هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی سخنرانی: کلیک کنید
متن سخنرانی:
سخنرانی به مناسبت تولد حضرت زهراء (س) و روز زن
میلاد حضرت زهراء(س) را به همه به خصوص خانمها تبریک عرض میکنم. خوب است به مناسبت این روز که به روز زن نامگذاری شده مطالبی در مورد مقام و حقوق زن در اسلام بیان کنم.
در باره شخصیت حضرت زهراء(س) در ایام عروج ملکوتی ایشان مطالبی گفتهام و اكنون به مناسبت ولادت ایشان و روز زن قصد دارم به مطالب ديگری اشاره کنم.
حضرت زهرا(س) این مطلب را برای ما ثابت کرد که فرزند میتواند از جانب مادر به جدّ منتسب شود. بچههای حضرت زهراء(س) چه آنها که معصوم هستند و چه آنها که معصوم نیستند فرزندان رسول خدا(ص) معرفی میشوند و به آنها «فرزندان رسول الله» گفته میشود.
از همینجا معلوم میشود که انتساب به جدّ فقط از راه پدر ثابت نمیشود. بله عربها شعارشان این بود که: بنونا بنو ابنائنا یعنی پسران ما، پسرانِ پسرانِ ما هستند و مقصودشان اين بود كه نسب از راه پسران است و پسرانِ پسران هستند كه فرزندان ما محسوب ميشوند.
یعنی عربهای جاهلی آن دسته از فرزندانی را نسل خوشان معرفی میکردند که از پسرانشان به وجود میآمدند و پسران دختر را اجنبی حساب میکردند ولی از آنجا که فرزندان حضرت زهرا(س) را فرزندان رسول الله(ص) میدانیم معلوم میشود که فرزندان دختر نیز فرزند حساب میشوند. جالب است که وقتی یکی از خلفاء عباسی به یکی از ائمه اشکال كرد که چرا شما را فرزندان رسول الله(ص) میدانند در حالی که شما فرزندان علی(ع) هستید ایشان به این آیات از سوره انعام اشاره میکند که میفرماید:
وَ وَهَبْنٰا لَهُ إِسْحٰاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنٰا وَ نُوحاً هَدَيْنٰا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ دٰاوُدَ وَ سُلَيْمٰانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسىٰ وَ هٰارُونَ وَ كَذٰلِكَ نَجْزِي اَلْمُحْسِنِينَ. وَ زَكَرِيّٰا وَ يَحْيىٰ وَ عِيسىٰ وَ إِلْيٰاسَ كُلٌّ مِنَ اَلصّٰالِحِينَ ﴿الأنعام،84 و 85﴾
و اسحاق و یعقوب را به ابراهیم بخشیدیم، [و] هر یک را هدایت کردیم، و [نیز] نوح را پیش از این هدایت نمودیم، و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم؛] و این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم. و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را [نیز که از نسل اویند، هدایت نمودیم] همه از شایستگان بودند.
طبق این آیات حضرت عیسی(ع) جزو ذریۀ حضرت ابراهیم(ع) دانسته شده است در حالی که اصلا پدر نداشته است و از طریق مادر به حضرت ابراهیم(ع) میرسد.
این ویژگی تنها منحصر به خاندان نبوت و ولایت نبوده و در دیگران نیز همینگونه است. يعني فرزندان، از لحاظ علمی و عرفی و شرعی منتسب به پدر و مادر هستند. این مطلب از لحاظ علمی ثابت است که ژن هر دوی پدر و مادر در ایجاد فرزند نقش دارد و ویژگیهای پدر و مادر به فرزند منتقل میشود. از لحاظ عرفی نیز پدر و مادر هر دو در بزرگ کردن فرزند نقش دارند.
