سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 15/9/1400
استاد عابدینی – تفسیر آیه 54 سوره انعام
آيا منظور از فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ سلام نمودن پيامبر(ص) است يا رساندن سلام خدا و در هر حال آيا مراد سلام لفظي است يا ايجاد سلامتي؟
وَ إِذٰا جٰاءَكَ اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيٰاتِنٰا فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلىٰ نَفْسِهِ اَلرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهٰالَةٍ ثُمَّ تٰابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿الأنعام، 54﴾
و هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان میآورند به نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرّر کرده كه هر کس از شما به نادانی کار زشتی مرتکب شد، سپس بعد از آن توبه کرد و [مفاسد خود را] اصلاح نمود [مشمول آمرزش و رحمت خدا شود]؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
تعبیر فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ دو گونه معنا شده است:
الف) خدا به پیامبر(ص) ادب سلام کردن را میآموزد که خود پیامبر(ص) به مومنان سلام دهد.
ب) پیامبر(ص) موظف است سلام خدا را به مومنان برساند.
در تفسیر کاشف از محمد جواد مغنیة در توضیح نظر اول مفصلا در مورد اخلاق و روحیات پیامبر(ص) صحبت شده است. اینها دلالت دارد که ما باید مثل پیامبر(ص) شویم. امروزه مردم در خیابان به یکدیگر سلام نمیکنند و حتی برخی از آخوندها منتظر سلام دیگران هستند. در این شرائط خراب که به پای ما آخوندها نوشته شده است حداقل این است که بشاشت وجه داشته باشیم و با روی خوش با مردم برخورد کنیم.
همچنین در تفسیر کاشف آمده است که باید همانند پیامبر(ص) باشیم و کسی را به خاطر ثروت و مال و جنس و رنگ اکرام نکنیم. متأسفانه ما در این زمینه مثل پیامبر(ص) نیستیم. مثلا اگر دیدیم شخصیتی با ماشین ضد گلوله آمد او را احترام میکنیم ولی به عوام احترام نمیگذاریم. بد نیست به مناسبت به این نکته اشاره کنم که برخی از روحانیون کاروانهای حج بجای اینکه تبلیغ کنند که باید با مسلمانان دیگر کشورها با احترام برخورد کنیم دائما به مردم تلقین میکنند که اینها سنی هستند و اعمالشان باطل است به گونهاي كه وقتي شخص سیاه پوستی در حین طواف به صف ایرانیها آمده بود، آنها با بدی با او رفتار کردند و او این آیه را خوانده بود که:
سَوٰاءً اَلْعٰاكِفُ فِيهِ وَ اَلْبٰادِ ﴿الحج، 25﴾
مسجدالحرام که آن را برای همه مردم چه مقیم و حاضر و چه مسافر، یکسان قرار دادهایم.
این در حالی است که برخی از روحانیون میگویند ما شیعیان بالاتریم و نمازهای اهل سنت باطل است.
به هر حال ما نباید کسی را به خاطر رنگ و نژاد و کشور و فکر تحقیر کنیم بلکه دین و اخلاق خوب است که عامل احترام است.
باز در تفسیر کاشف ذیل آیۀ مورد بحث آمده است که اخلاق بشری تا قبل از پیامبر اسلام(ص) در سراشیبی بود و بعد از ایشان به بالا حرکت کرد و پس از مدتی دوباره اخلاق به سراشیبی آمده است.
در این تفسیر آمده است که مراجع تقلید متواضع هستند و صغیر و کبیر نزد آنها میروند و فقراء نزد آنها میآیند.
البته شاید مراجع در زمان نویسندۀ این تفسیر اینگونه بودهاند ولی برخی از مراجعی که در قم هستند دیدارشان به راحتی ممکن نیست. متأسفانه چنان حکومت همه را از خود بی خود کرده است که نمیدانم چه باید کرد؟ ما در زمانی زندگی میکنیم که پاپ در مسیحیت در مقابل سیاهپوستان تواضع دارد ولی علمای اسلام اینگونه نیستند.
به هر حال یک ادب اسلامی این است که سلام کنیم و تواضع داشته باشیم و اقشار مختلف نزد ما بیایند. روحانیون باید اجازه دهند که دانشجویان نزد آنها بیایند و اشکالات خود را مطرح کنند.
و اما همانطور که گفته شد ممکن است مراد از فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ این باشد که پیامبر(ص) سلام خدا را به مؤمنین برساند. طبق این معنا آیا مراد این است که پیامبر(ص) به مردم بگوید خدا سلام رساند یا امر دیگری مدّ نظر است؟ به طور کلی آیا مراد از سلام، سلام لفظی است یا حقیقتی در وراء آن نهفته است؟
در این زمینه باید گفته شود که معمولا بسیاری از افراد به خاطر آسان بودن سلام لفظی، سلام را در لفظ خلاصه کردهاند ولی اینکه بخواهند برای طرف مقابل کاری کنند كه او سلامت يابد حاضر نیستند.
