هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
معمولاً مردم در رابطه با اينكه در قرآن آمده است كه مرد ميتواند زنش را بزند صحبتهايي ميكنند ولي اصلاً نميدانند كه اين مطلب در كجاي قرآن آمده است و در چه موردي است، و از همين رو ممكن است شبهاتي به دستورات قرآن وارد شود. در توضيح اين مطلب بايد گفته شود كه اسلام ميخواهد اختلاف بين زن و شوهر در محيط خانه حل شود و به بيرون كشيده نشود؛ به همين خاطر در مورد بعضي از اختلافات كه حقوق يكي از دو طرف ضايع ميشود دستوراتي داده تا آن اختلافات در محيط خانه حل شود.
در آيهي 34 از سورهي نساء يكي از اين اختلافات بيان شده و براي حل آن سه مرحله ذکر شده است. در زير خود آيه را ميآوريم و نكاتي را در رابطه با آن بيان ميكنيم تا مشخص شود كه قرآن چه ميگويد. اگر مطالب زير را دقیق مطالعه كنيد، ميتوان گفت ديگر شبهه و سؤالي باقي نخواهد ماند.
وَ الَّاتي تخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فيالْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَيهِنَّ سَبِيلا: «و زناني كه از نشوز آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاهها از ايشان دوري كنيد و [اگر تأثير نكرد] آنان را بزنيد؛ پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهي [براي سرزنش] مجوييد».
ممكن است گروهي با ديدن ظاهر آيهي فوق برايشان سؤال پيش آيد كه چگونه اسلام زدن زن را جايز ميداند در حاليكه رعايت احترام و كرامت زن واجب است. در جواب به اين سؤال به نكاتي اشاره ميكنيم.
مشهور در اینجا گفتهاند:
1. هدف از زدن بايد براي اصلاح باشد نه براي انتقام و تلافي.
2. اين زدن يك نوع نهي از منكر است و همانگونه كه نهي از منكر مراتب دارد و بعضي از مراتبش به عقوبت منتهي ميشود، اين زدن هم مرتبهاي از نهي از منكر است؛ و همانطوركه در خود آيه ملاحظه شد قبل از زدن، دو مرحلهي ديگر وجود دارد و قبل از انجام آن مراحل نبايد سراغ مرحلهي سوّم رفت.
3. روانكاوان امروز معتقدند كه جمعي از زنان داراي حالتي به نام “مازوشيسم” (آزارطلبي) هستند و گاه كه اين حالت در آنها تشديد ميشود تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدني است، بنابراين اين آيه ميتواند در يک بُعدش ناظر به چنين افرادي باشد كه تنبيه خفيف بدني در مورد آنان جنبهی آرامبخشي دارد و يك نوع درمان رواني است.
4. اگر در اثر زدن ضرر و زياني حاصل شود مرد بايد آن را جبران كند و مثلاً ديه بپردازد. بنابراين زدنِ زن به حدّي كه به ديه برسد حرام است و ضمانآور، پس اصلاً صحيح نيست؛ مثل زدن فرزند كه اگر آن هم به حدّ ديه برسد حرام است و ضمانآور، و صحيح نميباشد؛ ولي كمتر از آن براي تأديب در مواردي ممكن است صحيح باشد.
5. گروهي گفتهاند كه امر در آيهی فوق يك امر استحبابي و تربيتي و ارشادي است نه يك امر وجوبي و مولوي. امر ارشادي در جلسهي قبل توضيح داده شد.
اما نكتهاي كه توجّه به آن بسيار مهم است اين است كه دستورات صادره در اين آيه در مورد نشوز است، و نشوز آن است كه زن از تكاليف اختصاصياش يعني تمكين خاص بدون هيچ عذر موجّهي سرپيچي نمايد. بنابراين جالب اين است كه اگر زني در انجام كارهاي خانه، بچهداري و… سر باز زد، اسلام هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده است و لذا مرد نميتواند در چنين مواردي واكنش نشان دهد. بنابراين آيهي فوق در رابطه با سایر مسائل اختلافي زوجين ساكت است و هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده است. بحث در آيهي فوق راجع به زني است كه شوهرش تمام حقوق او را ادا كرده است ولي او حدّاقل وظيفهاي را که سيستم اسلامي از زن انتظار دارد عمداً و از روي قصد انجام نميدهد. حال به نظر شما در چنين شرايطي چه بايد کرد؟ تازه اين مطلب هم دقت شود که زدن در مرحلهي آخر قرار دارد، و اگر زني واقعاً در امور مربوط به زناشویی ناشزه شد ابتدا نميتوان او را با زدن ادب كرد؛ بلكه دو مرحله قبل از ضرب وجود دارد كه قبل از انجام آن مراحل، رفتن به سراغ ضرب صحيح نيست.