تنها بحث شرعی میماند كه گفته شده فرزندان انسان شرعاً ملحق به پدر هستند. و در فقه به ما یاد دادهاند که فرزند در حیوانات ملحق به مادر است و در پرندگان ملحق به پدر و مادر است و از نظر عرفي هم همينطور است و عرف و شرع يكي هستند. وقتي نوبت به انسان ميرسد ميبينيم كه در انسان نيز از نظر عرف و از نظر علم فرزند متعلق به پدر و مادر است. ولي ميگويند استثناءً در انسان شرعاً فرزند منتسب به پدر است.
به نظر ميرسد در اينجا يك خلط و اشتباهي رخ داده است و به همين دليل يك توضيحي لازم است. به نظر ميرسد اگر در فقه گفته شده که فرزند شرعا ملحق به پدر است به این دلیل گفته شده که در قدیم، اقتصاد خانه به دست مرد بود و به همین خاطر میگفتند بچه منتسب به پدر است و با این حرف پدر را تشویق میکردند که خرجی و هزینههای بچه را بدهد و الا بچه منتسب به هر دو است و اسپرم مرد بر تخمک زن برتری ندارد و شرع نخواسته در اينجا يك حكم تعبدي بر خلاف عرف و علم بدهد.
بنابراين امروزه که وضعیت خانوادهها تغییر کرده اين قانون كه يك قضيه خارجيه و مربوط به شرايط خاصي بوده است نيز تغییر ميكند و اینگونه نیست که بچه تنها منتسب به پدر باشد.
به هر حال اینکه قبلا در رسالهها مینوشتند که بچه منتسب به پدر است حرف دائمي يا ابدي نیست و با معیارهای علمی سازگار نيست و با عرف نيز سازگار نيست و دليل شرعي محكمي ندارد كه مقابل علم و عرف بإيستد.
اگر امروز زن سرپرست خانواده است و یا زن و مرد هر دو پول در میآوردند و با کمک هم خرج بچه را میدهند پس بچه منتسب به هر دو است.
باید به این مسأله توجه اساسی داشت که بسیاری از مسائل شرع قضایای خارجیه است به این معنا که ناظر بر عالم خارج است و مربوط به زمانی بوده که مرد اقتصاد خانواده را در دست داشته است.
ولی امروزه خانواده را زن و مرد مشترکا اداره میکنند و هریک توانمندی خاص خود را دارند. وقتی در جهان امروزه فضا برای بانوان باز شده همگی دیدهایم که آنها کمتر از مردان نیستند به گونهای که در علوم دانشگاهی و دیگر مسائل در حد مردان و بلکه در مواردی بالاتر رفتهاند.
جالب است که جنس مونث آنقدر ارزشمند است که در موارد مختلف دیدهایم که نسبت به جنس ماده توجه بیشتری میشود و حتی جنس نر را بیخاصیت معرفی میکنند و درخت بيحاصل را نر ميگويند.
حال ممکن است برخی به اين حرفها اشکال کنند که در قرآن به مرد اهمیت بیشتری داده شده است و برای زن حق کمی قائل شده است.
بنده به عنوان كسي که بیش از 40 سال عمر خود را در فهم قرآن سپری کرده اینگونه میفهمم که قرآن، مرد را بالا نبرده، بلکه هم قضایای خارجیه را در نظر گرفته و هم قضایای حقیقه را و علاوه بر این، مباحث را به تدریج بیان کرده است تا افراد بتوانند آرام آرام رشد کنند و آنها را قبول كنند.
دین اسلام با جامعهای رو به رو شد که دختر را میکشتند. به همین خاطر ابتدا باید از این کار جلوگیری میکرد. به همین خاطر در سوره تکویر از این کار نهی کرد و فرمود:
وَ إِذَا اَلْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ ﴿التكوير، 8﴾
و هنگامی که از [دختر] زنده به گور بپرسند
بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ﴿التكوير، 9﴾
به کدام گناه کشته شده؟
حتی اگر کسی دخترش را نمیکشت حداقل این بود که از دختردار شدن ناراحت میشد که خداوند متعال در سوره نحل اینگونه آنها را مذمت کرد:
وَ إِذٰا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ ﴿النحل، 58﴾
و چون یکی از آنان را به [ولادت] دختر مژده دهند [از شدت خشم] چهره اش سیاه گردد، ودرونش از غصه واندوه لبریز و آکنده شود!!
