هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 6/4/1401
تفسیر آیه 92 سوره انعام
حديثي در بارۀ مبارك بودن نان. قرآن مبارك است ولي متأسفانه تفسير غلط از آن و فهم نادرست، آن را نامبارك و مشؤم ساختهاست.
وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ مُبٰارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ وَ مَنْ حَوْلَهٰا وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلىٰ صَلاٰتِهِمْ يُحٰافِظُونَ ﴿الأنعام، 92﴾
و این [قرآن] کتابی است که آن را نازل کردیم، مبارك است و تصدیق کنندۀ کتابهای آسمانی پیش از آن، [براي هدايت مردم] و برای این که [اهل] مکه و کسانی را که پیرامون آنند بیم دهی. و آنان که به آخرت ایمان دارند به آن ایمان میآورند و آنان همواره بر نمازشان محافظت میکنند.
نکته 1: ابتدا خوب است به مناسبت لفظ مبارك كه در بارۀ قرآن آمده بود حدیث پيامبر(ص) در بارۀمباركي نان خوانده شود:
«[اللهم] بارك لنا في الخبز و لا تفرق بيننا و بينه، فلولا الخبز ما صلينا و لا صمنا و لا أدينا فرايض ربنا؛ خداوندا نان را بر ما مبارك كن و ميان ما و آن جدايي ميفكن؛ زيرا اگر نان نبود نه نماز ميخوانديم و نه روزه ميگرفتيم و نه واجبات پروردگارمان را ادا ميكرديم» (كافي ج5 ص 73).
در دورۀ جوانی يعني اواخر دهۀپنجاه که دانشگاه بودیم کمونیستها میگفتند اقتصاد اصل است و شعار «نان، مسکن، آزادی» سر میدادند و مذهبيون اين شعار را قبول نداشتند و معنويت را قبول داشتند ومن خودم شعاری درست کرده بودم و در جوابشان میگفتم: «طويله، آخور، گاوبندی» و ما مذهبيها اینگونه میفهمیديم که معنویت اصل است و نبايد به دنبال ماديات رفت.
امام خمینی ميگفت ما معنویت و مادیات شما را با هم درست میکنیم ولی الآن پس از 43 سال نه معنویت درست شد و نه مادیات. امروزه متأسفانه مساجد، خانۀ سالمندان شده و بسیاری از جوانان و ميانسالان از دین گریزان شدهاند. برخی حكومتها اگرچه دین و معنویت برای مردم خود نیاوردهاند ولی دنیای آنها را ساختند اما متأسفانه در کشور ما نه معنویت و نه مادیت درست نشد.
یکی از علتهای این امر این بود که ما مدیریت نداشتیم و فکر نمیکردیم که مدیریت، خودش یک علم است یعنی وقتی کسی قرار است بر همۀ افراد -جاهل و عالم، فقیر و غنی، دانشمند و حوزوی- حکومت و مدیریت کند و همه را پیش ببرد باید علم آن را داشته باشد.
تازه جالب است که ما نسبت به اینکه علم مدیریت نداشتیم جهل مرکب داشتیم و اگر جاهایی، كاري را خراب ميکردیم اصلا احتمال نمیدادیم که اين خراب شدن كار به خاطر جهل خودمان است و همه چیز را گردن دشمن میانداختیم و هنوز بزرگان ما چنین تفکری را دارند و يا چنين به مردم القاء میکنند.
به هر حال با بیمدیریتی، مردم فقیر شدند و همانها که قبلا شعار معنویت میدادند و امثال اين حديث را به خاطر ضعف سند و مخافت با اصل بودن معنويت نميخواندند، امروزه که اوضاع، خراب شده است ميخوانند و شعار میدهند که اگر نان نباشد دین نیست.
