زبان به حاکمان ستمگر می‌گویند ما وعده‌های خدا را حق یافتیم شما چطور؟ و در همین حال ستمگران هم با زبان حال یا قال عاقبت ستم خویش را درک می‌کنند.

 به هر حال حکومت فارس در آن روز یک امپراطوری قوی بود ولی جامعه‌ای طبقاتی بود و به یکدیگر ظلم می‌کردند و در نتیجه فرو پاشید و این را می‌توان به زبانهای مختلف به تصویر کشید و بیان کرد تا دیگران عبرت بگیرند و قرآن با مثل این آیه، آن واقعه و نظایر آن را به تصویر کشیده است.

مؤذن در آیه 44 و اشاره به وجدان

تعبیر فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظّٰالِمِينَ می‌تواند مربوط به آخرت باشد که معنایش روشن است ولی می‌تواند مربوط به دنیا نیز باشد و بگوییم وقتی خوبان و بدان در دنیا کنار هم هستند مؤذنی که همان وجدانشان است ندا می‌دهد که ظالمان مورد لعنت هستند.

پس این نداها را می‌توان مربوط به همین دنیا نیز دانست و باید بدانیم که اگر ظلم کردیم لعنت خدا بر ما خواهد بود همانطور که ظالمان در طول تاریخ حکومتشان فرو ریخت.

آیه 45 مؤیدی بر دنیوی معنا شدن آیات قبلی

و اما دقت شود که آیه 45 مؤیدی بر این مطلب است که آیات قبلی را می‌توان دنیایی نیز معنا کرد چون اگر این آیه مربوط به آخرت بود باید افعالش به صورت فعل ماضی می‌آمدند ولی افعال این آیه مضارع است و می‌تواند حکایت زمان حال در همین دنیا باشد و در نتیجه آیات قبلی نیز همین‌گونه معنا شود.

احتمالات مختلف در معنای ندای بهشتیان به جهنمیان

آیا ندایی که در آیۀ مورد بحث آمده است به این معناست که همۀ بهشتیان، جهنمیان را صدا می‌زنند یا اینکه یک نفر به عنوان نماینده، جهنمیان را صدا می‌زند یا اینکه هر یک از اصحاب بهشت آن جهنمی که در دنیا با او محشور بوده را خطاب می‌کند مثل اینکه حضرت موسی، فرعون را ندا می‌دهد؟ اگر این احتمالات صحیح باشد و مراد، ندای ظاهری باشد این سؤال پیش می‌آید که این ندا با چه زبانی است؟ که باید به این سؤال به گونه‌ای جواب داد.

ممکن هم هست بگوییم اصلا ندای صوتی مراد نیست بلکه آیه اشاره به یک واقعۀ تکوینی دارد یعنی این آیه حالت موجود در بهشت را بیان می‌کند.

نکتۀ تقابل دو تعبیر در آیه 44

در مقابلِ جملۀ قَدْ وَجَدْنٰا مٰا وَعَدَنٰا رَبُّنٰا حَقًّا باید جملۀ فَهَلْ وَجَدْتُمْ مٰا وَعَدَکُم رَبُّكُمْ حَقًّا می‌آمد ولی بجای آن، جملۀ فَهَلْ وَجَدْتُمْ مٰا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا آمد و «کُم» را حذف کرد. برخی گفته‌اند حذف چیزی که معلوم است جایز است و در اینجا به خاطر وضوح مطلب «کُم» نیامده است. ممکن هم هست دلیل نیاوردن «کُم» این باشد که نمی‌خواهد جهنمیان را مورد خطاب قرار دهد تا آنها حتی از ندای با واسطۀ خدا لذت نبرند. با توجه به این مطلب می‌توان گفت که ندای بیان شده در آیه، ندای الهی است و اگر از زبان بهشتیان بیان شده برای این است که می‌خواهد حالت قیامت را برای ما تجسم کند و از طرف دیگر دل جهنمیان را بسوزاند چرا که در دنیا افراد مستکبر، دل مؤمنان را با برو و بیا و امکانات مادی می‌سوزاندند و به مؤمنان نگاه تحقیرآمیز داشتند و در روز قیامت این امر بر عکس می‌شود و بهشتیان با بیان اینکه وعدۀ خدا به ما رسید می‌خواهند به جهنمیان بگویند که نه تنها شما از وعده‌های خوب خدا بی‌نصیب هستید بلکه گرفتار عذاب هستید و این سرزنش خودش یک نوع عذاب است و علاوه بر این عذاب، اعلام مؤذن که لعنت خدا بر ظالمین است نیز عذاب مضاعفی است.

