سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
برای شنیدن فایل صوتی جلسه پنجاهم تفسیر سوره فتح مربوط به آیه 29 این سوره وارد لینک زیر شوید:
↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓
(ممکن است به خاطر ضعیف بودن اینترنت برای ورود به این لینک قدری منتظر بمانید. سعی کنید فیلترشکن خود را خاموش کنید)
متن پیاده شدۀ این جلسه
نکات درس تفسیر در تاریخ 05/06/1404
تفسیر آیه 29 سوره فتح
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ تَرٰاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّٰهِ وَ رِضْوٰاناً سِيمٰاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرٰاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوىٰ عَلىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرّٰاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّٰارَ وَعَدَ اللّٰهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً ﴿الفتح، 29﴾
محمّد، فرستاده خداست و کسانی که با او هستند بر کافران سرسختند [و] در میان خودشان با یکدیگر مهربانند، همواره آنان را در رکوع و سجود میبینی، پیوسته فضل و خشنودی خدا را میطلبند. نشانه والایی آنان در چهرهشان از اثر سجود [پیدا]است، این است وصف آنان در تورات. و وصفشان در انجیل همچون کِشتهای است که جوانههای خود را رویانده پس تقویتشان کرده تا ستبر شده، بهگونهای که بر ساقههایش استوار ایستاده است، به طوری که دهقانان را به تعجب میآورد تا [خدا] به وسیلۀ آنان کافران را به خشم آورد. [و] خدا به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، از آنان، آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است.
بنده اخیرا سورۀ احزاب را میخواندم و متوجه شدم این سوره با سورۀ فتح آیات و کلمات مشترک زیادی دارند. در واقع این دو سوره، هم الفاظ مشترک دارند و هم محتوای مشترک. بد نیست اشارهای به آیات مشترک دو سوره داشته باشیم:
مورد اول:
قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللّٰهِ إِنْ أَرٰادَ بِكُمْ سُوءاً أَوْ أَرٰادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَ لاٰ يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَلِيًّا وَ لاٰ نَصِيراً ﴿الأحزاب، 17﴾
قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللّٰهِ شَيْئاً إِنْ أَرٰادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرٰادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كٰانَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِيراً ﴿الفتح، 11﴾
هر دوی این آیات بعد از بحث مربوط به کسانی است که از شرکت در جنگ و رفتن به عمره خودداری کردند.
مورد دوم:
…. أَعَدَّ اللّٰهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً ﴿الأحزاب، 35﴾
…. وَعَدَ اللّٰهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً ﴿الفتح، 29﴾
مورد سوم:
مٰا كٰانَ مُحَمَّدٌ أَبٰا أَحَدٍ مِنْ رِجٰالِكُمْ وَ لٰكِنْ رَسُولَ اللّٰهِ وَ خٰاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كٰانَ اللّٰهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً ﴿الأحزاب، 40﴾
در آیۀ آخر سوره فتح نیز مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ آمده است.
مورد چهارم:
وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً (احزاب42)
… وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً ﴿الفتح، 9﴾
مورد پنجم:
يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً ﴿الأحزاب، 45﴾
إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً ﴿الفتح، 8﴾
جالب است که در هر دو دسته از این آیات به عظمت پیامبر(ص) اشاره شده است.
مورد ششم:
در آیه 47 سوره احزاب به عظمت نعمت پیامبر(ص) اشاره شده و در آیه 9 سوره فتح دستور داده شده که پیامبر(ص) را تعظیم کنید.
مورد هفتم:
سُنَّةَ اللّٰهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِيلاً ﴿الأحزاب، 62﴾
سُنَّةَ اللّٰهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّٰهِ تَبْدِيلاً ﴿الفتح، 23﴾
مورد هشتم:
لِيُعَذِّبَ اللّٰهُ الْمُنٰافِقِينَ وَ الْمُنٰافِقٰاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكٰاتِ وَ يَتُوبَ اللّٰهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنٰاتِ وَ كٰانَ اللّٰهُ غَفُوراً رَحِيماً ﴿الأحزاب، 73﴾
وَ يُعَذِّبَ الْمُنٰافِقِينَ وَ الْمُنٰافِقٰاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكٰاتِ الظّٰانِّينَ بِاللّٰهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دٰائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللّٰهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ سٰاءَتْ مَصِيراً ﴿الفتح، 6﴾
مورد نهم:
….. وَ مَنْ يُطِعِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فٰازَ فَوْزاً عَظِيماً ﴿الأحزاب، 71﴾
…وَ مَنْ يُطِعِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذٰاباً أَلِيماً ﴿الفتح، 17﴾
اینها آیات مشترک بین این دو سوره بود که من پیدا کردم و طبیعتا باید مورد توجه قرار گیرد و بررسی شود که چرا چنین آیات مشترکی بین این دو سوره وجود دارد؟
علاوه بر اینها میتوان مورد دهم را این دانست که اواخر آیات هر دو سوره به (آ) ختم میشود و آیات با هم یک سبک و موسیقیا دارند.
پس 10 مورد مشابهت پیدا شد.
و اما اکنون که بحث سورۀ احزاب پیش آمد بد نیست به این مطلب اشاره کنم که این سوره محل اشکال عدهای از جوانان و حتی روشنفکران شده است. البته باید دقت داشت که در این سوره خدا از پیامبرش بیشترین تعریف و تمجید را کرده است. مثلا در آیه 21 آمده است:
لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كٰانَ يَرْجُوا اللّٰهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللّٰهَ كَثِيراً ﴿الأحزاب، 21﴾
یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد میکند.
باز در آیه 6 آمده است:
اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوٰاجُهُ أُمَّهٰاتُهُمْ …. ﴿الأحزاب، 6﴾
پیامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است، و همسرانش مادران آنانند.