يَتَوٰارىٰ مِنَ اَلْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مٰا بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلىٰ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي اَلتُّرٰابِ أَلاٰ سٰاءَ مٰا يَحْكُمُونَ ﴿النحل، 59﴾
به سبب مژده بدی که به او داده اند، از قوم و قبیله اش [در جایی که او را نبینند] پنهان میشود [و نسبت به این پیش آمد در اندیشهای سخت فرو میرود که] آیا آن دختر را با خواری نگه دارد یا به زور، زنده به گورش کند؟! آگاه باشید! [نسبت به دختران] بد داوری میکنند.
بعد از این زن را بالاتر آورد و او را مثل زمین کشاورزی معرفی کرد. به این آیه از سوره بقره توجه کنید:
نِسٰاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنّٰى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ وَ اِعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاٰقُوهُ وَ بَشِّرِ اَلْمُؤْمِنِينَ ﴿البقرة، 223﴾
زنان شما کشتزار شمایند، هر زمان و هر کجا که خواستید به کشتزار خود در آیید. و [با رعایت حقوق یکدیگر، و حفظ عفت و پاکی، در سایه زناشویی و تولید نسلی پاک و شایسته و صالح، خیر و ثوابی] برای خودتان پیش فرستید، و از خدا پروا کنید، و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد، و مؤمنان را بشارت ده.
با این آیه خداوند میخواست به مردم آن زمان یاد دهد که همانگونه که از زمین کشاورزی محافظت میشود و به هر کسی داده نمیشود باید مواظب زن باشید.
سپس قرآن برای زن ارث قرار داد که در این زمینه میتوانید به آیات 11 و 12 و 176 سوره نساء مراجعه کنید.
سپس در سوره احزاب ده صفت را به صورت متساوی برای مرد و زن معرفی کرد و آنها را کنار هم قرار داد. به این آیه توجه کنید تا اوج تساوی زن و مرد در اسلام را متوجه شوید:
إِنَّ اَلْمُسْلِمِينَ وَ اَلْمُسْلِمٰاتِ وَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتِ وَ اَلْقٰانِتِينَ وَ اَلْقٰانِتٰاتِ وَ اَلصّٰادِقِينَ وَ اَلصّٰادِقٰاتِ وَ اَلصّٰابِرِينَ وَ اَلصّٰابِرٰاتِ وَ اَلْخٰاشِعِينَ وَ اَلْخٰاشِعٰاتِ وَ اَلْمُتَصَدِّقِينَ وَ اَلْمُتَصَدِّقٰاتِ وَ اَلصّٰائِمِينَ وَ اَلصّٰائِمٰاتِ وَ اَلْحٰافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ اَلْحٰافِظٰاتِ وَ اَلذّٰاكِرِينَ اَللّٰهَ كَثِيراً وَ اَلذّٰاكِرٰاتِ أَعَدَّ اَللّٰهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً ﴿الأحزاب، 35﴾
مسلماً خدا برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان، و مردان و زنان عبادت پیشه، و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه دهنده، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان حفظ کننده خود از پلیدیهای جنسی، و مردان و زنانی که بسیار یاد خدا میکنند، آمرزش و پاداشی بزرگ آماده کرده است.
و اما بعد از همۀ اینها به زن مقام ولایت داد. به این آیه از سوره توبه توجه کنید:
وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيٰاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ وَ يُطِيعُونَ اَللّٰهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اَللّٰهُ إِنَّ اَللّٰهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿التوبة، 71﴾
مردان و زنان با ایمان وليّ [دوست و یار] یکدیگرند؛ همواره به کارهای نیک و شایسته فرمان میدهند و از کارهای زشت و ناپسند بازمیدارند، و نماز را برپا میکنند، و زکات میپردازند، و از خدا و پیامبرش اطاعت مینمایند؛ یقیناً خدا آنان را مورد رحمت قرار میدهد؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
از این مسأله ساده عبور نکنید و دقت كنيد كه «ولیّ» بالاترین مقامی است که در دین داریم و از این آیه بدست میآید که این مقام منحصر به مرد نیست و هم مرد میتواند ولیّ باشد و هم زن.