قبلا جنبۀ مادیات را فراموش کرده بودند و مثلا قرآن را اینگونه تفسیر میکردند که وقتی خدا بحث اکل و خوردن را مطرح کرده انسان را در کنار حیوانات آورده است و این دلالت دارد که خورد و خوراک بیشتر یک کار حیوانی است و به اصطلاح ميگفتند: «اقتصاد مال خر است» و با این گونه تفسیرها بحث مادیات را از رده خارج كردند و عمدا آن را فراموش کردند.
نکته 2: مبارک بودن قرآن زمانی عملیاتی میشود که درست فهمیده شود و درست عمل شود. در سوره اسراء آمده است:
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مٰا هُوَ شِفٰاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لاٰ يَزِيدُ الظّٰالِمِينَ إِلاّٰ خَسٰاراً ﴿الإسراء، 82﴾
و ما از قرآن آنچه را برای مؤمنان مایه درمان ورحمت است، نازل میکنیم وستمکاران را جز خسارت نمیافزاید.
شاعر نیز گفته است:
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شورهزار خس
مسلما قرآن هزاران بار بهتر از باران است ولي وقتي پذيرنده پذيرا نبود و مشكل داشت و با غرض ورزي يا جهالت ظرف خود را برگرداند دانههاي باران در آن وارد نميشود. این ویژگی کتاب خداست که مؤمن از آن بهرۀ مثبت میبرد و ظالم نسبت به آن دچار خسران میشود.
بله امروزه قرآنی که باید داراي بركت و محور اتحاد باشد به خاطر فهم بد از آن، عامل تفرقه و جنگ و كشتار شده است. قرآنی که ميتوانسته مادیات و معنویات ما را تأمین کند و هیچ کتابی مثل آن نیست آنقدر بد معرفی شده که حرفهای بشری بر قرآن پیشی گرفته است.
امروزه حرف دانشمندان غربی یا قوانین سازمان ملل را كه عادلانه و عاقلانه است به صورت تابلوهايي مینویسند و پخش ميكنند و میگویند اسلام با اینها مخالف است. مثلا میگویند برابری زن و مرد یا نفی بردهداری یا برابری ملتها و انسانها.
و متأسفانه مسؤلان، رهبران و بزرگان كشورهاي اسلامي ميگويند اينها حرفهای خوبی است ولی ما چون مسلمان هستیم نمیتوانیم آنها را بپذيريم و اين گونه دين را تحقير ميكنند.
بله متأسفانه با این حرف قرآن را عقب رانده و حرف بشر را جلوتر انداختیم، در حاليكه من میخواهم بگویم اتفاقا قرآن همین حرفهاي دانشمندان و سازمان ملل و بلکه بالاتر از آن را میزند ولی قرآن بد معنا شده و کتاب مبارک کتاب نامبارک شده است و مشکل اصلي همین است.
نه فقط طالبان قرآن را جنگطلبانه معنا کردند بلکه ما نیز حقوق زن را ضایع کردیم یا بردهگیری را به دين و قرآن چسبانيديم و…
دقت كنيد اینکه قرآن تحدّي ميكند و میگوید اگر توانستيد مثل من را بیاورید به این معناست که اگر توانستيد چیزی بياوريد که قرآن نسخ شود و از صحنه بيرون رود و فطرت و عقل انسانها آن را بر قرآن ترجيح دهد. یعنی چیزی بیاید که عقول مردم بجای قرآن به دنبال آن بروند چرا که آن چیز را بهتر ميدانند.
حال با كج فهمي قرآن و خشن دانستن آن و ضد حقوق زنان دانستن آن و قايل به تبعيض ميان زن و مرد بودن آن، عملاً داريم به عقلاي جهان پيام ميدهيم كه قرآن در بُعد عدالت محوري شكست خورد و سازمان ملل و ساير سازمانهاي جهاني بهتر از آن را آورده است. بله عملا میگویند بشر امروز منشور سازمان ملل را آورده و اینگونه قرآن را نسخ کرده است.
