سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
در قرآن بارها اشاره شده است كه گروهى براى خدا فرزند قائل مىشوند. اين اعتقاد از كجا ناشى مى شود؟
اگر آياتى را كه در آن به اين مسأله اشاره شده است نگاه كنيد متوجه خواهيد شد كه آنان ميخواستهاند فردي را بزرگ بشمارند به همين دليل او را فرزند خدا دانستهاند و توجه نداشتهاند كه فرزند قائل شدن براى خدا نوعى ناقص ساختن خداست و به همين دليل خداوند در جواب كسانى كه قائل به فرزند برای خدا بودهاند اشاره به قدرت خدا مىكند و اينكه همه چيز در اختيار خدا و تحت سيطرۀ اوست.
به دو آيۀ زير توجه كنيد:
آيه اول: وَ قَالُواْ اتخَّذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِکُلّ لَّهُ قَانِتُونَ(116) بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذَا قَضىَ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(117) بقره
ترجمه: و (برخي يهوديان و نصارى و مشركان) گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود انتخاب كرده است»!- منزه است او- بلكه آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست و همه در برابر او خاضعند! (116) هستى بخش آسمانها و زمين اوست! و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مىگويد: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مىشود. (117)
آيه دوم: قَالُواْ اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ هُوَ الْغَنىِ لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ إِنْ عِندَكُم مِّن سُلْطَانِ بهَاذَا أَ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ(يونس-68)
ترجمه: گفتند: «خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است»! (از هر عيب و نقص و احتياجى) منزه است! او بىنياز است! از آن اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است! شما هيچ گونه دليلى بر اين ادعا نداريد! آيا به خدا نسبتى مىدهيد كه نمىدانيد؟!
سؤال: چرا برخي اصرار داشتند كه براى خدا فرزندى قائل شوند و چه سودى به حال آنها داشت؟ جواب: به نظر مىرسد كه اين اعتقاد از آن جهت به وجود آمده كه خواستهاند بالاترين حد قداست را براى شخص بخصوصى قائل بشوند و او را موجودى ممتاز و برتر از ساير افراد معرفى كنند و ديدهاند كه اين هدف تنها با اين به دست مىآيد كه بگويند او فرزند خداست يعنى يك درجه پايينتر از خداست و همانگونه كه اختيارات پدر در دست فرزند است او اختيارات خدايى دارد و از اين رو گاهى او را مىپرستيدند. اين بود كه مسيحيان كه براى حضرت مسيح قداستى فوق العاده قايل بودند، گفتند: او پسر خداست و حتى از اين مرحله هم بالاتر رفتند و گفتند: او و مادرش هر دو خدايى چون خداى آفريننده هستند! همچنين يهود اين قداست را در عزير و مشركان در فرشتگان مىديدند. ( تفسیر كوثر، ج1، ص: 332)
در تفسير (من وحى القرآن) نيز اين چنين آمده است: سِرّ اين اعتقاد اين بوده است كه برخى از گروهها عظمتى در برخى از مخلوقات مشاهده مىكردند و به همين خاطر امتيازاتى نسبت به ديگر موجودات براى آنها قائل مىشدند. از طرفى اين گروهها خدا را قبول داشتند و نمىتوانستند بگويند كه اين موجودات شريك خدا هستند. به همين خاطر براى اين موجودات مقامى ذاتى قائل شدند كه از خدا پايينتر و از ديگر موجودات بالاتر باشند و چنين مقامى شبيه مقام فرزند براى پدرش است كه از پدرش پايينتر و از ديگران به پدر از لحاظ ذاتى نزديكتر است.( تفسير من وحي القرآن، ج2، ص: 186)
به هر ترتیب انسان ذاتا به فرزند خود نسبت به دیگران به دید دیگری نگاه میکند و ولد داشتن خدا نیز به این معناست که خدا ذاتا نسبت به برخی از مخلوقات خود دید دیگری داشته باشد و آنها را ذاتا نورچشمی حساب کند. به هر ترتیب طبق آیاتی که آورده شد، همۀ موجودات به یک اندازه در ملک خدا هستند. این معنا در آیات 91 و 92 سوره مریم به خوبی نشان داده شده است:
وَ مَا يَنبَغِى لِلرَّحْمَانِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا(92) إِن كُلُّ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا ءَاتىِ الرَّحْمَانِ عَبْدًا(93)
ترجمه: و [خداى] رحمان را نسزد كه فرزندى اختيار كند. (92) هيچ كس در آسمانها و زمين نيست مگر اينكه [ذاتاً] بنده [و مملوك] به سوى [خداى] رحمان مىآيد. (93)
لطفا جهت ثبت نام ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.