با همۀ این توضیحات متوجه شدیم که قرآن مرد را بزرگ و زن را کوچکتر از مرد نمیداند. اولین سورههای نازل شده بر پیامبر(ص) در دفاع از زن است و آخرین سورهها نیز دفاع و شخصیت دادن به زن است. پس قرآن از صفر شروع کرده و دختران را از کشته شدن نجات داده تا در نهایت، آنها را به مقام ولایت رسانده است.
حال ممکن است خانمی سوال کند با این توضیحات چرا در طول تاریخ همۀ مقامها در اختیار مردها بوده است؟ این مردها بودهاند که امام جماعت، امام جمعه، قاضی، مرجع ديني و دیگر مناصب دینی و حکومتی را در اختیار داشتهاند؟
جواب این است که حق دادنی نیست بلکه گرفتنی است. خود بانوان باید به صحنه بیایند و مثلا تفسیر کار کنند تا مفسر شوند. فقه کار کنند تا فقیه شوند. در واقع همانطور که دانشگاهها را بدست گرفتند باید آستین بالا زده و تلاش کنند تا جایگاه واقعی خود را در دیگر امور و علوم نیز بدست آورند.
بد نیست مثالی بزنم: در مجلس خبرگان كه اوایل انقلاب تشکیل شد زمانی که میخواستند قانون بنویسند همه يا اكثريت مطلق مرد بودند و اکثرا آخوند بودند و شايد به همین خاطر در قانون اساسی ولایت فقیه را گنجاندند چرا که حاضرین در جلسه مرد و اهل فقه بودند. این در حالی است که میتوانیم ولایت حكيم يا ولايت طبیب یا ولایت مهندس نیز داشته باشیم. فقیه، فقه میداند و در آن تخصص دارد ولی طبیب نیز در طب ولایت دارد. هر کسی در قسمت خاصی تخصص دارد و جامعه به همه اينها نياز دارد و اتفاقا نيازش به حكمت و عقل بيش از نيازش به فقه است. اگر در مجلس خبرگان اكثريت فيلسوف بودند به احتمال قوي ولايت حكيم درست ميشد.
حال آن مجلس چون در اول انقلاب بود و مردم آخوندها را به مجلس فرستادند آنها ولایت فقیه درست کردند در حالی که اگر طبیبها را میفرستادیم شايد ولایت طبیب درست میشد.
جالب است که در مورد ولایت فقیه یک حدیث مقبوله داریم که اتفاقا سندش صحیح نیست ولی با همین روایت، ولایت فقیه درست شد در حالی که در طب احادیث بيشتری داریم.
حتی اگر ولایت حکیم درست میشد حکماء بر سر کار میآمدند و اتفاقا اگر ولایت حکیم داشتیم شايد بهتر بود چون حکماء با عقل پیش میروند ولی فقهاء تنها به ظواهر الفاظ سر و كار دارند و حکم میکنند.
نقل میکنند که آیت الله جوادی آملی به آیت الله خمینی گفته است: با قرآن و نهج البلاغه انقلاب کردید و با حاشیۀ عروة نمیتوان آن را نگه داشت.
این حرف آیت الله جوادی، کاملا صحیح است چرا که فهمیدن قرآن و نهج البلاغه عقل میخواهد و انديشه عادلانه را رشد ميدهد ولی حاشیۀ عروه تنها حکم کردن به ظواهر است و چندان با عدل و عقل كاري ندارد و نمیتوان با آن مشکلات جامعه را حل کرد.