استفاده از «نٰادىٰ» بجای «ناجیٰ»

عبارت نٰادىٰ دلالت بر فاصلۀ بهشتیان و جهنمیان دارد و الا از ناجیٰ استفاده می‌کرد که دلالت بر فاصلۀ کم دارد. البته دقیقا نمی‌دانیم که این فاصله مکانی است یا اینکه فاصلۀ مکانتی یا توجّهی است. امکان دارد که اصحاب بهشت و اصحاب جهنم از لحاظ موقعیت و منزلت فاصله داشته باشند نه ضرورتا از لحاظ مکانی. الله اعلم.

تفاوت اعتراف به گناه در دنیا و آخرت

در دنیا اعتراف به گناه مرحله‌ای از مراحل توبه است و اعتراف زمینه‌ای برای مراحل بعدی اصلاح شدن است اما در قیامت اعتراف کردن مرحله‌ای از توبه نیست چون آنجا جای توبه نیست. پس اعتراف جهنمیان که  بله گفتند هیچ سودی برای آنها ندارد.

بحثی راجع به مصداق مؤذن

روایات شیعه گفته‌اند مؤذنی که در آیه 44 از او صحبت شده حضرت علی(ع) است و در این زمینه روایات مخالفی نداریم. اگر سند این روایات صحیح باشد اشکالی ندارد و اگر ضعیف هم باشد چون مخالفی ندارد می‌توان قبول کرد. به هر حال از کارهای حضرت علی(ع) در دنیا می‌فهمیم که بعید نیست مؤذن در آیه حضرت علی(ع) باشد مثل اینکه در سال پس از فتح مکه، کسی که قرار شد در موسم حج ندا دهد و آیات سوره توبه را اعلام کند حضرت علی(ع) بود. دقت شود که در این سفر، ابوبکر امیر الحاج بود و حضرت علی(ع) مؤذن بود که اتفاقا آیۀ سوم سوره توبه از همین واژۀ «اذان» استفاده کرده است. البته ابتدا قرار بود ابوبکر مؤذن باشد و برائت از مشرکان را اعلام کند ولی وقتی چند منزل از مدینه عبور کرده بودند پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را با اسب مخصوص خود فرستاد تا او اعلامیۀ برائت را از ابوبکر بگیرد و در موسم حج آن را بخواند چون جبرئیل نازل شده بود و گفته بود که این برائت را یا خودت باید بخوانی یا کسی که از خودت است و ابوبکر نگران شده بود که چیزی بر علیه او نازل شده باشد ولی پیامبر(ص) به او گفت خیر، ولی این آیات را باید من یا فردی که مثل من باشد بخواند. پس اعلام، مهم است و اینکه فلان مطلب را چه کسی بگوید اهمیت دارد.

حال جالب است که به نظر می‌رسد حکومت‌های اهل سنت قصد از بین بردن فضائل حضرت علی(ع) را داشتند و به همین دلیل ابوهریره حدیث دارد که من و حضرت علی(ع) در آنجا اعلام می‌کردیم که سال دیگر مشرکان نباید به مکه بیایند. این در حالی است که چنین نبوده و اگر قرار بود هرکسی چنین چیزی را اعلام کند خود ابوبکر اعلام می‌کرد و حساسیت برای اعلامش وجود نداشت. پس به نظر می‌رسد ابوهریره می‌خواسته خودش را مطرح کند و حضرت علی(ع) را نیز پایین بیاورد.

با این توضیحات می‌فهمیم مؤذن در آیۀ مورد بحث فردی عادی نیست و هرکسی نمی‌تواند در آن روز سخن بگوید به ویژه چنین مطلب مهمی را اعلام کند. در سوره نبأ چنین آمده است:

يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلاٰئِكَةُ صَفًّا لاٰ يَتَكَلَّمُونَ إِلاّٰ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمٰنُ وَ قٰالَ صَوٰاباً  ﴿النبإ، 38﴾

روزی که روح و فرشتگان در یک صف می‌ایستند و سخن نمی‌گویند مگر کسی که [خدای] رحمان به او اجازه دهد و سخن حق و درست گوید.

وقتی کسی در قیامت بدون اذن خدا نمی‌تواند حرف بزند و حرفش هم حتما باید حق باشد پس طبیعتا افراد خاصی باید مؤذن باشند و باید حرفی را بزنند که خدا می‌خواهد.

