صلح یا جنگ؟

صلح یا جنگ؟

برای شنیدن فایل صوتی سخنرانی مهم احمد عابدینی پیرامون جنگ ایران و اسرائیل وارد لینک زیر شوید:

↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓

لینک این جلسه

(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)

متن پیاده شدۀ این جلسه

خلاصه صحبتهای این جانب احمد عابدینی به جای تفسیر قرآن 25 /3 /404

بسم الله الرحمن الرحیم

صلح یا جنگ؟

امروز 19 ذی‌الحجة روز بعد از عید غدیر است. از چهار‌شنبه که درس تعطیل شد تا امروز اتفاقات متعددی رخ داده که لازم است در مورد آن سخن بگویم. ابتدا از دوستان می‌خواهم برای شادی روح کسانی که در این چند روز در حملات اسرائیل شهید شدند حمد و سوره‌ای بخوانند.

ان شاء الله خداوند آنها را رحمت کرده و آتش جنگ را خاموش کند و امیدوارم به جهانیان عقلی داده شود تا از اسرائیل حمایت نکنند تا جنایات بیشتری در ایران رخ ندهد.

همچنین عید غدیر را نیز تبریک می‌گویم. به هر حال طبق نظر اکثریت علماء، حضرت علی(ع) به ولایت نصب شد. ایشان بهترین گزینه برای جامعۀ اسلامی بود و اگر مردم او را انتخاب می‌کردند جنگ‌های رده و مشکلات حمله به ایران پیش نمی‌آمد. حضرت علی(ع) امام صلح و عدالت و علم بود ولی مردم یا با توطئه یا بدون توطئه سراغ او نرفتند و ایشان را خانه‌نشین کردند.

حال از همین مطلب آخر سراغ بحث اصلی برویم. حضرت علی(ع) خانه‌نشینی را انتخاب کرد تا مردم کشته نشوند. جالب است که عباس و ابوسفیان نزد حضرت آمدند و ابوسفیان به او گفت حاضرم مدینه را از لشگر پُر کنم ولی حضرت قبول نکرد. ایشان دوست نداشت عاملی برای جنگ افروزی شود، بلکه خود مردم باید به نتیجه برسند که چه کسی را حاکم کنند. پس عمل 25 سالۀ حضرت علی(ع) به ما نشان داد که حق داشتن غیر گرفتن حق است. اگر حق هستیم نباید از هر طریقی آن را خواستار شویم. بنابراین حق حضرت علی(ع) معلوم بوده و هست ولی چون منجر به کشتن مردم می‌شد ایشان از حق خود گذشت. پس باید با عقل تصمیم گرفت نه با احساسات. نباید گفت ما بر حق هستیم و به هر هزینه ای باید حق را به کرسی بنشانیم. با این حرف، بخواهیم احساسی عمل کنیم.

باید توجه داشت که راه‌های مقابله با دشمنان منحصر به یک راه نیست. قبلا فکر می‌کردند راه مقابله با کشتن، کشتن است و اگر دشمن یکی از ما را کشت ما هم باید یکی از آن‌ها را بکشیم ولی مشاهده کردیم که پیامبر(ص) به گونۀ دیگری انتقام گرفت و مثلا انتقام حمزه را با بخشیدن هند و وحشی گرفت و شاهدیم که پیامبر(ص) و حمزه در طول تاریخ می‌درخشند ولی هند و وحشی بدنام هستند. پس فکر نکنیم انتقام گرفتن همیشه به این است که سنگ را باید با سنگ پاسخ داد. این یک شعار جاهلی بود که می‌گفت:

رُدُّوا الحَجَرَ مِن حَيثُ جاءَ ؛ فإنَّ الشَّرَّ لا يَدفَعُهُ إلاّ الشَّرُّ

ترجمه: «سنگ را با سنگ پاسخ دهيد؛ زيرا بدى را جز بدى دفع نكند.»

پیامبر(ص) چنین رفتاری نداشت و هند و وحشی را بخشید و بنده داستان بخشش هند از سوی پیامبر (ص) را مفصلا در تفسیر آیه 12 سوره ممتحنه آورده‌ام که می‌توانید به متن یا فایل صوتی مربوطه مراجعه نمایید.