از بحث دور نشویم. میخواهم بگویم اگر زنها در آن مجلس حضور پر رنگتري داشتند چه بسا حق بيشتري به آنها داده میشد. با این صحبتها میخواهم بگویم خود بانوان باید وارد میدان شوند.
بانوان هیچچیزی کمتر از مردها ندارند. امروزه اگر یک دكتر زن متخصص نسخهای برای مریض بنویسد کاملا از او قبول میشود. پس معلوم است که آنها کمتر از مردان نیستند. آیا دانشآموزان مدارسی که زنان آن را اداره میکنند پایینتر از مدارسی هستند که مدیریت آنها به دست مردان است؟
اصلا اینگونه نیست. از همینجا میفهمیم که بانوان نیز دارای تواني هم سطح مردان هستند.
پس زنها از لحاظ قرآنی حقوقشان کمتر از مردان نیست و اگر در مواردی ظاهرش غير از اين است، مربوط به قضیۀ خارجیه و بالا بردن تدریجی زنها بوده است تا آرام آرام به آن مقامی که لایق آن هستند برسند.
این مطلب از لحاظ تئوری حل شده است ولی لحاظ عملی بدست خود بانوان است و این خود آنها هستند که باید جلو بیایند.
و اما اگر زنی بگوید ما باید بچهداری و خانهداری بکنیم اینگونه جواب داده میشود که سیستم خانواده طبق یک قرار داد فی ما بین زن و مرد تنظیم میگردد و ممکن است در زمان ما این سیستم به صورت متساوی باشد تا هم مرد به مقامات اجتماعی برسند و هم زن.
قرار نیست یک گروه پاسوز دیگری شود. به خصوص امروزه که بسیاری از زنان مجرد هستند یا به یک یا دو بچه اکتفا میکنند میتوانند به میدان اجتماع بیایند.
زن حتی میتواند مرجع تقلید باشد. یادم هست یکی از دانشجویان پایان نامهای نوشته بود که من استاد راهنمای او بودم و موضوع پایان نامه «مرجعیت زن» بود و از نظر علمي پذیرفته شد که یک زن میتواند مرجع شود.
حد اقل اين است كه زنان میتوانند در مسائل مختص زنان متخصص شوند و زنان در اين قسمت از آنان تقليد كنند؛ زيرا تخصصي كردن تقليد نيز مطرح و جايز است. حتی اگر زنی در مسألۀ حدود و دیات تخصص پیدا کرد قولش حجت است. یادمان نرود که علم، زن و مرد نمیشناسد همانطور که زمان و مکان نمیشناسد. به تعبیر امروزی علم، سکولار است.
پس خانمها همانطور که دانشگاه را تسخیر کردند ميتوانند حوزههای علمیه را نیز تسخیر کنند تا تابوی اینکه مرد باید مجتهد و مرجع باشد شکسته شود.
و اما ممکن است شخصی برای زیر سوال بردن صحبتهای من به آیه 34 سوره نساء که از قوامیت مرد بر زن سخن گفته اشاره کند. خوب است به متن این آیه توجه کنید:
اَلرِّجٰالُ قَوّٰامُونَ عَلَى اَلنِّسٰاءِ بِمٰا فَضَّلَ اَللّٰهُ بَعْضَهُمْ عَلىٰ بَعْضٍ وَ بِمٰا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوٰالِهِمْ
مردان، کارگزاران و تدبیرکنندگانِ [زندگی] زنانند، به خاطر آنکه خدا برخی از آنها را بر برخی دیگر برتری داده، و به خاطر آنکه [مردان] از اموالشان هزینه میكنند.
این آیه نيز اشاره به قضیۀ خارجیه دارد و خود آیه نیز دلیل قوامیت را آورده است و میگوید هر فردي ويژگي و فضيلتي دارد و مرد خرجی خانواده را میدهد. ولی ميبينيم كه امروزه جهان از سختافزاری به نرم افزاری تغییر پیدا کرده است و در چنین شرائطی زنها نیز وارد میدان کسب درآمد شدهاند و در نتیجه یک زن میتواند متمول باشد و ازدواجش با یک مرد برای نفقه خوري و خرجی نباشد.
