هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک کنید
متن درس:
نکات درس تفسیر در تاریخ 30/9/1400
استاد عابدینی – آیه 56 سوره انعام
چون زندگان و مردگان در دو سطح از حيات هستند جواز در خواست از رفتگان نيازمند دليل است و در صورت نبودن دليل، خواستن از رفتگان كاري بيهوده و باطل است.
قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ اَلَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ قُلْ لاٰ أَتَّبِعُ أَهْوٰاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ مٰا أَنَا مِنَ اَلْمُهْتَدِينَ ﴿الأنعام، 56﴾
بگو: من بازداشته شدهام از اينكه بپرستم آن كساني را که شما به جای خدا میخوانید. بگو: من از هواهای [نفسانی] شما پیروی نمیکنم، که در آن صورت گمراه شده ام و از راه یافتگان نيستم.
نکته 1: چرا در آیه 56 بجای تعبدون از تَدْعُونَ استفاده شده است؟ در سورۀ کافرون بحث عبادت مطرح شده است ولی در اینجا بحث تدعون مطرح است.
ممکن است کسی بگوید تدعون به معنای تعبدون است ولی این سوال پیش میآید که اگر تدعون با توجه به قرائنی به معنای تعبدون باشد چرا همان تعبدون در آیه نیامد؟
جوابی در جلسات قبلی دادیم و آن این بود که سران كفر واقعا بتها راعبادت نمیکردند بلکه کارشان تنها نوعی دعا و خواندن بوده است تا مردم را فریب دهند و به منافع مادی دست پیدا کنند.
جواب دیگر این است که وقتی جملهای را میخواهیم به گروهی نسبت دهیم باید جمله به گونهای گفته شود که شامل همۀ مصادیق بشود. حال وقتی از تعبیر «تدعون» استفاده شود شامل همۀ انواع افرادي كه در پيشگاه بت كرنش ميكردند میشود چه آنان كه بتها را پرستش ميكردند و چه آنان كه بتها را ميخواندند.
در اصطلاح علمی میگویند نتیجه تابع اخس مقدمات است یعنی وقتی پایینترین مصداق گفته شود نتیجه شامل دیگر مصادیق نیز خواهد شد. حال در آیۀ مورد بحث «تدعون» مصداق اخس است و با گفتن این تعبیر همۀ انواع شرک عبادي مورد نظر آیه خواهد شد.
نکته 2: با توجه به اینکه در آیۀ مورد بحث از تعبیر «تدعون» استفاده شده است خوب است در مورد خواندن غیر خدا بحثی داشته باشیم. وهابیها کسی که پیامبر(ص) و ائمه را صدا بزند و از آنها حاجت بطلبد مشرک میدانند. یادم هست در سفر آخر حج در مدینه شخصی آیاتی را برای من به طور مسلسل میخواند و میگفت به استناد این آیات کار شیعیان شرک است و من میگفتم این کارهای شیعه جهالت است نه اینکه شرک باشد.
به هر حال باید بررسی کرد که خواندنهایی که امروزه وجود دارد چه حکمی دارند؟ آياصحيح است؟ آیا شرک است؟ آیا تنها نوعی جهالت است؟ آیا امری لغو است؟ باید اینها مورد بررسی قرار گیرد.
در این زمینه باید گفته شود اینکه در مسائل دنیا از یکدیگر کمک میخواهیم نه شرک است و نه جهل مثل اینکه از مسئولین میخواهیم مشكل تورم را حل کنند یا پدری از فرزندش میخواهد که لیوانی آب به دست او دهد.
حال گروهی از همین مثالها استفاده میکنند که اگر از امام رضا(ع) نیز درخواستی شود اشکالی ندارد.
در این زمینه باید بگویم این دو امر با یکدیگر متفاوت هستند. وقتی ما در دنیا از یکدیگر درخواستهایی داریم هر دوي ما در حالت حیات دنيايي هستيم ولی اگر یکی از دو طرف بمیرند دیگر گفتگو و طلب مادی وجود ندارد.
در زمان حیات پیامبر(ص)، اصحاب ایشان از پیامبر(ص) درخواستهایی داشتند و از آن طرف خود پیامبر(ص) نیز از اصحابش درخواستهایی داشته است. در حدیثی نقل شده است که پیامبر(ص) از همسرش درخواست میکرده که خمره (حصیری که پیامبر(ص) بر روی آن نماز میخوانده است) را برای من بیاور.(ناوليني الخمرة).
به مناسبت كلمه (الخمرة) به خاطرهای اشاره کنم:
در یکی از سفرهای عمره به امام جماعت مسجد النبی نامهای نوشتم و همین حدیث را برای او آوردم و گفتم در روضة النبی بین ستونها را فرش نکنید تا ما شیعیان بتوانیم در آنجا نماز بخوانیم. به او گفتم همانطور که پیامبر(ص) بر روی فرش سجده نمیکرده و بر روی خمره نماز میخوانده ما نیز در فقه خود بر روی چیزی غیر فرش باید سجده کنیم و اتفاقا این حرف من را قبول کردند ولی گفتند که انجام این کار سخت است.
