فایل صوتی درس: کلیک کنید
متن درس:
نکات درس تفسیر در تاریخ 1/10/1400
استاد عابدینی – تفسیر آیه 56 سوره انعام
تشريح جوّ مكه در زمان نزول آيات و آموزشديدن پيامبر(ص) براي غلبه بر آن جوّ و پاسخ به پرسشهایی درباره زيارت و..
قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ اَلَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ قُلْ لاٰ أَتَّبِعُ أَهْوٰاءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ مٰا أَنَا مِنَ اَلْمُهْتَدِينَ ﴿الأنعام، 56﴾
بگو: من بازداشته شدهام از اينكه بپرستم آن كساني را که شما به جای خدا میخوانید. بگو: من از هواهای [نفسانی] شما پیروی نمیکنم، که در آن صورت گمراه شده ام و از راه یافتگان نيستم.
نکته 1: در تفسیر تسنیم،ج 25، ص333 آمده است:
(پیامبر(ص) در مراسم احتجاج به مشرکان مأمور شد که بگوید: …..)
اینکه آیت الله جوادی آملی از لفظ (مراسم) استفاده کردهاست به ذهن میآورد که مراسمی منظم و آزادانه و با احترام بوده است؛ ولی در واقع اینگونه نبوده بلکه در جوّ آن زمان، تبلیغات غیر متساوی و شانتاژ فراوان وجود داشته است.
جوّ زمان پیامبر(ص) اینگونه بوده که مشركان شخصیت پیامبر(ص) و کتاب او را تخریب میکردند. جوّ به گونهای عليه يامبر و قرآن بد بوده که افراد حاضر بودهاند بمیرند ولی موفقیت اسلام را نبینند. در آیه 32 سوره انفال براي بيان آن جوّ چنین آمده است:
وَ إِذْ قٰالُوا اَللّٰهُمَّ إِنْ كٰانَ هٰذٰا هُوَ اَلْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنٰا حِجٰارَةً مِنَ اَلسَّمٰاءِ أَوِ اِئْتِنٰا بِعَذٰابٍ أَلِيمٍ ﴿الأنفال، 32﴾
و [یاد کن] هنگامی را که گفتند: خدایا! اگر این [قرآن] همان حقِّ [نازل شده] از نزد توست، پس بر ما سنگهایی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر ما بیاور!!
از طرف دیگر آنان جلسه ميگرفتند و فکر میکردند و طرح ميدادند که چگونه بر پیامبر(ص) غلبه پیدا کنند و او را به زمین بزنند. در این فضا ممکن بود روحیۀ کسانی که میخواستند ایمان بیاورند تضعیف شود.
از نقشههاي ماهرانه دیگر آنان در زمان پیامبر(ص) این بوده که به ایشان میگفتند فقراء را رها کن تا ما نزدت بياييم و از آن طرف نزد فقراء از پیامبر(ص) بدگویی میکردند كه او شما را رها خواهد كرد. خلاصه اینکه جوّ تبلیغاتی وسیعی بر علیه پیامبر(ص) درست کرده بودند.
پس اینکه خدا به پیامبر(ص) میگوید (قُل) در چنین جوی میگوید نه جوّی که یک مراسم رسمی و عادلانه تشکیل شده باشد.
حال در چنین جوّی قرآن به زیبایی بحث میکند که در این مجموعه از آیات شاهد آن هستیم. ممکن است فقراء با خود بگویند شايد پیامبر(ص) ما را رها كند ولی در آیۀ مورد بحث میگوید پیامبر(ص) هیچگاه شما را رها نميكند و به دنبال هوای نفس مشرکان نمیرود. با این حرف بخشی از تبلیغات مشرکان خنثی میشود. بخش دیگری از تبلیغات آنها از طریق آیه 57 خنثی شده است که میگوید من از طرف خدا بینۀ روشن دارم و شما هر کاری که بکنید اثری بر روی من ندارد چرا که من حقیقت را میبینم و در کارم متزلزل نمیشوم. با این حرفها مشركان مأيوس ميشوند و فقراء میفهمند که پیامبر(ص) هیچگاه آنها را ترک نمیکند و در نتیجه روحیه میگیرند.