توجه به این نکته لازم است که سلام، باید عامل سلامتی و امنیت باشد. پس سلام لفظی باید به همراه تضمین سلامت جسمی و روحی جامعه باشد که جامعه اینقدر اضطراب نداشته باشد و اینقدر افراد جامعه به هم بدبین نباشند.
وقتی خدا میگوید سلام مرا به مؤمنین برسان یعنی آنها از ناحيه من در سلامت هستند يعني نان و آب و امنيت و امور معيشتي آنها از ناحيه من در امان است و آسيبي نميبيند.
با این توضیح و توضیحات جلسات گذشته که گفتیم مراد از ( الذين يؤمنون) فقيران اهل عبادتي هستند كه نزد پيامبر(ص) آموزش ميبينند تا بعدا علماً و عملاً اسلام را معرفي كنند و با تنقيح مناط ميفهميم كه این آیات مربوط به مبلغان واقعي دین است، بنابراين سلام خدا بر مبلغان دين يعني اينكه خدا رزق و روزی و امنيت و سلامت مبلغان واقعي دین را تضمین کرده است و به آنها آسایش و آرامش میرساند تا یک زندگی در حدّ معمول داشته باشند.
پس اگر مبلّغ واقعی بودیم خدا به ما سلام داده و این به معنای این است که خدا رزق ما را تأمین کرده است.
بله طلاب به وظیفۀ خود عمل نکردهاند که وضعشان بد است. طلاب متملق این و آن شدند و دین خود را هزینۀ دیگران کردند. پس تضمین الهی مربوط به مبلغان راستین است نه هر مبلّغی. مبلّغی که دین را برای مقامات هزینه کند چنین کسی مبلّغ واقعی نیست. کسی که بگوید انبیاء به اهدافشان نرسیدند ولی ما در جمهوری اسلامی اهداف تمامي انبيا را محقَّق ساختيم چنین کسی مبلّغ راستین اسلام نیست.
سلام از ناحیۀ خدا یعنی سلامتیِ واقعی یعنی هم سلامتی در تأمین مادی و هم امنیت دینی و هم سلامتی روانی. دقت شود که سلام در آیۀ مورد بحث نکره است و تنوین عظمت نیز دارد و از ناحیۀ خدا نیز هست. پس خدایی که خالق آسمانها و زمین است و غنی است و همۀ صفات کمال را دارد سلام داده است و چنین سلامی را نباید دست کم گرفت.
بنابراین اگر میخواهیم سلام و امنیت کامل در دنیا و آخرت داشته باشیم باید مؤمن شویم.
پس اگر سلام از ناحیۀ خدا باشد یعنی همه چیز تضمین است و اگر سلام از ناحیۀ پیامبر(ص) باشد میتواند سلام لفظی باشد چرا که پیامبر(ص) لفظا نیز سلام میکند ولی منحصر به لفظ نیست. سلام پیامبر(ص) یعنی مؤمنان از ناحیۀ من در سلامت هستند. پس نباید نگران باشند چرا که پیامبر(ص) به هیچ نحوی اغنیاء را بر آنها ترجیح نمیدهد. مطمئن باشند که پیامبر(ص) کارهای دیگر را بر مؤمنان ترجیح نمیدهد. توجه شود که پیامبر(ص) مشغلههای فراوانی داشته است: رسول خدا بوده است. حاکم بوده است. شوهر 9 زن بوده است. پس ایشان کارهای گوناگونی داشته است ولی هیچ یک از این کارها باعث نميشده كه مؤمنان را طرد كند يا از رسیدگی به آنان باز ايستد. حتی رسیدگی به هيأتهای قبايل مختلف باعث نشد که پیامبر(ص) مؤمنان را رها کند. پس پیامبر(ص) نیز حقیقت سلام را بر مؤمنان میفرستاده است و هیچ کار یا سخنی که موجب آزردگی مؤمنان شود نداشته است.
با این توضیحات میفهمیم که ما در همان سلام لفظی ماندهایم ولی پیامبر(ص) بهترین سلامها را بر مؤمنان میفرستاده است.
پس سلام، چه از ناحیۀ خدا باشد و چه از ناحیۀ پیامبر(ص) بالاترین سلامها است. پیامبر(ص) اشرف مخلوقات است و سلام او بالاترین سلام است.