باز در آیه 36 آمده است:
وَ مٰا كٰانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاٰ مُؤْمِنَةٍ إِذٰا قَضَى اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاٰلاً مُبِيناً ﴿الأحزاب، 36﴾
و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد هنگامی که خدا و پیامبرش کاری را حکم کنند برای آنان در کار خودشان اختیار باشد؛ و هرکس خدا و پیامبرش را نافرمانی کند یقیناً به صورتی آشکار گمراه شده است.
همچنین در آیات دیگری از این سوره آمده است:
يٰا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّٰا أَرْسَلْنٰاكَ شٰاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً ﴿الأحزاب، 45﴾
وَ دٰاعِياً إِلَى اللّٰهِ بِإِذْنِهِ وَ سِرٰاجاً مُنِيراً ﴿الأحزاب، 46﴾
همچنین
إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً ﴿الأحزاب، 56﴾
باز در مورد مجموع پیامبران الهی چنین تعریفی در این سوره دیده میشود:
اَلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسٰالاٰتِ اللّٰهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاٰ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللّٰهَ وَ كَفىٰ بِاللّٰهِ حَسِيباً ﴿الأحزاب، 39﴾
حال جالب است که در همین سوره بحث خانواده و زنهای پیامبر(ص) نیز مطرح شده است و افرادی که قرآن را نشناختهاند به برخی از آیات این سوره که رسیدهاند نمیدانند چه بگویند. مثلا در مورد آیه 37 این سؤال مطرح شده است که چرا پیامبر(ص) با زینب ازدواج کرده است؟ آیا ایشان عاشق زیبایی زینب شده بود؟ آیا چشم چرانی که در ذیل این آیه به پیامبر(ص) نسبت دادهاند، صحیح است؟! مقصود از (تخفی فی نفسک) چیست؟ خلاصه اینکه در ذیل این آیه اتهاماتی به پیامبر(ص) زدهاند. همچنین در آیه 50 سورۀ احزاب آمده است که اگر زنی خودش را به پیامبر(ص) بخشید آن زن بر او حلال است و نیاز به عقد و مهریهای ندارد.
همچنین در آیه 52 آمده است:
لاٰ يَحِلُّ لَكَ النِّسٰاءُ مِنْ بَعْدُ وَ لاٰ أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوٰاجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلاّٰ مٰا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَ كٰانَ اللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً ﴿الأحزاب، 52﴾
[غیر از زنهایی که گفته شد] از این پس زنان دیگر برای تو حلال نیست، و [نیز] جایز نیست که آنان را به همسرانی دیگر تبدیل کنی گرچه حُسن آنان تو را خوش آید، مگر کنیزی که مالکش شدی؛ و خدا نگهبان و مراقب همه چیز است.
آیا واقعا ممکن است پیامبر(ص) از زیبایی یک زن شگفتزده شود و به همین خاطر بخواهد او را به عنوان همسری بگیرد و خدا او را تحریم کند و بگوید دست بردار؟
به نظر من مفسران این آیات را اشتباه فهمیدهاند و بحثها در این آیات، چیز دیگری است و چیزهایی که باید در مورد این آیات را بفهمند نفهمیدهاند.
بد نیست در این زمینه اشارۀ کوتاهی داشته باشم. باید توجه داشت که زنها عاشق پیامبر(ص) بودهاند و دوست داشتند به همسری ایشان در آیند. حال اگر خدا به زنها بگوید خود را به پیامبر عرضه نکنید آنها آزرده خاطر میشدند و به همین خاطر خدا به جای خطاب قرار دادن آنها به پیامبرش گفت: از این به بعد زنان برای تو حلال نیستند نه اینکه بخواهد بگوید پیامبر(ص) زیادهروی میکرده است. پس در واقع مثل «به درب بگو تا دیوار بشنود» است. همچنین باید توجه داشت وقتی خدا هبه کردن یک زن به پیامبرش را حلال کرد خانۀ پیامبر(ص) پُر از چنین زنهای هبهای نشد.
قرینۀ این حرفهای من عقل است که مثل یک قرینۀ متصله برای فهم آیات قرآن عمل میکند. خداوند هیچ گاه در مورد یک انسان شهوتران نمیگوید: او الگوی شماست یا خدا و ملائکه بر او درود میفرستند. در واقع تمجیدهای مطرح شده در سوره احزاب هیچیک به شخصیت یک انسان شهوانی نمیخورد. همچنین وقتی پیامبر(ص) بارها دختر عمۀ خود زینب را قبل از ازدواج با زید دیده بود نمیتوان گفت که او یکدفعه به زیبایی زینب پی برده است.
نکتۀ دیگر اینکه آیۀ 37 با آیۀ 36 مرتبط است و میخواهد اطلاق آیۀ 36 را قید بزند و بگوید دستورات پیامبر(ص) در امور شخصی لازم الاطاعة نیست. باید توجه داشت که زید تنها صحابی است که اسمش در قرآن آمده است و واقعا مورد لطف پیامبر(ص) قرار گرفته بود ولی طبق آیه 37 دستور پیامبر(ص) را عمل نکرد و هیچ کس زید را به این خاطر فاسق ندانسته است. پس خدا میخواهد به افراد بگوید شنیدن سخن بزرگان در امور شخصی لازم نیست و مخالفت با آنان معصیت نیست.
البته این حرف من، مخالف حرف بسیاری از علماء بزرگ است. به یاد دارم که اوایل انقلاب آقای مشکینی در خطبههای نماز جمعه میگفت: «اگر امام زمان به تو دستور داد که زنت را طلاق بدهی باید این کار را بکنی.» به نظر من چنین تفکراتی صحیح نیست و آیات قرآن اصلا چنین چیزی را نمیرساند.