پس جوّ آن زمان جوّ شانتاژ مشرکان و مقابلۀ پیامبر(ص) با آنان بوده است. بنابراین فکر نکنید این آیات در یک فضای دینی یا آزاد نازل شده است بلکه فضا، یک فضای شانتاژ بوده است که میخواستند پیامبر(ص) و مسلمانان را مأیوس کنند تا دین نابود شود.
در تفسیر التحریر و التنویر، ج6، ص130 ذيل ْيه 57 مطالبی آمده است که جوّ آن زمان را به خوبی بیان کرده است. در اینجا به خلاصهای از مطالب این تفسیر اشاره میکنم:
بعد از اينكه شرک با دلایل وحي الهي ابطال شد اكنون میخواهد صدق رسالت را به دلیلی از ناحیۀ خدا اثبات کند و به همین خاطر در آیه 57 میگوید من از ناحیۀ پروردگار بینه دارم. با این حرف، توطئۀ مشرکان را برای متزلزل کردن پیامبر(ص) خنثی میگرداند و آنان را مأيوس ميكند. همچنین مشرکان میخواستند اصحاب پیامبر(ص) را نیز به شک بیندازند و این آیه میخواهد آنها را در اين قسمت نيز مأيوس كند باز ميخواستند تازه مسلمانان را بترسانند كه پيامبر اصحابش را طرد خواهد كرد. توطئۀ دیگر آنها این بود که به پیامبر(ص) میگفتند خدا امتهای گذشته را عذاب کرده است و اگر راست میگویی عذاب را بر ما نیز نازل کن. جواب این حرف نیز در آیه 58 آمده است که عذاب در دست من نیست.(تفسیر التحریر و التنویر)
به هر حال امروزه میبینیم که با تبلیغات وسیع حتی انسانی که به حق نزدیک است ممکن است به شک بیفتد. در روزگار گذشته نیز همینگونه بوده است و آنها میخواستند حتی خود پیامبر(ص) را نیز به شک بیندازند. جوّ آن زمان اینگونه بوده است.
نکته 2: با توضیحاتی که گفتیم متوجه میشویم که چرا فعل نُهِيتُ به صورت مجهول آمده است. البته در جلسات قبل وجوهی برای مجهول آمدن این فعل گفتیم ولی با توضیحات این جلسه وجه دیگری نیز مشخص شد و آن اینکه در جوّ زمان پیامبر(ص)، خدا و عقل تخریب شده بودند و در چنین فضایی نمیتوان حرف از خدا یا عقل زد.
همان گونه كه يك شخص سخنور در فضایی که شخصیتی خراب شده است اسم آن شخصیت را صراحتا نمیآورد. حال در آیۀ مورد بحث نیز اسم خدا یا عقل صراحتا نیامده است.
همچنین با توضیحات گفته شده وجه دیگری در مورد استفاده از تعبیر (الذین) بجای (ما) در آیه بدست آمد و آن اینکه در چنین جوّی اگر از بتها با تعبیر (ما) که برای موجودات بیجان است یاد شده بود پیامبر(ص) و قرآن مورد هجوم قرار میگرفت ولی استفاده از (الذین) جلو این هجمهها را گرفت.
با این توضیحات متوجه میشویم که توجه به جوّ زمان نزول قرآن میتواند ظرائفی را برای ما روشن کند.