پس امروزه خانواده ميتواند قراردادی باشد و هیچ یک از زن و مرد برتر از دیگری نباشد و اتفاقا تعبیر فَضَّلَ اَللّٰهُ بَعْضَهُمْ عَلىٰ بَعْضٍ اشاره به فضیلت مرد بر زن ندارد و الا باید میگفت: بِمَا فَضَّلَهُمُ اللهُ عَلَیهِنَّ. پس تعبیر آیه اشاره به مجموع فضیلتهای مرد و زن بر یکدیگر دارد كه در دورههاي مختلف ميتواند متفاوت باشد.
تازه یادمان نرود که این آیه مرحلۀ پایانی شخصیت زن در قرآن نیست.
نکتۀ دیگر اینکه برخی میگویند چرا دیۀ زن کمتر از دیۀ مرد است؟
در اینباره باید بگویم که تفاوت ديه زن و مرد در قرآن نیامده و این نیز قضيه خارجیه بوده است. به هر حال همیشه اقتصاد حرف اول را میزند. حتی در زمان ما هرکس پول بیشتری به بیمه بدهد ثمرۀ بیشتری از آن خواهد گرفت.
احتمالا در زمان قدیم چون مردها پول بیشتری در اختیار داشتند دیه آنها بیشتر بوده است. امروزه یک ماشین چه به نام زن بیمه شود و چه مرد به یک اندازه دیه پرداخت میشود.
اشکال دیگری که عدهای مطرح میکنند در مورد ارث است. قوانین ارث نیز یک قضیۀ خارجیه است و دلیل تفاوت ارث زن و مرد این بوده که مهريه و هزینۀ زندگی زنها و هزينه بچهها و ديات و نظاير آنها بر عهدۀ مرد بوده و به همین خاطر ارث بیشتری برای آنها قرار داده شده است ولی امروزه که بسیاری از افراد، فرزندان مجرد دارند که اصلا ازدواج نمیکنند بايد به مسأله ارث هم به نحو ديگري نگريست در این شرائط آیا پس از مرگ پدر و مادر خرج دختر مجرد کمتر از خرج پسر مجرد است؟ خیر. پس باید چارهاي انديشيد که ارثشان مساوی شود و اتفاقا خود قرآن اين چاره را انديشيده است. این کار میتواند از طریق وصیت در ثلث مال صورت گیرد. اینکه گفته شده در زمان وصیت، یک فرد عالم نیز حضور داشته باشد اشاره به یک عالم عاقل دارد تا کمک کند بین بچهها دعوا نشود و وصیتی صورت نگیرد که بیعدالتی در آن رخ دهد. در شرايطي كه بچههاي فرد به ويژه دخترانش مجردند و احتمال شوهر كردنشان كم است وقتی مرد میخواهد وصیت کند شایسته است که از ثلث مالش برای دختران سهم مورد توجهي اختصاص دهد تا مشكل حل شود. و الا اگر دو به یک تقسیم شود در زمان ما به ضرر دختران میشود.
پس اگر دین گفته پسرها دو برابر دخترها ببرد مربوط به زمانی است که مردها ازدواج میکنند و خرجی خانواده بر عهدۀ آنهاست و الا اگر جامعه مثل امروزه شد که دخترها و پسرها اصلا ازدواج نمیکنند در این فرض دو برابر بردن پسرها عاقلانه نیست و پدر بایسته است كه در ثلث مال وصیت کند تا این مشکل حل شود.
پس در عین عمل به قوانین ارث قرآن بایسته است كه از وصيت به عنوان تبصره استفاده كرد که اتفاقا این تبصره در خود آیات ارث نیز آمده است آنجا که بارها در بحث تقسیم ارث از تعبیر «مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهٰا أَوْ دَيْنٍ» استفاده کرده است. این تعبیر به ما میفهماند که باید به وصیت توجه داشته باشیم و با وصیت در ثلث نواقص و بیعدالتیها را جبران کنیم.
