سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
در این شماره مهم ترین نکات آیه 24 سوره نساء آورده شده است:
وَٱلۡمُحۡصَنَٰتُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ إِلَّا مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡۖ كِتَٰبَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡۚ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِكُمۡ أَن تَبۡتَغُواْ بِأَمۡوَٰلِكُم مُّحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَۚ فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فَـَٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةٗۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِيمَا تَرَٰضَيۡتُم بِهِۦ مِنۢ بَعۡدِ ٱلۡفَرِيضَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمٗا : و زنان شوهردار نيز بر شما حرام شده اند، مگر كنيزانى كه مالك آنان شده ايد [اين احكام را] خدا بر شما مقرّر كرده است و جز اين زنان [كه نام برده شدند]، زنان ديگر بر شما حلالند كه [آنان را] با پاكدامنى، نه از راه زنا، با اموال خود طلب كنيد پس هرگاه از آنان بهره برديد، مهرشان را به عنوان فريضه به آنان بدهيد و پس از تعيين مهر، بر شما گناهى نيست [كه دربارۀ كم و زياد كردن يا بخشيدن آن] با هم تراضى كنيد؛ همانا خدا دانا و حكيم است.
نکته 1: کلمه ی (محصَن) سه معنا می تواند داشته باشد: الف) زن شوهر دار ب) زن عفیف و پاک دامن ج) زن آزاد در آیه ی مورد بحث، معنای اول مورد نظر است
نکته 2: قید (من النساء) برای تعمیم است یعنی با هر زن شوهرداری چه مسلمان و چه یهودی و چه مشرک و … نمی توان ازدواج کرد. طبق این حرف ، قرآن ازدواج بقیه ی ملل را صحیح دانسته است. پس اینکه ما بگوییم اهل سنت حرام زاده اند به خاطر اینکه طواف نساء انجام نمی دهند حرفی اشتباه است.
نکته 3: اسیر شدن در جنگ ، از بین رفتن عقد سابق است.
نکته 4: برخی از فقهاء می گویند جنگی موجب می شود زنان اسیر از شوهرانشان جدا شوند که جنگ مقدس باشد و جنگی مقدس است که در زمان معصوم و با اذن ایشان باشد.
نکته 5: اسلام از طرفی نگفته است که ما اسیر نمی گیریم زیرا این حرف موجب می شود که دشمن برای حمله ی به مسلمانان ترغیب شود ولی از طرف دیگر وقتی اسیری گرفته شود قوانین زیادی برای آزادی او در اسلام وجود دارد. حتی خود پیامبر بعضا با عملکردهایی موجب آزادی اسیران می شده است مثلا پیامبر با زیرکی خاص خود موجب آزاد شدن اسیران جنگ هوازن شد که در این باره می توانید به کتب تاریخی مراجعه کنید.
نکته 6: قبلا بحث شد که برده گیری بعد از آمدن اسلام به حکم اولی جایز نیست اما برده داری و برده خریدن در صورتی صحیح است که اولا تشویق برده گیری نباشد و ثانیا خریدار به دنبال اصلاح برده باشد. در واقع اگر مسلمانان و مومنان برده ها را نمی خریدند بدتر بود از اینکه افراد دیگری صاحب آنها باشند.
نکته 7: کُتِبَ در قرآن به معنای (قانونی شدن) است. حال این قانونی شدن گاهی واجب است مثل روزه و گاهی مستحب ، مثل وصیت نامه نوشتن و گاهی حق است مثل قصاص.
نکته 8: راجع به ترکیب (كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ) چند دیدگاه وجود دارد: الف) مفعول مطلق ب) مفعول له ج) «عَلَيْكُمْ» اسم فعل است به معنای (الزموا) و «كِتَابَ اللَّهِ» مفعول آن است که بر آن مقدم شده است.
نکته 9: قرآن گروهی از زنان که ازدواج با آنها حرام است را بیان کرده و پس از آن فرموده است : «وَ أُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاءَ ذَالِكُم». این در حالی است که برخی دیگر از زنان نیز حرام اند مثل خواهر ملوط بر لائط. این سوال چگونه جواب داده می شود؟ در جواب این سوال باید گفته شود که اولا در اینجا منظور این بوده است که حرمت های نسبی و سببی و رضاعی گفته شود نه مواردی که به خاطر امری عارضی و کاری حرام ایجاد می شود و ثانیا در اصلِ گفتن مواردی مثل آنچه که مثال زده شد فساد وجود دارد چرا که برای بیان آن نیاز است که به گناهی بزرگ اشاره شود و خود این ، موجب جلب توجه می شود و قبح آن کم کم از بین می رود.