البته در تفسیر تسنیم وجه دیگری برای آوردن الذین بجای (ما) آمده است:
بکار بردن الذین برای بتهای بیشعور برای این است که آنها آثار با شعوران را به بتها نسبت میدادند. شاید هم به این جهت باشد که معبود اصلی مشرکان بتها نبودند بلکه آنها را مجسمههایی برای معبودان حقیقی خود میشمردند تا از این راه معقول آنها محسوس شود. معبود حقیقی آنها فرشتگان یا قدیسان بودند که صاحب عقل و شعور هستند. (تسنیم ج25 ص333)
بنده نیز در جلسات قبل وجه دیگری برای بکار بردن الذین بیان کردم و گفتم قرآن مربوط به همۀ زمانها و برای همۀ افراد است. پس شايد «الذین» برای این است که اگر در زمانهای بعدی انسانهایی مورد پرستش قرار گرفتند نهي الهي آیه شامل حال آنها نیز بشود.
البته همۀ این وجوه میتواند صحیح باشد.
نکته 3: در تعبیر قُلْ لاٰ أَتَّبِعُ أَهْوٰاءَكُمْ تعلیق حکم بر وصف دیده میشود یعنی معلوم است دینی که مشرکان درست کرده بودند از باب هوای نفس بوده است و در واقع آیه میگوید چرا پیامبر(ص) باید قرآن و عقل خودش را کنار بگذارد و از هوای نفس شما مشرکان تبعیت کند؟
اگر قرار باشد پیامبر(ص) از چیزی غیر عقل و قرآن تبعیت کند از هوای نفس خودش تبعیت خواهد کرد نه هوای نفس شما. این اوج خسارت است که کسی به خاطر دیگران و برای هوای نفس آنها خودش را نابود کند. چنین کسی به خاطر لذت دیگران- نه لذت خودش- خود را نابود کرده است.
یادم هست از امام جمعهای که عزل شده بود پرسیدم الآن چه میکنی؟ او گفت من نمایندۀ ولی فقیه در بیت هستم. من به او گفتم: انسان عاقل در بيت خودش نمایندۀ ولی فقيه نيست. در بيرون از بيت خودش نمایندگی میکند تا چیزی دریافت کند ولی الآن که پُست و مَقامت را از تو گرفتهاند دیگر نمايندگي از ديگري در خانه شخصي معنا ندارد.
حال در باره پيامبر هم همين نكته است اگر نخواست از وحي يا از عقلش پیروی کند، حداقل از هوای نفس خودش پیروی کند نه هوای نفس دیگران؟
چرا باید هوای نفس دیگران ملاک و معيار كار رسول خدا قرار گیرد؟
نکته 4: در مورد تعبیر قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَ مٰا أَنَا مِنَ اَلْمُهْتَدِينَ مفسرین بحثهای زیادی کردهاند که چرا دو جملۀ هم معنا کنار هم آمده است؟ تعبیر قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً همان معنای مٰا أَنَا مِنَ اَلْمُهْتَدِينَ را میدهد. پس چرا دو جملۀ هم معنا در این آیه آورده شد؟
در تفسیر التحریر و التنویر در اینباره گفته شده است که گاهی اوقات وقتی حرفی میزنند معنای مترادفش را نیز در کنارش میآورند مثل اینکه کسی میگوید: من سیر هستم و گرسنه نیستم. در اینجا نیز از همین روش استفاده شده است.
و اما با توجه به نکتۀ قبلی به نظر ميرسدكه بحث در اینجا پیرامون دو خطاست؛ يعني اگر پیامبر(ص) پیرو مشرکان شود دو خطا انجام داده است: یکی اینکه از عقل و وحی كه نور است پیروی نکرده و دوم اینکه بجای تبعیت از هوای نفس خودش كه برايش لذت بخش است از هوای نفس مشرکان تبعیت کرده است. و با توجه به اینکه دو خطا در اینجا مدّ نظر است دو جمله برای گمراهی بکار رفته است که هریک اشاره به یکی از این دو خطا دارد.
نکته 5: در تفسیر تسنیم، ج25، ص334 مطلبی آمده است که دلالت دارد نويسنده محترم قدری از معنای آیه فاصله گرفته است. ایشان در قسمت بحث روایيی این روایت را آورده است:
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: ای مردم از هواهای نفسانی خود بپرهیزید همانطور که از دشمنان خود میپرهیزید. به درستی که هیچ چیزی برای مردم از پیروی از هوای نفس و زیادههای زبان دشمنتر نیست.