برای نگه داشتن قرآن در صحنه و جواب به كساني كه قوانين سازمان ملل را برتر ميدانند باید در فهممان از قرآن تجديد نظر كنيم ودر تفسیر قرآن بازنگری کنیم تا خداي ناكرده قرآن با کارهای ما منسوخ و ذلیل نشود.
متأسفانه برخي از ما به خاطر فهم گذشتگان که نمیخواهیم از آن دست برداریم عملا کاری کردهایم که قرآن در حال نسخ شدن است. در حالي كه فهم گذشتگان مربوط به زمان خودشان بوده است و امروز قرآن بايد دوباره تفسير شود.
متأسفانه ما نمیخواهیم از متن خود قرآن دين را بفهمیم بلکه میخواهیم فهم مفسران قبلی را ملاک قرار دهیم با اینکه ظاهر قرآن معنای مشخصی غير از فهم گذشتگان دارد.
به عنوان مثال در قرآن هیچ عقوبت دنیایی برای مرتد قرار داده نشده است. حال اگر من گفتم كه مجازات نمودن مرتد درست نیست عدهای عصبانی شده و میگویند حکم قتل مرتد اجماع علماء شیعه و سنی است.
حال آیا با فتوا به وجوب قتل مرتد يا حكم به مجازات مرتد، دین بالا میرود یا زمین میخورد؟ آيا ميتوان به كسي گفت كه تحقيق بكن ولي نتيجۀ تحقيقت بايد از قبل مشخص باشد و آن برتري اسلام است؟!
ممكن است عدهای ایراد بگیرند که قرآن و عترت ملاک است و روايات به قتل مرتد تصريح كرده است. بنده هم میگویم قبول دارم كه قرآن و عترت با هم ملاك است، ولی در حدیث صراحتا گفته نشده که مرتد باید مجازات شود يا کشته شود بلکه همانطور که در مقالاتم نوشتهام احادیث باب ارتداد معمولا با صيغۀ مضارع مجهول است يعني مرتد كشته ميشودۀ شايد منظور اين است كه حكومت فعلي كه سر كار است مرتد را ميكشد و صراحت ندارد که حکم شرعی مرتد کشتن اوست. پس نبايد سخني غير عادلانه و غير عاقلانه زد و با فهم و فطرت جهاني مخالفت كرد و حكمي ضد عقلي و ضد علمي صادر كرد در حالي كه دليل آن تام نيست.
خلاصه اینکه میخواهم بگویم قرآن در صورتی مبارک است که صحیح فهميده بشود و به آن فهم صحيح عمل شود ولی اگر اشتباه فهميده شد و كتاب خشن تلقي شد و به خاطر فهم غلط از آن جنگ رخ داد، در این صورت ديگر مبارک نخواهد بود.
اگر از قرآن بجای عدالت، ظلم و تبعیض فهمیده شد این کتاب بجای نور بودن، ظلمت میشود.
یادم هست زمانی بحث سند 2030 مطرح شد و عدهای صدایشان بلند شد که این سند، حقوقی به زنان میدهد که خلاف قرآن است ولی بنده با جمعی از فضلاء مقداري بر روی این سند کار کردیم و معلوم شد که این سند کف حقوق زنان در اسلام را بيان كرده است و قرآن حقوقي بسيار بالاتر از آن را براي زنان گفته است.
متأسفانه در اين چهل سال فهمی از اسلام را معرفی کردهایم که به بدترین صورت قرآن را منسوخ میکند. و به اصطلاح تفرتد از قرآن گذشتهاند، حال آیا به این کتاب با این معرفی میتوان مبارک گفت؟
قرآن باید درست و عقلایی فهمیده شود نه اینکه فهم خشن گذشتگان را بر آن حاکم کنیم. نباید فهم بنیامیه و بنیعباس را بر قرآن حاکم کنیم و قرآن را از صحنه خارج كنيم. اين بزرگترين توهين به قرآن است كه فهم كتابي را كه عربي مبين است و براي انسان به راحتي قابل فهم است به فهم افرادي عادي از بشر يا به فهم ستمگران وابسته سازيم.