نکته 10: می گویند (ما) برای غیر ذوی العقول است و (مَن) برای ذوی العقول ولی اگر قرآن مبنا است (ما) را برای ذوی العقول و (مَن) را برای غیر ذوی العقول هم بکار برده است مثل : «فَمِنهُم مَّن يَمْشىِ عَلىَ بَطْنِهِ»(نور-45) و مثل : «فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ»(نساء-3).
نکته 11: «تَبْتَغُواْ» از ماده ی (بغی) به معنای میل شدید است و البته وقتی با قید (مُحصِنِينَ غَيرَ مُسَافِحِينَ) بیاید دلالت می کند که این میل شدید باید کنترل شده باشد.
نکته 12: ممکن است کسی بگوید عبارت أَن «تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم» زن را به عنوان یک کالا حساب کرده است و این، بی احترامی به زن است که در جواب گفته می شود گاهی اوقات خوبی ها، بد جلوه می کند و این مورد هم همین گونه است. اینکه از زن استفاده شود بدون اینکه چیزی به او داده شود بهتر است یا اینکه در برابر استفاده ی از او برای او احترام قائل شویم و به او پول بدهیم؟ در واقع به نظر شما آیا استفاده ی مجانی برای زن احترام می آورد یا اینکه بالاخره برای او پشتوانه ای قرار دهیم؟
نکته 13: فقهای شیعه و سنی بحث ازدواج موقت را روی حرمت و حلیت برده اند ولی به نظر می رسد آن را باید روی ممنوع و مجاز برد و از باب قانونی به آن نگاه کرد. روی این بحث فکر کنید که آیا پیامبر هرچه را در زمان خود می گفته از باب شرع گفته یا از باب قانون؟
نکته 14: از ظواهر الفاظ شرع بدست می آید که ازدواج های متعدد در بعضی شرائط برای تنوع اشکال ندارد مثل اینکه کسی مثل شاهان حرم سرا تشکیل دهد و هر ساعت زنی را صیغه کند ولی این با (مُحصِنِينَ غَيرَ مُسَافِحِينَ) سازگاری ندارد چون دین می خواهد شهوت، کنترل شده اشباع شود.
نکته 15: عبارت (فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنهُنَّ فَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) یک قانون کلی است که دارای مصداق های مختلف است. ازدواج موقت یکی از مصداق های این عبارت است نه اینکه این عبارت فقط مخصوص ازدواج موقت باشد. همچنین بهره ی اقتصادی بردن از زن مثل اینکه او را نگهبان مال خود کنیم می تواند مصداق دیگری از این عبارت باشد. پس استمتاع کلی است و اجور هم کلی است و فقط محدود به استمتاع جنسی و مهریه نیست.
نکته 16: استمتاع بهره وری مستمر را می گویند. پس شاید اینکه شخصی پنج دقیقه زنی را فقط به عنوان بهره ی جنسی صیغه کند با اهداف شرع سازگار نباشد.
نکته 17: آن موقعی که دین آمد با اینکه اسلام دشمنان زیادی داشت هیچ کس به متعه اعتراض نکرد و نگفت که زناست. پس این کار، کاری عقلایی بوده است. به هر حال می فهمیم که ازدواج موقت با هرزگی متفاوت است. پس امروز هم باید به صورتی عمل شود که شیعه متهم به طرفداری از تجویز هرزگی نشود.
نکته 18: عبارت «مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ» دو نکته را می رساند: الف) قبل از ازدواج موقت باید مقدار مهر مشخص شود ب) اگر کسی خواست زمان ازدواج موقت را اضافه کند با رضایت دو طرف این کار انجام می گیرد و نیاز به خواندن عقد مجدد نیست.
نکته 19: در آخر آیه به دو صفت از صفات خداوند یعنی علیم و حکیم اشاره شده است. علیم بودن خداوند حکایت می کند که او از نیاز جنسی افراد و مسافرت های او و دور بودن از خانواده اش با خبر است و حکیم بودن او اقتضا دارد که با تجویز ازدواج موقت، آن نیاز را برآورده سازد.