احتمال خبر و انشاء در عبارت لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظّٰالِمِينَ

اینکه مؤذن می‌گوید: لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظّٰالِمِينَ ممکن است خبر از واقع باشد تا ظالمان بدانند از رحمت خدا دور هستند و در این صورت گفتن این حرف برای ما موضوعیت دارد تا بفهمیم در روز قیامت ظالمان از رحمت خدا دور هستند و مواظب باشیم ظلم نکنیم. ممکن هم هست این جمله انشاء باشد و در نتیجه گفتن این کلام خودش عذابی بر ظالمان است. هر دو احتمال صحیح است یعنی الآن در دنیا که ما می‌شنویم برای ما خبر است ولی وقتی در ظرف قیامت گفته می‌شود انشاء است یعنی گفتن، همان و بر عذاب ظالمان اضافه شدن همان.

آیه 45، سخن خدا یا سخن مؤذن؟

آیه 45 تعریف ظالمان است و ممکن است دنبالۀ حرف مؤذن باشد و ممکن است بگوییم آیه 45 سخن خود خداست که ظالمان را تعریف کرده است و قصدش این است که مواظب باشیم ظالم نباشیم.

دو معنا از صدّ عن سبیل الله

صدّ عن سبیل الله می‌تواند به صورت لازم یا متعدی دانسته شود. در صورت اول به معنای رویگردانی است یعنی خودش با رویگردانی مانع خودش در طی کردن راه خدا شود و ممکن هم هست «صدّ عن» متعدی باشد یعنی دیگران را از راه خدا باز می‌دارد. پس صدّ عن سبیل الله ممکن است به معنای اعراض از راه خدا باشد و ممکن است به معنای ایجاد مانع بر سر راه خدا باشد.

صدّ عن سبیل الله به صورت سخت افزاری

مصداق آیه 45 در زمان صدر اسلام ابوسفیان و ابوجهل و امثال آنها بودند که اجازه نمی‌دانند مردم مسلمان شوند. آنها به گونه‌های مختلف مثل شکنجه، قتل، فشارهای اقتصادی یا طرد از قبیله، مانع مسلمان شدن مردم می‌شدند. امروزه نیز این گونه مانع‌شدن مصداق دارد و ممکن است افرادی با زور بخواهند صدّ عن سبیل الله بکنند و اگر کسی حرف عادلانه زد او را زندان کنند یا حقوقش را قطع کنند.

صدّ عن سبیل الله به صورت نرم افزاری

البته امروزه صدّ عن سبیل الله بیشتر به صورت نرم افزاری شده است و متأسفانه ما طلاب و مسجدی‌ها گرفتار این شده‌ایم یعنی صدّ عن سبیل الله می‌کنیم در حالی که یا نمی‌دانیم یا از روی ناچاری انجام می‌دهیم. کاری کرده‌ایم که طبق آمار، 60 درصد مساجد تعطیل شده است. این یعنی زمان شاه که طاغوت بوده مردم مسجدها را از پول خود ساخته بودند و در آن نماز می‌خواندند ولی ما در جمهوری اسلامی کاری کرده‌ایم که مردم نه تنها برای مسجد سازی پول نمی‌دهند بلکه در آن نماز هم نمی‌خوانند. این همان صدّ عن سبیل الله است که البته ما چنین قصدی نداشتیم که چنین شود ولی چون تخصص و اخلاص نداشتیم کارمان به اینجا انجامید.

به عنوان مثال قبلا با زنان بد برخورد می‌شد و امروزه که زنان پیشرفت کرده‌اند نیز با آنها بد برخورد می‌کنند و همین موجب می‌شود که زن امروز نه خودش و نه بچه‌هایش به مسجد نیایند.

یادم هست در مسجد محلۀ ما تا قبل از انقلاب وقتی زنان در مسجد در حین سخنرانی شلوغ می‌کردند خادم کابل برقی بدست می‌گرفت و زنان را به شدت می‌زد ولی فردا شب باز همه به مسجد می‌آمدند، اما امروزه اینگونه نیست و حتی اگر امر به سکوت شدند بدشان می‌آید. پس باید زمان را بشناسیم. حتی برخی احادیث مخصوص محیط عربی خشن بوده و نمی‌توان آن را برای محیط متمدن امروزی دانست و وقتی زمان شناسی نباشد حدیث خواندن ما صدّ عن سبیل الله می‌شود. حدیثی که مخصوص آن زمان بوده وقتی در زمان ما خوانده شود نوعی صدّ عن سبیل الله است.

بد نیست مثالی بزنم. حدیث داریم که اگر سنگی را غصب کردیم و خانه ساختیم و صاحب سنگ پیدا شد باید خانه خراب شود و سنگ به او داده شود. در حکمت 240 نهج البلاغه آمده است:

الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِي الدَّارِ، رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا.

ترجمه: «سنگ غصبى در بناى ساختمان مستلزم خرابى آن است.»