با توضيحاتي كه در بالا گفته شد متوجّه ميشويم كه بسياري و بلکه تمامی زد و خوردهايي كه ممكن است بين زنان و مردان صورت گيرد ربطي به آيهي مورد بحث ندارد و نبايد عملکرد بد برخي از مسلمانان را به حساب قرآن و اسلام بگذاريم.
با دستوري كه اسلام داده است اختلاف زوجين در امور زناشویی ميتواند در داخل خانه حل شود و به بيرون سرايت نكند، و در واقع اين دستور براي اين است كه چنين اختلافاتي به بيرون و جامعه سرايت نكند.
حال ممکن است کسي سؤال کند زني که حاضر به تمکين نيست تازه برايش بهتر است که در رختخواب از او فاصله گرفته شود.
در جواب اين سؤال بايد گفته شود که خود اين راهکار دوّم که کمتر به آن توجّه شده است ما را براي رسيدن به معناي آيه و پاسخگويي به شبههي مطرح شده کمک ميکند. اين راهکار دلالت ميکند که در واقع عمل کردن به اين آيه در صورتي است که هنوز احتمال برگشت زن وجود دارد و هنوز زن مرد را دوست دارد و ميخواهد با او زندگي کند، وگرنه اگر مرد را دوست ندارد و ميخواهد از او جدا شود تازه راهکار دوّم يعني دور شدن در رختخواب به نفع اوست. بنابراين از راهکار دوّم متوجه ميشويم که شرايط زندگي زن و مرد به صورتي است که قصد طلاق و جدايي کامل از يکديگر را ندارند ولي مثلاً به دليل تمکین نکردن خاص زن مشکلي در خانواده به وجود آمده است. به نظر شما اين مشکل بايد ادامه پيدا کند و کار به طلاق بکشد و يا از يکي از اين سه طريق مشکل حل شود؟
كساني كه به آيهي فوق اشكال ميكنند خوب است فرض كنند كه اگر خود در چنين شرايطي قرار گيرند چه ميكنند؟ و در واقع شما كه ميگوييد اين دستور اسلام اشكال دارد چه راهي را در چنين مواقعي پيشنهاد ميكنيد؟ اگر زني تمام حقوق خود را گرفته باشد ولي عمداً حاضر به آميزش با مرد در خلوتگاه نشود و مرد از فاش شدن اين موضوع خجالت ميکشد و نميخواهد اين موضوع را به بيرون از خانه بکشاند و علاوه بر اين آنان تصميم به طلاق و جدايي نگرفتهاند، در چنين شرايطي چه بايد کرد؟
خوب است به اين صورت سؤال را مطرح کنيم که اگر زني حاضر به تمکين خاص برای مرد نشود چه بايد کرد؟
ميتوان گفت عاقلانهترين راهکار این است که خود مرد و زن در خلوتگاه، به هر گونهاي این مشکل را حل کنند؛ و البته اگر خودشان خواستند مشکل را حل کنند قرآن مراحلي براي حل مشکل قرار داده است که بايد مرحله به مرحله انجام گيرد.
با اين توضيحات نتيجه ميگيريم که قرآن عاقلانهترين و کم دردسرترين راهکار را به انسانها ارائه ميدهد، ولي به خاطر عدم فهم صحيح آيه فکر ميکنيم آيه مشکل دارد.
اين نکته هم دقت شود که اوامری که در آيه آمده است اوامري ارشادي است نه مولوي، يعني به ما ياد ميدهد که بهترين راه اين است، ولي اين بدان معنا نيست که کسي نميتواند از راهکار ديگري استفاده کند.
چنانکه توضيح داده شد دستورات آيهي مورد بحث مربوط به موردي است که زن بدون هيچ دليلي حاضر به انجام وظيفهي اختصاصي خود نيست، وگرنه اگر دليل داشته باشد مرد حق چنين رفتاري ندارد؛ و با توجّه به اينکه در شرع اسلام مجازاتها با کوچکترين شبههاي برداشته ميشود، در اينجا نيز اگر شوهر احتمال دهد که زن برای این کار دليلي دارد، همين احتمال موجب ميشود که مجازاتي انجام نگيرد. تازه اصلاً قابل تصور نيست که زني بدون هيچ دليلي وظيفهاش را انجام ندهد و لذت نبرد. و در نتيجه هيچگاه در اين آيه به مرحلهي عمل نميرسيم؛ چنانکه در بحث زنا ثابت شدن آن با آن شرايطي که دارد هيچگاه قابل تصور نيست و در نتيجه حدّ زنا هيچگاه به مرحلهی عمل نميرسد. در واقع دستوراتي مثل حدّ زنا يا زدن زن، حدّ آخر است که معمولاً به مرحلهی عمل نميرسد؛ ولي خداوند آنها را در قرآن بيان کرده است تا مجرم بترسد و بالاترين حدّ و مرزها را مشخص کرده باشد.
به هر حال مجموع نکات فوق ميتواند جوابگوي شبههاي باشد که به آيهي 34 از سورهي نساء وارد شده است.