در حال كه اين حديث ربطی به آیه ندارد. بحث آیه مربوط به تبعیت از هوای نفس دیگران است ولی حدیث میگوید: از هوای نفس خودتان پیروی نکنید.
قرآن در مواردمتعددي به پیامبر(ص) میگوید از هوای نفس ديگران پیروی نکن و به او نمیگوید از هوای نفس خودت پیروی نکن.
نکته6: در انتهای جلسه، با توجه به صحبتهای جلسۀ قبلی پیرامون صدا زدن ائمه برخی از دوستان سوالاتی مطرح کردند که در اینجا به آن سوالات و جواب آنها اشاره میکنم:
سوال اول: اگر خواندن امامان پس از رحلتشان لغو است، هدف از رفتن به زیارت قبرهاي آنان چیست؟
جواب: هدف از زیارت قبور امامان معصوم اولا بزرگداشت و احترام آنها و ثانیا درس گرفتن از زندگی آنهاست. رفتن به زیارت به این معناست که من نیز باید تلاش كنم مثل ائمه اطهار بشوم. زائر با زیارتش باید سعی کند در عقیده و عمل و اخلاق مثل آنان شود.
سوال دوم: آیا وقتی به ائمه سلام میدهیم آنها جواب سلام ما را میدهند؟
جواب: من پاسخ این سوال را دقیقا نمیدانم.
سوال سوم: شما چه نحوهای از توسل را قبول دارید؟
جواب: به نظرم اگر بجای مخاطب قرار دان ائمه اطهار يا سوگند دادن خدا به حق آنان بر آنان صلوات بفرستیم كاري عالي انجام دادهايم همانگونه كه در صحیفۀ سجادیه به طور فراوان این نوع از توسل دیده میشود.
سؤال چهارم: دعاي قرآن بر سر گرفتن در ماه رمضان چه ميشود؟
پاسخ: اولا چنين كاري روايت ندارد. ثانيا امسال كه مردم از من خواستند مراسم قرآن سر گرفتن را انجام دهم بجای ده بار بمحمد، ده بار بعليّ، ده بار بفاطمة و… گفتم ده بار «اللهم صلّ علي النبي الرحمة». ده بار «اللهم صلّ علي علي المرتضي» ده بار «اللهم صل علي فاطمة الزهرا»، ده بار «اللهم صلّ علي الحسن المجتبي»، ده بار «اللهم صل علي الشهيد بكربلا» ده بار «اللهم صلّ علي زين العابدين»، ده بار «اللهم صلّ علي باقر علم النبيين»، ده بار «اللهم صل علي جعفر بن محمدٍ الصادق»، ده بار «اللهم صلّ علي موسي بن جعفرٍ الكاظم»، ده بار…
سوال پنجم: آیا شما با تزییناتی که در حرم امامان میشود موافقید؟
جواب: عقل خود را به كار بيندازيد و فكر كنيد كه اگر امام زنده بود آیا میگفت بیایید و خانۀ مرا آینه کاری بکنید یا اینکه میگفت: سالن به مقداري كه نياز است به گونه ساده بسازيد و بقيه پولها را صرف فقراء يا صرف آموزش قرآن کنید؟
من بارها به حرم رضوی نامه نوشتهام که شما به جای خرج تزیینات، کل هزینههای قرآنی کشور را متقبل شوید. صحن و سالن براي حرم رضوي يا براي حرم امام حسين(ع) نياز است ولي آيينه كاري و تزیینات نياز نيست بلكه بدآموزي دارد. باید سالنها و صحنهای ساده درست شود و بقیۀ پولها صرف علمآموزي و فقراء شود. امامان عالم شدن مردم را دوست دارند. آموزش قرآن، خواندن قرآن و كارهاي عميق قرآني را دوست دارند. همچنین دوست دارند به فقراء رسیدگی شود. پس باید پولها صرف این امور شود.