بد نیست قصهای بگویم تا توهين ما به قرآن بهتر جا بیفتد. آقای قرائتی میگفت: فردی در آخر عمرش قصد توبه داشت و میخواست از همه حلالیت بطلبد. بالأخره نوبت به شترش رسید و خواست از او معذرت خواهی کند لذا گفت: تو را كتك زدم و بار زیاد بر دوش تو گذاشتم و.. پس مرا ببخش.
شتر به او گفت همه را بخشیدم ولی یک گناه را نمیتوانم ببخشم و آن اینکه افسار من را به دم الاغ بسته بودی و با این کار شخصیت من را له کردی. من نمیتوانم این را ببخشم.
حال باید بگویم در جمهوری اسلامی ايران متأسفانه فقیه و مفسر و مسئول و … فهم قرآن را به فهم چند فقیه و راوی بستهاند که هزار سال پیش بودهاند.
حال آیا قرآن با این کار، ما را میبخشد؟ قرآن خودش بیانٌ للناس و روشن است. حال چرا قرآنی که روشن است را با فهم انسانهای هزار سال پیش باید فهمید؟
اگر قرآن چنین شد حتی خود مسلمانانها خجالت میکشند که بگویند این کتاب ماست. متأسفانه عدهای که در ظاهر اهل علم هستند دائما آیات جنگی را میآورند بدون اینکه بگویند اینها قضیۀ خارجیه است نه حقیقیه. قرآن را از فضا و جوّ خود كه دفاعي بوده خارج میکنند و شعار درست میکنند که جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم.
با این کار قرآن زمین میخورد ولی اگر کتاب، خودش باشد مبارک است.
به این نکته نیز دقت شود که بحث من در مورد فهم فقهاء و علماء است نه امام معصوم. اگر ثابت شود كه امام معصوم مطلبی گفته است حتما قبول است. بنده، هم قرآن را قبول دارم و هم عترت را. مشکل من با روايات بيسند يا مجمل است و با اجماعات ادعا شده. و الّا حرف من با قرآن و روایات سازگار است.
آن وقتی که عدهای دنبال روضهخواني یا گرفتن پُست و مقام بودند بنده مشغول نوشتن مقاله بودم و مقاله نفي مجازات مرتد و سابّ النبي و امثال آن را نوشتم. نه وهابی هستم و نه سنی و نه غربی و نه شرقی بلکه متن قرآن و حدیث را خودم مطالعه کردهام و به نتایجی رسیدهام.
من واقعا سؤال دارم که با تفسیر مفسران و فقها از قرآن و حكم به كشتن اين و آن آيا «کلمة الله هی العلیا» اتفاق میافتد یا کلمة الله هی السفلی؟
اینکه دائما با دیگران جنگ راه بیندازیم و اين و آن را نجس و پليد بدانيم آيا بالا بردن کلمۀ خداست یا پایین آوردن آن؟ وقتی آیه را میتوان به دو گونه معنا کرد چرا به گونهای معنا کنیم که جنگ راه بیفتد؟ چیزی که میتواند مبارک باشد چرا آن را مشؤم معنا کنیم؟
مبارک یعنی خوبي فراوانِ نامحسوس؛ علل و اسباب عالَم در دست خداست و اگر راه را درست رفتیم خدا علل و اسباب را برای ما فراهم میکند ولی وقتی وارونه رفتیم خودمان اجازه ندادهایم فیض حق در ظرف ما بریزد.
چرا عقل و فهممان را کنار گذاشتهایم و کج رفتهایم و کشور را در رتبهبندیها جزو آخرینها قرار دادهایم؟ در شاخصههای مختلف مثل راستگویی، امانتداری، خوب انجام دادن کار و …. در قعر جدول هستیم. حتی در نماز خواندن و در نماز، حالت تضرع داشتن ما پایینتریم ولی در مقابل در گنبد ساختن و تقلب کردن و مردهپرستی و امامزاده ساختن و امثال آن جزو صدرنشینان هستیم.
