هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
نکات درس تفسیر در تاریخ 24/9/1400
استاد عابدینی – تفسیر آیات 55 و 56 سوره انعام
تفصيل آيات براي روشن شدن مجرمان. سوء استفاده مجرمان از آب گلآلود و اصرار خدا بر شفاف سازي. مطرح کردن سوالاتی راجع به آیه 56 سوره انعام و پاسخ به آنها.
وَ كَذٰلِكَ نُفَصِّلُ اَلْآيٰاتِ وَ لِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ اَلْمُجْرِمِينَ ﴿الأنعام، 55﴾
و این گونه آیات را بیان میکنیم تا [اموري روشن شود و] راه و رسم گناهکاران آشکار گردد.
نکته 1: در آیۀ 55 دو علت برای تفصیل آیات بیان شده است: یکی علت ذکر شده که همان لِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ اَلْمُجْرِمِينَ است و دیگری علت مقدرة که معمولا گفتهاند آن علت مقدره، جملۀ لِیَظهَرَ الحَقِیقَة است.
ما گفتیم علت مقدره بستگی به این دارد که واژۀ (الآیات) را چگونه معنا کنیم؟ به همین خاطر آن علت مقدره اگر جملۀ لِیَظهَرَ اُمُورٌ باشد بهتر است یعنی تا اموری مشخص شود. طبق این معنا هرکسی در سطح فهم خود علت را به گونهای میفهمد.
نکته 2: تعبیر لِتَسْتَبِينَ ممکن است مفرد مؤنث باشد به این معنا که: تا راه مجرمان روشن شود. ممکن هم هست مفرد مخاطب باشد به این معنا که: تا تو براي روشن شدن راه مجرمان بكوشی.
طبق معنای دوم سبیل مفعول است و منصوب خوانده میشود و برخی از قاریان سبیل را به صورت منصوب خواندهاند.
در همینجا به مناسبت به اختلاف قرائات این آیه طبق آنچه تفسیر التحریر و التنویر ج 6 ص 128 آورده است اشاره میکنم:
نافع و ابنکثیر و ابنعامر و ابوعمرو و حفص از عاصم و ابوجعفر و یعقوب وَ لِتَسْتَبِينَ خواندهاند. و پيامبر (ص) را مخاطب دانستهاند.
و حمزه و کسائی و ابوبکر از عاصم و خلف وَ لِیَسْتَبِينَ خواندهاند.
و نافع و اباجعفر وَ لِتَسْتَبِينَ سَبِيلَ اَلْمُجْرِمِينَ خواندهاند. (طبق این معنا گفته شده که باب استفعال به معنای طلب است یعنی تا بخواهی راه مجرمین را مشخص کنی)
نکته 3: تعبیر لِتَسْتَبِينَ باب استفعال است و این باب گاهی اوقات برای معنای طلب است و گاهی برای معنای تأکید است و در اینجا طبق قرائت حفص از عاصم معنای تأکید مدّ نظر است یعنی تا مسلما راه مجرمان روشن شود.
نکته 4: وقتی همه امور روشن باشد مشخص میشود که باطل کدام است ولی وقتی امور بینظم و انضباط بود باطل مشخص نمیشود و عدهای از آب گلآلود ماهی میگیرند. وقتی شفافسازی نباشد معلوم نمیشود کجا چه خبر است و اگر مشکلی پیش آمد معلوم نمیشود علت کجاست.
اینکه در جهان گفتهاند هر دولتي باید بودجه داشته باشد و در مجلس تصويب شود برای این است که شفافسازی باشد ولی در کشور ما ردیفهای بودجهای وجود دارد که معلوم نیست برای چیست.
اتفاقا در مورد بودجهای که در چند روز اخیر دولت به مجلس داده عدهای اعتراض کردهاند که برخی از ردیفهای بودجه شفاف نیست.
پس شفافسازی بسیار مهم است و اگر این امر اتفاق افتاد دزدی و اختلاس تمام میشود.
به هر حال طبق آیۀ مورد بحث اگر امور مشخص باشد راه مجرمین دقیقا مشخص میشود.
نکته 5: در آیات قبل کلمات اعراض، تکذیب، کفر، شرک، افتراء و ظلم را داشتیم که این موارد به امور عقیدتی اشاره داشت ولی در آیۀ مورد بحث از یک امر عملی سخن گفته و آن مجرم بودن است و میخواهد بگوید مجرمان برای اینکه جرمشان مشخص نشود به عناوینی پناه میبرند و در مقابل حق، شبهه مطرح میکنند و حتی جنگ به راه میاندازند. همۀ اینها برای این است که از آب گلآلود ماهی بگیرند. به هر حال بتپرستی راه درآمد مشرکان بوده است و به همین خاطر تبلیغ بتپرستی کرده و هرکسی با بتپرستی مخالف بود او را متهم و تهدید میکردند تا از این طریق جرم خودشان را مخفی نگه دارند و از مردم سواری بگیرند.
پیامبر(ص) با آوردن قرآن آیات را بیان کرد و از این طریق راه مجرمین را مشخص نمود.
حال باید گفت همین روش در زمانهای مختلف وجود دارد و ممکن است عدهای حتی با لفظ الله و عدالت و دین و مذهب، آب را گل کرده و ماهی بگیرند.
به همین خاطر است که میگوییم کارها باید شفاف باشد.