پس فکر نکنیم انتقام تنها یک راه دارد.

 بحث دفاع یکی از ضروریات است ولی در مورد دفاع نیز بارها توضیح داده‌ام که دفاع همیشه به جنگیدن نیست. در تفسیر آیه 60 سوره انفال که از آمادگی برای مقابله با دشمنان صحبت شده قرآن از کلمۀ «خیل» که به معنای اسب است و ریشۀ آن به معنای خیال‌پردازی است استفاده کرده و بنده از آن استفاده کردم که باید قوه خیال خود را به کار گیریم و از جنبه‌های علمی استفاده کنیم تا جهان را از لحاظ علمی محتاج خود کنیم تا از ما بترسند، نه در چیزهایی که دشمنان بهتر از آن را دارند و از لحاظ زمانی و کیفی بسیار جلوتر از ما هستند. به عنوان مثال ژاپن علم دارد ولی ارتش ندارد و به همین خاطر دنیا از او می‌ترسد. ما باید از این تجربه‌ها استفاده کنیم و در ابعادی که دنیا با ما درگیر نمی‌شود کار کنیم نه در ابعادی که دنیا حساس می‌شود. پیشنهاد می‌دهم برای یافتن توضیحات بیشتر در این زمینه حتما به تفسیر سوره انفال، ذیل آیه 60 مراجعه شود.

پس می‌توان سلاح برتری پیدا کرد که نظامی نباشد و از طریق آن همۀ جهان را محتاج خود کنیم. حدود 70 سال پیش همۀ زندگی‌ها مستقل بود و هرکسی در خانۀ خود چاه آب جدا و چراغ پیسوز یا نفتی داشت و خلاصه اینکه خودش زندگی خود را اداره می‌کرد. امروزه اینگونه نیست و مثلا اگر برق نباشد افراد کاری نمی‌توانند بکنند. اگر گاز نباشد نان نمی‌توان پخت. بنزین اگر نباشد زندگی بلاتکلیف است. دنیای بزرگتر نیز همین گونه است پس امروزه زندگی‌ها وابسته و محتاج به تکنولوژی شده است. حرف من این است که می‌توانیم پیشرفت علمی داشته باشیم و یک گوشه مهم از علم دنیا را به دست بگیریم تا دنیا محتاج ما باشد. مهم این است که بررسی کنیم که چه علمی هست که می‌توان از طریق آن، جهان را محتاج خود کنیم. پس لازم نیست در نظامی‌گری قدرت خود را نشان دهیم.

مطلب دیگر اینکه ما حدود یک سال است تفسیر سوره فتح را می‌گوییم. محور این سوره صلح حدیبیه است و خداوند در آیۀ اول این سوره آن را فتح مبین نامیده است. این فتح از تمامی جنگ‌های پیامبر(ص) مفیدتر بود و موجب فتح مکه شد. جالب است که در این صلح‌نامه مفادی بود که برای مسلمانان تحقیرآمیز بود تا جایی که حتی اسم رسول الله از قرارداد حذف شد و همچنین قرار شد که اگر مسلمانی از مکه به مدینه پناهنده شد مسلمانان او را تحویل دهند ولی اگر کسی از مدینه به مکه پناهنده شد مشرکان لازم نیست او را تحویل دهند. این چیزها با وجود تحقیر فراوان، ولی مورد قبول پیامبر(ص) قرار گرفت.

کسانی که اهل مذاکره هستند فکر نکنند اگر در شرائط جنگی تحقیر را قبول کردند تا آخر اینگونه خواهد بود. خیر، اگر راه صحیح را برویم در وقتش خداوند چنان جهان را می‌چرخاند که فکرش را هم نمی‌کنیم همانطور که برای مسلمانان صدر اسلام چنین اتفاقی افتاد و حتی کار به جایی رسید که خود مشرکان از پیامبر(ص) خواستند آن مفادی که در ظاهر تحقیر مسلمانان بود لغو شود. پس صلح را کم نشماریم.

من دیشب برای این صحبت‌ها استخاره کردم و بسم الله سوره فتح آمد. به همگی سفارش می‌کنم این سوره را بخوانند و برای صلح دعا کنند. دفاع منحصر به جنگ نیست بلکه صلح و لو صلحی که در ظاهر تحقیرآمیز باشد فتح بزرگتری را برای ما رقم می‌زند چون اداره کنندۀ جهان، خداست. پس ما باید وظیفۀ خود را انجام دهیم و نتیجه را به خدا واگذار نماییم.

در همین‌جا خوب است به صلح امام حسن(ع) نیز اشاره کنم که من اسمش را تسلیم می‌گذارم و در مقاله‌ای که در این باره نوشتم و در مجلۀ قرآنی بینات شماره 60 در سال1387چاپ شده اسم مقاله‌ام را «چرا تسلیم؟» گذاشته‌ام و در آن گفته‌ام امام صلح نکرد بلکه تسلیم شد. صلح آن است که امام حداقل چندین شهر را برای حکومتن کردن خود نگه دارد ولی امام همه را تحویل معاویه داد و در توضیح این کار گفت مسلمانان نباید کشته شوند. به هر حال معاویه انسان شریفی نبود و حتی در زمان حضرت علی(ع) به روستاهای تحت سلطۀ امام حمله و آنها را غارت می‌کرد تا جایی که در این زمینه کتاب الغارات نوشته شده و تنها به این غارت‌ها اشاره شده است. پس معاویه چنین انسانی بوده است. حال که معاویه دست بردار نبود امام تمامی شهرها را تحویلش داد تا از جنگ و خونریزی و کشته شدن مسلمانان جلوگیری کند.

حال وقتی اسرائیل غزه را نابود کرده پس معلوم است با ما نیز همان کار را خواهد کرد. به خصوص اینکه تنها ما و اسرائیل نیستیم بلکه ما هستیم و جهان.

آیا باید مقاومت کرد تا همه کشته شوند؟ امام حسن(ع) چنین نکرد و به برکت کار ایشان اسلام باقی ماند. بله، امام مورد اعتراض قرار گرفت ولی نتایج کار ایشان به نفع مسلمانان تمام شد. در مورد غزه نیز شاید اگر حماس حاضر به انحلال خود می‌شد، غزه اینگونه نابود نمی‌شد.

با این صحبت‌ها کسی فکر نکند بنده از جنگ می‌ترسم. خیر، در زمان جنگ بنده مقلد امام خمینی بودم و هرچه دستور داده شد انجام دادم ولی با گذشت زمان و مطالعۀ بیشتر می‌فهمم که راه‌های دیگری نیز هست. حتی در زمان جنگ نیز راه‌های دیگری بود و بعد از فتح خرمشهر اگر جنگ تمام شده بود، جوان‌های کمتری کشته می‌شدند. یادم هست وقتی سران کشورها به ایران آمدند و سپس در ریاض تشکیل جلسه‌ دادند، مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی نامه‌ای به مسئولان نظام نوشت که هرجا جلسه‌ای هست حاضر شوید و اهل مذاکره باشید ولی کسی به حرف ایشان گوش نداد و خساراتش را داریم می بینیم. حال در زمان ما نیز نگوییم چون جنگ شده نباید مذاکره کرد. اینکه در کشورها تفکیک قوا و تفکیک کارها صورت گرفته کار خوبی است و برای این است که هر گروهی وظیفۀ خود را انجام دهد. در جنگ نیز هر گروهی باید کار خودش را بکند و نگوییم همۀ کشور باید حالت جنگی داشته باشند. اهل جنگ باید مشغول جنگ باشند و اهل سیاست باید سیاست‌ورزی کنند.

من فکر می‌کنم اینکه امروزه تیم‌های ورزشی از کشوری به کشور دیگری می‌روند یکی از فوائدش این است که وقتی همۀ درب‌ها بسته شد دربی به نام ورزش باز باشد.

بنده به عنوان فردی که هم در جنگ بودم و هم سر و کارم با قرآن و علم بوده و هم عمرم را کرده‌ام و هم پست و مقامی ندارم سفارش می‌کنم که مسئولان ما فکر کنند و راه‌های مختلف را در نظر داشته باشند و بدانیم که اگر جایی تحقیر شدیم در صورتی که کارمان برای رضای خدا باشد خدا جبران می‌کند.