خود پیامبر(ص) اصلا بر روی قبر پدر یا مادر یا جدّ و عمویش گنبد نساخت و قبرهای آنها را حتی تعمیر نکرد. گنبدسازی از بنیعباس شروع شد. آنها بودند که وقتی به حکومت رسیدند بر روی قبر جدّشان گنبد ساختند و چون قبر عباس و ائمه کنار هم بود همۀ قبرها زیر گنبد قرار گرفت و شیعه گمان کرد گنبدسازی کار خوبی است و گوی سبقت را در این زمینه از دیگران ربود و با اینکه مردم محتاج نان هستند ما بر گنبدسازی تأکید داریم.
نکته 2: تعبیر مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ در آیۀ مورد بحث این نکته را میرساند که کتابهای قبلی حرفهای خوبی دارند و این کتاب نیز همان حرفهای خوب را زده است. پس تصدیق کنندگی در اینجا فقط به معنای امضاء کردن نیست که امری صوری باشد بلکه تصديق عملی است و اگر آن کتابها، بدی را ممنوع کردهاند قرآن نیز همینگونه حکم صادر کرده است. اگر تورات و انجیل از عدالت و عفو صحبت کردهاند قرآن نیز همینها را تأکید کرده است. البته قرآن مرحلۀ والاتری را نیز بیان کرده است.
نکته 3: در تفسیر المیزان در ذیل آیۀ مورد بحث آمده است:
اگر قرآن كريم از طرف خداى تعالى نبود و آورنده آن خودش آنرا به منظور به دام انداختن مردم درست كرده، و يا موهوماتى بود كه در نفس صاحبش به صورت حقيقت جلوه كرده و يا القائاتى بود شيطانى كه صاحبش آنرا وحى آسمانى و از طرف خداى تعالى پنداشته بود هرگز اين چنين دلهاى بشر را مسخر نمى كرد و اين بركات معنوى و الهى بر آن مترتب نمى شد. آرى، راه شر راهرو خود را جز به سوى شر هدايت نمى كند و جز فساد اثرى نميبخشد…
و نيز از امارات اينكه قرآن كريم از طرف خداى تعالى نازل شده يكى اين است كه اين كتاب غرض خداى تعالى را از خلقت عالم تامين مى كند. چون غرض اين بوده كه بشر را به سوى سعادت زندگى دنيا و آخرت هدايت كند، و او را به وسيله وحى انذار نمايد و قرآن كريم همين طور است، زيرا در همين آيه مورد بحث اين معنا را خاطر نشان ساخته است. (ترجمۀ تفسیر المیزان از محمد باقر موسوی همدانی، ذیل آیه 92 سوره انعام، ج7،ص387)
پس اگر میبینیم به اسم قرآن و با قرآن کاری کردهاند که سعادت دنیایی تأمین نشد و بیخانمانان و فقراء زیاد شدند پیداست یا قرآن بد است و یا اینکه بد به آن عمل شده است. و چون حكومت ما دايما از خودش تعريف و تمجيد ميكند، پس انگار که قرآن بد است؛ ولی بنده به لطف خدا همۀ تلاشم این است که بگویم قرآن خوب است و مسئولان ما قبلا جاهل مرکب بودند و امروزه علاوه بر جهل مرکب در ميان آنان مغرضان فراواني نیز وجود دارد. پس کار حکومت ربطی به قرآن ندارد.
متأسفانه سیاستورزان حکومتی و جاهلان حوزوی كه مروّج خشونت و تبعيض هستند، دست به دست هم دادهاند و قرآن مبارک را قرآن مشؤم جلوه دادهاند. برای مقابله با آنها، همگی باید کمر همت علمی ببندیم تا این مشکل را حل کنیم.