به نظر من این حدیث مربوط به آن زمان است که خانۀ عرب‌ها کپر بوده و اگر سنگی از آن بیرون کشیده می‌شد دوباره می‌شد که آن را جایگزین کرد ولی این حدیث برای امروز نیست. فرض کنید زمانی معلوم شد که برخی از میلگردهای برج میلاد دزدی باشد. آیا باید این برج را خراب کرد یا مثلا یک جریمۀ چند برابر گرفت؟

به هر حال به دلیل ناآگاهی برخی مفتیان یا قاضیان و اینکه حکم 1400 سال پیش را می‌خواهند امروزه پیاده کنند مردم از راه خدا بازداشته شده و از آن دور می‌شوند. پس دخالت بدون تخصص و حرف زدن بدون تخصص و منادی دین بودن بدون تخصص نتیجه‌اش صدّ عن سبیل الله می‌شود. اگر ندانسته حرفی بزنیم و مردم را به دین بدبین کنیم آنها را از راه خدا بازداشته‌ایم.

دو معنا از عبارت يَبْغُونَهٰا عِوَجاً

تعبیر يَبْغُونَهٰا عِوَجاً ممکن است چند معنا داشته باشد: ممکن است به این معنا باشد که کسانی می‌خواهند کجی‌های راه خدا را بطلبند. توضیح اینکه امروزه که 14 قرن از اسلام گذشته و اسلام به دست فقهاء و مفسران و متکلمان ناخواسته تغییر یافته است دین اسلام امروزی آن دین اسلام زمان پیامبر اکرم(ص) نیست. پیامبر(ص) دینی آورد که مفسران آن دین، فهم خود را به عنوان دین معرفی کرده‌اند و ما الآن مطمئنیم دینی که امروزه تبلیغ می‌شود با دین صدر اسلام بسیار متفاوت است.

حال افرادی هستند که عیبی از دین فعلی پیدا کرده و بر علیه دین پیامبر (ص) سخنرانی می‌کنند و با این سخنرانی‌ها عده‌ای را از دین خارج می‌کنند. این می‌شود يَبْغُونَهٰا عِوَجاً یعنی کجی‌های دین موجود را می‌طلبند به این معنا که می‌گردند تا مثل مگس بر روی زشتی‌های دینِ معرفی شده بنشینند و آنها را نشان دهند.

معنای دیگری که این تعبیر دارد این است که عده‌ای مثل پادشاهان می‌خواهند همان دین خالص را کج کنند یعنی می‌خواهند راه خدا را کج کنند تا به منافع خود برسند. مثالش معاویه و ابوسفیان هستند که تا آخرین روز با اسلام جنگیدند و وقتی چاره‌ای نداشتند مسلمان شدند و اتفاقا حسّ کردند در اسلام نیز می‌توانند به پست و مقام برسند. اینها هستند که می‌خواهند دین را کج کنند تا منافعشان تأمین شود.

به هر حال مواظب باشیم وارد کارهایی که موجب اعوجاج دین می‌شود نشویم. مواظب باشیم کاری نکنیم که با مطرح کردن اعوجاج‌های دین دیگران را از دین بیرون کنیم.

وجه آمدن عبارت وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ كٰافِرُونَ در انتهای آیه 45

و اما در عبارت وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ كٰافِرُونَ شاید این نکته رسانده شود که این افراد چون قیامت را قبول ندارند چنین کارهای بدی مرتکب می‌شوند. کسی که اعتقاد داشته باشد وقتی که مُردیم خبری نیست و حسابرسی وجود ندارد به سمت صدّ عن سبیل الله و اعوجاج‌های دین می‌رود.

پس انکار قیامت موجب ظالم سازی است. وقتی آخرت را منکر شدیم کم‌کم وجدان نیز از بین می‌رود و بجای اینکه شخص کار کند اختلاس و دزدی می‌کند و بجای اینکه هدایت کند اضلال می‌کند.

پس اگر می‌خواهیم جامعه‌ای را اصلاح کنیم باید معاد را تبلیغ کنیم. قرآن چه طبق ترتیب نزول و چه ترتیب مصحف با تبلیغ معاد شروع شده است. اگر یاد معاد از ذهن‌ها بیرون رود دنیا، جهنم می‌شود.

[1] اهل زبان گفته‌اند آینده‌ای را که حتما واقع می‌شود می‌توان به صورت ماضی به کار برد و دکتر سروش گفته که چنین صحنه‌هایی را پیامبر در رؤیای رسولانه دیده است و همان‌گونه بیان کرده است.

[2] برخی فکر کرده‌اند این جنگ ابتدایی بوده ولی وقتی تاریخ، دقیق خوانده شود معلوم می‌شود که اینگونه نبوده است که البته بحثش در جای دیگری باید گفته شود.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات