سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
مهربانی حضرت علی(ع) و بررسی برخورد ایشان با عقیل
اشکال:
شخصی پرسیده است که طبق آیه 55 سوره مائده میدانیم حضرت علی(ع) انسان مهربانی بوده است تا جایی که حتی در بین نماز به فقیر کمک کرده است. حال این مهربانی چگونه با برخوردهای حضرت علی(ع) با برادرش عقیل سازگار است چرا که در خطبه 224 آمده است:
به خدا قسم عقيل را در اوج فقر ديدم كه يك من گندم از بيت المال شما را از من درخواست داشت، و كودكانش را از پريشانى فقر با موهاى غبار آلود و رنگهاى تيره ديده كه گويى صورتشان را با نيل سياه كرده بودند، عقيل به درخواستش اصرار، و سخنش را تكرار مى كرد، من به گفتارش توجه مىكردم، و او خيال مىكرد كه دينم را به او فروخته، و از راه و روشم دست برداشته و به خواستهاش تن مىدهم، در اين اثنا آهن پارهاى را گداخته و به بدن او نزديك كردم تا مايۀ عبرتش شود، ناگهان چون نالۀ بيمار از حرارت آن آهن پاره ناله زد، و نزديك بود از آن آهن گداخته بسوزد، به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگريند اى عقيل، آيا تو در برابر آهن پارهاى كه انسانى آن را به شوخى و بازى بر افروخته ناله مىزنى، ولى مرا به جانب آتشى كه خداوند قهّار به جهت خشم خود افروخته مىكشانى؟ آيا تو از اين درد اندك ناله بزنى، و من از آتش سوزندۀ جهنم ناله نزنم؟
به هر حال اشکال این است که وقتی حضرت علی(ع) آنگونه به فقراء کمک میکرده چرا اینجا به برادرش کمک نمیکند و اصلا اشکال مهمتر اینکه چرا در حکومت حضرت علی(ع)، برادرش اینقدر فقیر بوده است؟
پاسخ:
به نظر بنده در اینجا اغراقی صورت گرفته است و از طرفی عقیل را بسیار فقیر جلوه داده و حضرت علی(ع) را بسیار خشن.
آیت الله منتظری در شرح این خطبه در جلد 11 شرح نهج البلاغه گفتهاند این قصه به چند صورت نقل شده است.
یک نقل این است که عقیل به حضرت گفت پولی به من بده که قرضهایم را بدهم و قرضهایش صد هزار درهم بوده که پول بسیار زیادی بوده است و در واقع پول دیۀ ده انسان بوده است. حضرت به عقیل گفت اجازه بده تا حقوقم را بگیریم و سپس به تو بدهم. عقیل به او گفت بیت المال در دست توست. از آن به من بده. حضرت به او گفت تو هم برای من مثل بقیۀ مسلمانها هستی و تو برو و صندوقهای بازار که اموال تاجران در آن است را بردار و قرضت را ادا کن. عقیل گفت: آیا به من میگویی که دزدی کنم. حضرت فرمود: پس چرا میخواهی که من از حق مسلمانان به تو بدهم؟ این هم دزدی است. همچنین اینگونه نقل شده که حضرت به عقیل گفت بیا تا شمشیر برداریم و اموال عدهای را غارت کنیم تا تو قرضت را بدهی. عقیل گفت آیا راهزنی کنم و دوباره حضرت به او گفت چگونه توقع داری من از بیت المال مسلمین به تو بدهم؟ آن هم نوعی گردنه زنی است.
حتی این داستان به گونۀ دیگری نیز نقل شده است و آن اینکه وقتی عقیل از حضرت درخواست پول کرد حضرت به او گفت تا نماز جمعه صبر کن و بعد از نماز جمعه به عقیل گفت تو از من توقع داری من به این مردم خیانت کنم و پول بیت المال را به تو بدهم.
با این نقل قولهای متفاوت میفهمیم که در آنچه در نهج البلاغه آمده اغراق صورت گرفته است و عدهای یا برای بد جلوه دادن حضرت علی(ع) یا برای اغراق در عدالت علی(ع) چنین داستانی را نقل کردهاند.
پس اصل اینکه عقیل نزد حضرت علی(ع) آمده و درخواست کمک کرده درست است ولی اینکه حضرت چگونه برخورد کرده ضرورتا آن چیزی نیست که در نهج البلاغه آمده است به خصوص اینکه آنچه در نهج البلاغه آمده با مهربانی حضرت علی(ع) سازگار نیست.
اصلا آنچه در نهج البلاغه آمده با عقل سازگار نیست چرا که عقیل در آن زمان حدودا 80 سال داشته و اینکه طبق خطبه 224 بچههای کوچک و گرسنه داشته باشد صحیح نیست. همچنین اینکه حضرت، دست عقیل را سوزانده باشد به صورتی که او آزرده شده باشد از لحاظ فقهی دیه دارد و اصلا کار درستی نیست که بگوییم حضرت علی(ع) چنین کرده است. پس در نقل نهج البلاغه نوعی اغراق وجود دارد.
با صراحت بگویم که نقلهای روایات تا وقتی که با سند و دلیل محکم، حقانیتش اثبات نشود قابل تمسک نیست.
جالب است همین خطبۀ نهج البلاغه بارها بر روی منبرها گفته شده ولی واقعا تا به حال فکر کرده بودید که چقدر قابل اشکال است؟
به نظر ميرسد يا عقيل كار بد بزرگي كرده كه تبعاتش او را گرفته يا مال بزرگي خريده يا در تجارت بزرگي ورشكست شده يا قتلي انجام داده است وگرنه در آمد بيتالمال براي يك زندگي معمولي كافي بوده است.
به هر حال قرآن حضرت علی(ع) را چنان ترسیم میکند که حتی در نماز صدقه میدهد یا طبق آیات سوره انسان، از غذای خود میگذرد تا به دیگران بدهند.
این ترسیم از حضرت علی(ع) با داستانی که نهج البلاغه نقل کرده که عقیل یک صاع گندم بخواهد و حضرت علی(ع) آهن گداختهای را جلو او ببرد سازگار نیست.
برخی خواستهاند جواب دهند که این داستان مربوط به بیت المال بوده ولی آن داستانهای مهربانی مربوط به مال خودش بوده است.
این حرف صحیح است ولی سؤال این است که چرا حضرت در آن حال، از مال خودش به عقیل نداد. حضرت در آن موقع میتوانست از مال خودش به برادرش بدهد.
حال وقتی نقلهای دیگر در این زمینه را طبق شرح نهج البلاغه آیت الله منتظری، ج11 مطالعه میکنیم متوجه میشویم که ظاهرا داستان، چیز دیگری بوده و عقیل با اینکه وضع مالی خوبی نداشته ولی خوشگذرانی زیادی میکرده و حضرت به همین خاطر به او چیزی نداده است.
همچنین گفتیم اینکه نقل شده حضرت با آهنی گداخته دست عقیل را سوزاند اصلا صحیح نیست.
اشکال:
مگر امام با ولایت تکویی حق تصرف در مال و جان افراد را ندارد؟ پس او حق داشته دست عقیل را بسوزاند.
پاسخ: چه کسی گفته امام حق تصرف در مال و جان افراد را دارد؟ این حرف، صحیح نیست. پیامبر(ص) و ائمه نیز مثل دیگر مسلمانان تحت قانون الهی بوده و حق ندارند دست کسی را بسوزانند. خود پیامبر(ص) وقتی در حادثهای اشتباها به کسی صدمه زده بود از او درخواست تقاص کرد.
و اما در مورد فرزندان عقیل نیز داستانهايی نقل شده از جمله در شرح نهج البلاغه آیت الله منتظری، ج11، ص251 از شرح ابن ابی الحدید نقل شده که عقیل وقتی از حضرت علی(ع) ناامید شد نزد معاویه رفت و به او گفت 40 هزار درهم برای خرید یک کنیز زیبا میخواهم. معاویه به او گفت تو کور هستی و با 50 درهم میتوان یک کنیز برای تو خرید. عقيل گفت میخواهم یک کنیز زیبا بگیرم و بچهای از او متولد شود که اگر بیعدالتی کردی گردنت را بزند و اتفاقا در سالهای بعد بر سر زمینی که مسلم بن عقیل به معاویه فروخته بود اختلافی پیش آمد و مسلم، معاویه را تهدید کرد که گردنت را میزنم و وقتی معاویه این را شنید یادش به داستان عقيل افتاد و خندۀ شدیدی کرد.
از این داستان میفهمیم عقیل در زمانی که از حضرت علی(ع) درخواست پول کرد بچۀ کوچک و به تعبیر نهج البلاغه صبیان نداشته است.
در مجموع قرآن، پیامبر(ص) و ائمه را مهربان معرفی میکند و این مطلب با این داستان که حضرت علی(ع) حتی حاضر نشود یک صاع گندم به برادرش بدهد سازگار نیست. پس و لو اینکه این مطلب در نهج البلاغه آمده، ولی نمیتوان به آن اعتماد کرد. شاید لفظ، دستکاری شده باشد. مگر نگفتهاند که «به یک نقطه مُحرم، ز مُجرم شناس»
پس شاید در نهج البلاغه هم عباراتی تغییر کرده است به خصوص اینکه خط آن روز نقطه و دندانه نداشته است.
نباید فراموش کرد که جملات نهج البلاغه مثل جملات قرآن نیست. قرآن دائما حفظ و خوانده میشده و در سینهها محفوظ بوده است ولی نهج البلاغه اینگونه نبوده است. پس اگر تعارضی بین قرآن و نهج البلاغه رخ داد باید قرآن را گرفت.