و اما فکر نکنیم ما می‌توانیم اسرائیل را از بین ببریم یا اسرئیل بتواند غزه را از بین ببرد یا روسیه بتواند اوکراین را از بین ببرد. هیچ دو ملتی نمی‌توانند دیگری را از بین ببرند چون جهان اجازه نمی‌دهد. به هر حال منافع جهانیان به هم گره خورده است و خود این اجازه نمی‌دهد که یکی، دیگری را نابود کند. بنابراین باید بگوییم می‌خواهیم همه با هم باشیم ولی کسی به دیگری ظلم نکند.

بنده یک دور تفسیر سوره مائده را گفته‌ام و فایل‌های صوتی آن در کانال تلگرامم موجود است. نام این سوره را «سورۀ هم‌زیستی مسالمت آمیز» نامیده‌ام. در این سوره اصلا بحث جنگ مطرح نیست ولی بحث انتقاد به گروه‌های مختلف مطرح است. پس این شعار را باید مطرح کرد که هرکسی با هر فکری باید باشد و در کنار هم زندگی کنند و تنها می‌توانند با یکدیگر بحث و گفتگوی علمی داشته باشند.

نکتۀ دیگر اینکه هرچه کشته و زخمی کمتر باشد بهتر است. پس نگوییم که چون جنگ شروع شد هرچقدر طول کشید اشکال ندارد. خیر، باید تا جایی که ممکن است از کشته‌ها کم شود. چرا شخصیت‌های بالا را به راحتی از دست بدهیم؟ پس حتی یک نیرو از ما نباید کشته شود. از عقل، آیات و روایات معلوم می شود که حتی نیروهای دشمن نیز نباید کشته شوند چرا که اولا آنها نیز مخلوق خدا هستند و خداوند آنها را آفریده تا باشند. ثانیا در بسیاری از موارد غیر نظامی هستند. ثالثا در روایات در بحث فروش اسلحه به دشمنان دین نکات جالبی دیده می‌شود. در كتاب وسائل الشيعه بابى هست دربارۀ فروش سلاح به غير مسلمانان. در آنجا روايتى آمده است كه شخصى از امام صادق(ع) مى‌پرسد: اگر دو گروه باطل با هم جنگ كنند ما مى‌توانيم به آنها سلاح بفروشيم. امام جواب مى‌دهد كه سلاح دفاعى مى‌توانيد بفروشيد.(وسائل‏الشيعة ج : 17 ص : 102)

از اين حديث متوجه مى‌شويم كه امام دوست ندارد غير مسلمانان در جنگ با یکدیگر نيست و نابود شوند بلكه مى‌خواهد آنها تا جائى كه مى‌شود زنده بمانند و به همين خاطر دستور مى‌دهد فقط سلاح دفاعى به آنها فروخته شود.

همچنین در آیه 80 سوره انبیاء راجع به حضرت داود چنین آمده است:

وَ عَلَّمْنٰاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شٰاكِرُونَ  ﴿الأنبياء، 80﴾

و به سود شما صنعتِ ساختنِ پوشش‌های دفاعی را به او آموختیم تا شما را از [آسیب] جنگ‌تان محافظت نماید، پس آیا شما شکرگزار حق هستید؟