حتی مرد میتواند در زمان حیاتش بخشی از مالش را به دخترانش بدهد. پس دین راه را نبسته و نگفته که همیشه پسر باید دو برابر دختر داشته باشد.
دین ما یک دین عاقلانه است و به شرائط زمانه توجه دارد. زن هیچ چیزی از مرد کم ندارد و نمیتوان او را در خانه نگه داشت. پس به چه دلیل، زن را انسان درجه دو بدانیم؟ اگر در قدیم به زن عنوان «ضعیفة» میدادند امروزه نمیتوان این عنوان را به زن داد.
خود مردان نیز در مواردی ضعیف هستند و مثلا یک شب توان بچهداری ندارند. پس نباید اسم «ضعیفة» بر روی زن گذاشت. باید فهمید که زن و مرد هریک استعدادها و ضعفهایی دارند که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر کامل میشوند.
یادمان نرود دین اسلام در سرزمین حجاز شروع شد و در آن سرزمین مردها همه کاره بودهاند ولی الآن که زن و مرد متساوی شدند حکم نیز تغییر خواهد کرد.
و اما اینکه در خطبه 80 نهج البلاغه آمده است که زنان، ناقص العقل و ناقص الایمان هستند و نباید با آنها مشورت کرد باید بررسی کنیم که آیا این کلام واقعا از حضرت علی(ع) است؟ آیا این حرف از امام علی(ع) که مظهر عقل و عدل است صادر شده است؟!
يادمان نرود که نهج البلاغه حدود سیصد سال بعد از حضرت علی(ع) جمعآوری شده است؛ پس نمیتوان تمامي آن را قطعا صادر شده از معصوم دانست.
و اما این روایت علاوه بر مشکل سندی با مشکل معنایی نیز رو به رو است چرا که در این حدیث گفته شده علت نقصان ایمان زنها این است که در ایام عادت نماز نمیخوانند.
اگر این حرف درست است آیا اینکه زنها زودتر از مردها به سن تکلیف میرسند نقصان ایمان آنها را جبران نمیکند؟
به هر حال اینکه امام علی(ع) این را گفته باشد و نصف مردم را از خودش ناراضی کند با عقل سازگار نیست.
تازه اینکه در این خطبه آمده است با زنها مشورت نکنید خلاف قرآن است. قرآن در آیه 233 سوره بقره در امر مهمی مثل بچهداری بحث مشورت با زن را مطرح کرده است. حتی در این آیه از تعبیر «تشاور» استفاده شده که اشاره به دست بالا بودن یک طرف ندارد یعنی زن و مرد در مشورت کاملا هم عرض یکدیگر باشند.
بعید نیست این جمله از خلفای بنیامیه صادر شده باشد. بر فرضی هم که از حضرت علی(ع) باشد یک قضیۀ خارجیه است و الا آیا میتوان شخصیتی مثل زهرای مرضیه را ناقص العقل و ناقص الایمان دانست؟
پس زنها واقعا نقصی ندارند و زمانی که موقع عمل برسد حتی جراحی و قضاوت نیز میکند. پس حتی نمیتوان گفت آنها عاطفی هستند و به این خاطر ناقص هستند. امروزه زنها وارد کارهای حساسی شدهاند و در آن کاملا موفق بودهاند.
زنهای زیادی در نقاط مختلف جهان در حال انجام فعالیتهای حساس هستند و حتی در ناسا نیز در حساس ترین مراکز در حال فعالیت میباشند.
به امید آنکه نگرش ما به جنس زن تصحیح شود تا زن و مرد در کنار یکدیگر جامعهای پویا و مترقی بسازند.
احمد عابدینی – سوم بهمن 1400مطابق با 20 جمادي الثانيه 1443 ميلاد حضرت زهراي مرضيه و روز زن.