و اما در قرآن 5 مورد دیگر (سلام علیکم) داریم ولی هیچ کدام مانند مورد آیه 54 سوره انعام نیست چرا که آیات دیگر مربوط به سلام دیگران است که مقامشان از مقام پیامبر(ص) پایینتر است. پس سلامی که در اینجا داریم بالاترین سلامی است که در قرآن مطرح است.
دومین سلام در سوره اعراف است که میفرماید:
وَ بَيْنَهُمٰا حِجٰابٌ وَ عَلَى اَلْأَعْرٰافِ رِجٰالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمٰاهُمْ وَ نٰادَوْا أَصْحٰابَ اَلْجَنَّةِ أَنْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهٰا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ ﴿الأعراف، 46﴾
و میان آن دو [گروه بهشتیان و دوزخیان] حائلی است، و بر اعراف، مردانی [با مقام و منزلتاند] که هر کدام از دو گروه را به نشانههایشان میشناسند، و به بهشتیان که وارد بهشت نشدهاند، ولی ورود به آن را امید دارند، آواز میدهند که درود بر شما.
این آیه مربوط به سلام اصحاب اعراف به بهشتیان است که به آنها سلامتی میدهند.
و اما به مناسبت مطرح شدن این آیه بد نیست انتهای این جلسه را با خاطرهای که نکات درسآموزی دارد تمام کنم.
در سال 1366 که از لبنان برگشتم من را به گروهی دعوت کردند تا تفسیری بنویسیم. 22 دفتر از نوشتههای تفسیری آقای هاشمی رفسنجانی وجود داشت که هر دفتر را به گروهی میدادند. دفتری که به گروه ما داده شد شماره 7 بود و با همین آیه شروع میشد. تا قبل از دعوت به این کار، من به عنوان يك طلبه نظير ساير طلاب فقط نظرات دیگران را یاد میگرفتیم ولی در این کار قرار شد خودمان نظر دهیم و پس از مطالعه، مباحثه و مشورت برداشتها و عباراتي بنویسیم که همگی قبول داشته باشیم. این کار نقطۀ عطفی در زندگی تفسیری بنده شد چرا که کار گروهی را خوب یاد گرفتم.
متأسفانه چنین کارهایی را اصلا به ما یاد ندادهاند. با هم اندیشیدن و همفکری کردن را یاد نگرفتهایم. نظر دادن جمعی در بحث تفسیر را ما در این دوره یاد گرفتیم. پس اینکه میگویم مباحثه کنید و بنویسید برای این است که از خودتان صاحب نظر شوید. دوم اينكه بتوانيد كار جمعي انجام دهيد و مهمتر اينكه با هم فكر كنيد. هنر این است که در حوزه کتابی چند نفری نوشته شود یعنی جملات یک کتاب با مشورت چند نفر نوشته شود.
در همینجا به این نکته نیز اشاره کنم که در غرب از همان کودکی به افراد با هم کار کردن را یاد میدهند. در کانادا در چندین مورد مشاهده کردم که بچهها با یکدیگر بطری میساختند و این کار را با شعله پر حرارت آتش با یکدیگر انجام میدادند و اين نمونه زيباي كار جمعي بود.
در جهان کنونی تنها یک عقل کاربرد ندارد. اینکه فکر میکنیم در کشور یک نفر برای همه تصمیم بگیرد اصلا فایدهای ندارد. تا موقعی که روح جمعی در ما ايجاد نشود و رشد نيابد و جمعی کار نکنیم و تک روی کنیم کار پیش نمیرود. جهان ما جهان مدرن است.
یادم هست یکی از شاگردان قوي و خوب آیت الله وحید را در همین دوره آوردند و ایشان به گروه ما ملحق شد. طبق مرام استادش نظر خود را میگفت و پس از آن ميگفت: هذا تمام الکلام و ختم المقال. و مدتي طول كشيد تا به او یاد دهیم که اين صحيح نيست كه فکر کنی نظر تو کلام آخر است.
در اینجا تجربۀ گذشته را برای شما گفتم تا بفهمیم چه باید بکنیم. اینکه یک کتاب را یک نفر بنویسد در دنياي پيشرفته امروزي دیگر صحیح نیست. یک کتاب درسي حوزه را باید چندین نفر متخصص و هر جمله را با مشورت هم بنویسند حتی اگر مدت زمانی طول بکشد. امروزه هنوز مکاسب شیخ انصاری در حوزهها خوانده میشود در حالی که زمانۀ ما زمان خرید و فروش اینترنتی است و باید متنی محکم و متقن برای امروز نوشته شود.
به هر حال این آیۀ سوره اعراف پیوسته شروع یک کار جمعی را به یاد من میآورد و این کار باید در تفسیر و حوزه و در تخصصهای دیگر ادامه پیدا کند.