پس حضرت داود نیز وسیلۀ دفاعی می‌ساخته است. بنابراین دین کشته شدن غیر مسلمانان را نیز نمی‌خواهد. بارها گفته‌ام جنگ تنها و تنها محدود به موارد اضطرار است و شاهدش اینکه وقتی پیامبر(ص) ندای توحید سر داد تا توانست صبر کرد و وقتی خواستند ترورش کنند فرار کرد و به مدینه مهاجرت کرد، باز مکیان به سمت مدینه حرکت کردند و قصد کردند مسلمانان را نابود کنند. اینجا بود که جنگ رخ داد. به هر حال جنگ برای پیامبر(ص) آخرین گزینه بود. حتی پیامبر(ص) قبل از جنگ بدر مشرکان را توصیه کرد که دست از جنگ بردارید و گفت بروید و مرا به سایر عربها واگذارید و وقتی چنین نکردند و جنگ را شروع کردند محکم جنگید. پس جنگ تنها و تنها مربوط به موقعی است که دشمن واقعا همه راهها را بندد و بدون هیچ دلیلی حمله کند. بنابراین شعار احدی الحسنیین که می‌گوید اگر کشته شویم به بهشت می‌رویم و اگر زنده ماندیم و پیروز شدیم سر بلند هستیم، این شعار مربوط به شرائط اضطراری است که راه دیگری وجود ندارد. بنابراین ما باید ابتدا کاری کنیم که شرائط اضطراری پیش نیاید و اگر هم جنگ پیش آمد باید سعی کنیم هرجا که ممکن بود آن را خاتمه دهیم. پس نگوییم هرچه کشته شدند به نفع اسلام است.

واقعه کربلا یک استثنا بود؛ زیرا امام حسین(ع) تمامی راههای صلح را رفت ولی در آخر ابن زیاد قبول نکرد، پس بزرگترین اشکال به دشمن وارد است، نه اینکه امام خواستار جنگ بوده است. تازه امام در مدینه یا در مکه که محل سکونت مردم بود نجنگید تا مردمی ناخواسته وارد جنگ شوند، در طول مسیر هم پس از زیاد شدن احتمال جنگ به مردم خبر داد و افرادی که خواستار جنگ نبودند از او جدا شدند، در شب عاشورا نیز راه را برای رفتن افرادی که خواستار جنگ نبودند هموار کرد؛ بنابراین ما نمی‌توانیم با استناد به آن واقعه در آن بیابان، مردم را در شهرها دچار جنگ ناخواسته کنیم. هر کسی در سبک زندگی خود باید بتواند آزاد باشد.

 بنده به خاطر تجربه می‌گویم از اینکه موشک‌های ما به اسرائیل خورده و چندین نفر را کشته است شادی نکنیم. شاید اصلا همین کار هم حربۀ اسرائیل است که برخی موشکها را منحرف کند یا اجازه ‌دهد برخی موشک‌ها به مناطق غیر نظامی اصابت کند و عده‌ای را بکشد تا دنیا را به نفع خود بسیج کند. ما دقیقا از پشت پرده‌ها خبر نداریم. بنده قبلا گفته بودم که چه بسا 7 اکتبر نیز حیلۀ خود اسرائیل بوده است. به هر حال از کشتن هیچ انسانی شاد نباشیم چون تبعات دارد. باید مواظب توطئه‌های دشمن باشیم.

ای کاش بجای راهپیمایی‌های چند کیلومتری و ساخت کیک چند کیلومتری در روز غدیر عدالت علی(ع) را به مردم یاد می‌دادند. ای کاش بجای این کارها از عدالت و علم و از خود گذشتگی علی(ع) می‌گفتند. امروزه دنیا را باید با علم پیش برد و خلفای اولیه چون علم اولیه لازم را نداشتند جنگ‌های مختلفی مانند رده و حمله به ایران و… پیش آمد و الا اگر حضرت علی(ع) بود چنین نمی‌شد. در سوره انسان در وصف اهل بیت آمده است:

وَ يُطْعِمُونَ الطَّعٰامَ عَلىٰ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً  ﴿الإنسان‏، 8﴾

و غذا را در عین دوست داشتنش، به مسکین و یتیم و اسیر انفاق می‌کنند.

دقت شود که در آن روزگار وقتی اهل بیت به اسیر اطعام می‌کردند آن اسیر حتما مسلمان نبود. باید این چیزها را از حضرت علی(ع) یاد گرفت و به جهانیان عرضه کرد. پس باید بفهمیم برای چه هدفی از چه وسیله‌ای استفاده کنیم. برای پیروز شدن بر دنیا باید از علم استفاده کرد نه کیک و شعار.