به بحث برگردیم. میخواهم بگویم پیامبر(ص) از همسر زندهاش درخواست میکرده نه از خدیجه. از آن طرف اصحاب پیامبر(ص) نیز پس از رحلت ایشان درخواستی از ایشان نمیکردند.
و اما ممکن است کسی بگوید پیامبر(ص) و ائمه مرده و زنده ندارند و آنها همین الآن نیز زندهاند.
در جواب باید گفته شود که دو نوع حیات وجود دارد: یکی حیات مادی و دیگری حیات معنوی. پیامبر(ص) پس از مرگ، حیات مادی ندارد. نفس نميكشد، غذا نميخورد و در بازار راه نميرود. پس حیات ایشان پس از رجلتشان حیات معنوی است. حال اگر کسی بخواهد بگوید از کسی که در حیات مادی نیست و در حیات معنوی است درخواست کردن صحیح است از او میپرسیم دلیل بر جواز چنین امری چیست؟ آیا در قرآن آیهای آمده است که جواز درخواست از اولیای خدا پس از عروج را برساند؟ يا كسي از رفتگان چيزي خواسته و قرآن آن را نقل كرده است؟
دقت کنید که من مثل وهابیها چنین چیزی را شرک نمیدانم ولی میگویم هر كاري نياز به دليل دارد دلیلی برای جواز اين كار بياوريد. پس پیامبر(ص) حتما حیات معنوی دارد و در آن حیات با صلوات خدا بر او و عنايات ديگر خدا تکامل پیدا میکند ولی اینکه ما از او چیزی بخواهیم دلیل میخواهد؟
مثال دیگری بزنم. در قرآن آمده است:
وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿آلعمران، 169﴾
و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
مراد از حیات در این آیه حیات مادی نیست و به همین خاطر وقتی شهداء در جبهه از دنیا میروند نیاز به نیروهای دیگری براي جايگزيني آنها پیدا میشود. پس مراد از حیات در این آیه حیات معنوی است و حیات معنوی به این معناست كه در پيشگاه خدا متكامل ميشوند و به اين معنا نیست که خودشان با دشمن بجنگند يا بگوییم: ای شهید به ما علم و قدرت بده. البته گفتن این چیزها همانطور که گفتم شرک و کفر نیست ولی وقتی دلیل بر جواز این چیزها نداریم امری عبث و بیهوده خواهد شد.
اگر در قرآن یا روایات متواتر که قطعآور باشد مطلبی باشد که جواز چنین کاری را ثابت کند قبول میکنیم ولی فعلا نزد من دلیلی برای جواز این کار موجود نیست.
وقتی علت و معلول طبیعی فراهم بود درخواست اشکالی ندارد ولی وقتی یکی در دنیا و دیگری در برزخ باشد علت و معلول طبیعی موجود نیست و دو طرف، همتراز نیستند و در نتیجه جواز این کار علت میخواهد.
پس هم منطق وهابیها که زود اتهام شرک میزنند اشتباه است و هم منطق برخی روضهخوانان و مردم ما که بدون دلیل از رفتگان درخواست میکنند. پس اینکه میگویند اجرتان با حضرت زهراء(س). يا ميگويند: ما مزد عزاداري از فاطمه ميخواهيم. حرفهاي بيهوده و لغوي است و مزد دهنده خداست.
و اما برخی میگویند پس از مرگ، روح گسترش پیدا میکند. در جواب باید گفته شود به چه دلیل درخواست از روحی که گسترش دارد جایز است؟ و نکتۀ دیگر اینکه چه دلیلی وجود دارد که آن شخصی که روحش گسترش یافته، مکلف است درخواست ما را قبول کند؟ آیا اولیای الهی را الزام کردهاند که جواب درخواست ما را بدهند؟ مگر اولیای الهی با گسترش مقام و روح، نوکر ما شدهاند؟
و اما آیۀ وَ اِبْتَغُوا إِلَيْهِ اَلْوَسِيلَةَ به این معنا است که از وسیلهها استفاده کنیم تا به خدا برسیم. يا از وسيلهها استفاده كنيم تا خدا حاجات ما را برآوَرَد. و آن وسیلهها نماز و روزه و حب آل محمد(ص) است. يعني ما نماز بخوانيم تا خدا حاجات ما را بدهد ما امامان را دوست بداريم تا خدا حاجات ما را برآوَرَد نه اینکه از رفتگان درخواست کنیم.
به هر حال اگر کسی دلیلی پیدا کرد که جواز درخواست از رفتگان را برساند به بنده اطلاع دهد.