اگر عدهای از مردم خمس گرفتند باید دقیقا مشخص کنند که چقدر خمس گرفته و کجا هزینه کردهاند؟
دولت باید دقیقا مشخص کند که درآمدش از نفت، گاز و معدن چقدر بوده و هزینههایش کجا بوده است؟
وقتی دقیقا مشخص بود سبیل مجرمین معلوم میشود که چه کسانی در چه جاهایی خرجهای اشتباه کردهاند.
میخواهم بگویم به عنوان مجرم، خوب دقت کنید. این مجرمان هستند که قصد دارند آب را گل و راه را نامعلوم کنند تا هر کاری میخواهند بکنند.
در برخی حکومتها مجرمان برجهایی دارند و میخواهند مجرم بودنشان مشخص نباشد و به همین دلیل زبان روزنامهنگار را میبندند.
با این توضیحات متوجه شدیم آیه واقعا برای امروز نیز کاربردی است نه اینکه تنها مخصوص گذشته باشد.
قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ اَلَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ قُلْ لاٰ أَتَّبِعُ أَهْوٰاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ مٰا أَنَا مِنَ اَلْمُهْتَدِينَ ﴿الأنعام، 56﴾
بگو: من از پرستیدن کسانی که شما به جای خدا میخوانید نهی شده ام. بگو: من از هواهای نفسانی شما پیروی نمی کنم، که در آن صورت گمراه شده ام و از راه یافتگان نيستم.
نکته 6: در مورد آیه 56 چند سوال مطرح است از جمله اینکه چرا در این آیه (قل) در وسط آيه تکرار شده است در حالی که نیازی به تکرار نبود؟
سوال دیگر اینکه آیا تعبیر قَدْ ضَلَلْتُ همان معنای وَ مٰا أَنَا مِنَ اَلْمُهْتَدِينَ را نمیدهد؟ این دو جمله یک معنا دارند یا دو معنا؟
سوال دیگر اینکه چرا بسیاری از مترجمان تعبیر تَدْعُونَ را به معنای پرستیدن معنا کردهاند در حالی که تعبیر تعبدون به معنای «ميپرستند» است و تدعون به معناي «ميخوانند» است.
سوال چهارم اینکه الذین به معنای (کسانی که) و مربوط به انسانها است. حال آیا بهتر نبود بجای آن از موصول (ما) به معناي (چيزهايي كه) استفاده میشد.
سوال پنجم اینکه چرا نُهِيتُ به صورت مجهول آمده است؟ آیا بهتر نبود بگوید خدا مرا نهی کرده است؟
سوال بعدی اینکه آمدن این آیه در این جایگاه چه وجهی دارد و ربط آیه با آیات قبل چیست؟
سوال دیگر اینکه با وجود سوره کافرون که همه چیز در آنجا بیان شده است دیگر جا نداشت که در اینجا به همان مطالب سوره کافرون اشاره شود. آیا این آیه مطلبی غیر از سوره کافرون دارد؟
ان شاء الله در تفسیر این آیه به این سوالات جواب خواهیم داد.
نکته 7: به نظر بنده تعبیر نُهِيتُ که به صورت مجهول آمده و نهی را مستقیما به خدا نسبت نداده برای این است که اشاره به این نکته داشته باشد که عقل پیامبر(ص) او را از عبادت غیر خدا نهی کرده است چون عبادت غیر خدا که مشرکان تبلیغ آن را میکردند برای کسب درامد و رسيدن به پست و مقام بوده است و عقل پیامبر(ص) میفهمیده که چنین عبادتی عبادت نيست بلكه حيلهگري است. عقل درک میکند عبادتی که برای منافع مادی باشد غلط است. پس نهی پیامبر(ص) از ناحیۀ عقلش بوده است. عقل میگوید حقیقت نباید فدای منافع مادی شود.
اتفاقا آیه 57 نیز موید این معناست چرا که میگوید خدا به خاطر اینکه همه چیز را تفصیل داده است کاملا روشن کرده است که عبادت غیر خدا غلط است. پس هم آیه 55 و هم آیه 57 دلالت دارند که آنچه در آیه 56 آمده است به این معناست که به خاطر روشنگری الهی معلوم است که باید از شرک دوری کرد.
با این صحبتها ارتباط آیه 56 با آیه 55 نیز روشن میشود و آن این است که وقتی خدا راه راست را از طریق ارائۀ بینه روشن کرده مشخص میشود که انسان عقلاً از پرستش غیر خدا نهی شده است.
نکتۀ دیگر اینکه استفاده از تدعون بجای تعبدون به این دلیل است که کار بتپرستان در واقع پرستش نبوده است بلکه تنها ظاهری داشته که هدف از آن رسیدن به مال و مقام بوده است. پس سران کفر و کافرانِ رهبر مثل ابوجهل و ابولهب میفهمیدند که بت، کاری نمیکند ولی چون میدیدند بتپرستی برای آنها منافع دنیوی به دنبال دارد نه به صورت واقعی بلکه به صورت تصنعی بتپرستی میکردند و الا آنها واقعا بتها را نمیپرستیدند.
با این توضیحات این نکته نیز مشخص میشود که آیه 56 سوره انعام و مطالب سوره کافرون به دو مطلب اشاره دارند. در سوره کافرون بحث خضوع در برابر بتها مطرح است و پیامبر(ص) میگوید من در برابر بتها خضوع ندارم و كافران نيز چون خدا را نميشناسند در برابرش خضوع ندارند، ولی بحث در آیۀ 56 در مورد این است که بتپرستان عبادتی تصنعی و فریبکارانه براي بتهاي خود دارند.