جهان به سرعت در حال پیشرفت به سمت علم است. چرا ما از این لحاظ عقب بیفتیم؟ بنده در زمان جنگ و در خود جبهه نیز علم را رها نکردم ولی الآن می‌فهمم که اگر در همان زمان نیز بیشتر برای علم وقت گذاشته بودم بهتر بود. پس در کشور ما باید برای مراکز علمی، بیشتر از چیزهای دیگر سرمایه‌گذاری کرد. باید علم اولین دغدغۀ ما باشد تا بعد از مدتی شاهد باشیم چیزهایی که می‌خواستیم از راه نظامی بدست آوریم از طریق علم بهتر بدست خواهد آمد.

جالب است که اسلام با کتاب قرآن و قرآن نیز با دستور «اقرء» شروع شده است و در ابتدای سوره علق از اکرم بودن خدا به خاطر تعلیم با قلم صحبت شده است. همچنین در ابتدای سوره الرحمن گفته شده که خدای رحمان، قرآن را تعلیم داد. پس آنچه برای دین مهم است علم است.

حرف بنده این است که در دین برای هر چیزی راه‌کار وجود دارد. کسی نگوید دین تنها گفته است بجنگید. خیر، دین تنها راه حلش برای مشکلات، جنگ نیست. گاهی باید جنگید و گاهی نباید جنگید. پس اندیشه ها و راه‌کارهای دیگر نیز باید مدّ نظر قرار گیرد.

فعلا باید کاری کنیم که این طوفان ایجاد شده فروکش کند و اگر همۀ مردم بگویند ما جنگ می‌خواهیم باز عاقل آن است که اگر راهی برای صلح وجود داشته باشد آن را انتخاب کند. بگذریم که بسیاری از مردم ما نمی‌گویند جنگ می‌خواهیم بلکه اصلا در انتخابات شرکت نکردند تا خود را از جنگ طلبان دور کنند و حتی عده‌ای برای جلوگیری از جنگ به فرد خاصی رأی دادند. پس قشر کمی هستند که موافق جنگند و آنها نباید دیگران را مجبور کنند. امکانات کشور مربوط به همه است. اگر مردم زمانی به جمهوری اسلامی رأی دادند به خاطر وعده‌های رفاهی بود که به آنها داده شد. پس کسی حق انتخاب جنگ را به مسئولان نداده است.

البته من چون متخصص نیستم برای مسئولان تعیین تکلیف نمی‌کنم. حرف من این است که این کارها به اسم دین و مردم نباشد چون نه دین چنین گفته و نه همۀ مردم چنین می‌گویند.

در آخر به این نکته اشاره کنم که بنده توان جنگ ندارم و قبلا جنگ‌هایم را کرده‌ام ولی هر وقت تصمیم به صلح گرفتید و نگرانید که شاید مردم قبول نکنند من آمادگی خود را اعلام می‌کنم که می‌توانم در این زمینه کار فرهنگی انجام دهم. پس بنده حاضرم برای جمهوری اسلامی فداکاری کنم ولی نوع فداکاری‌ام با قبل متفاوت است.

به هر حال من از لحاظ علمی از دیگر طلبه‌ها خوش‌حافظه‌تر بوده‌ام و دائما در طول سال‌های متمادی مشغول علم بوده‌ام و از امکانات حکومتی نیز استفاده نکرده‌ام و حتی تفسیر خودم را نیز از پول شخصی آماده چاپ کرده‌ام. با این همه تجربه تشخیص می‌دهم که به صلح کمک بدهم نه جنگ و در این راستا اگر کاری از دستم برمی‌آید انجام می‌دهم. دلم برای همه می‌سوزد. جنگ ویرانی می‌آورد نه پیشرفت و باید کوتاه آمد تا به صلح رسید. پس خودمان را عصبانی نگیریم. گاهی باید ضربه خورد و صبر کرد و امید داشت که به خاطر صبوری در عالم بدرخشیم باید با روش پیامبرگونه عمل کنیم.

امیدوارم این صحبت‌ها به هر طریق ممکن به دست مسئولان و تصمیم گیران برسد تا در مورد آن فکر کنند و این حرف‌ها را گوش دهند و اگر خوب است عمل کنند. امیدوارم این جنگ طولانی نشود و هرچه زودتر با تصمیمات عاقلانه تمام شود.

احمد عابدینی – 25 خرداد 1404 – سومین روز جنگ بین ایران و اسرائیل

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات