برخی برای جواز دروغ گويي به داستان حضرت یوسف اشاره میکنند و میگویند او برای نگهداشتن برادرش در مصر به دروغ گويي و توطئه متوسل شد. آیا این حرف صحیح است؟
متأسفانه به نظر میرسد که قصهگویان این داستان را برای ما اشتباه توضیح دادهاند.
به این آیات خوب توجه کنید:
وَ لَمّٰا دَخَلُوا عَلىٰ يُوسُفَ آوىٰ إِلَيْهِ أَخٰاهُ قٰالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلاٰ تَبْتَئِسْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿يوسف، 69﴾
و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، برادر [مادری] ش را کنار خود جای داد، گفت: بی تردید من برادر تو هستم، بنابراین بر آنچه آنان همواره انجام میدادند، اندوهگین مباش.
فَلَمّٰا جَهَّزَهُمْ بِجَهٰازِهِمْ جَعَلَ السِّقٰايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسٰارِقُونَ ﴿يوسف، 70﴾
پس هنگامی که بارشان را آماده کرد، آبخوری [پادشاه] را در بار برادرش گذاشت. سپس ندا دهنده ای بانگ زد: ای کاروان! یقیناً شما دزد هستید!
قٰالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مٰا ذٰا تَفْقِدُونَ ﴿يوسف، 71﴾
کاروانیان روی به گماشتگان کردند و گفتند: چه چیزی گم کرده اید؟
قٰالُوا نَفْقِدُ صُوٰاعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جٰاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ ﴿يوسف، 72﴾
گفتند: آبخوری شاه را گم کرده ایم و هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر مژدگانی اوست و من ضامن آن هستم.
قٰالُوا تَاللّٰهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مٰا جِئْنٰا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَ مٰا كُنّٰا سٰارِقِينَ ﴿يوسف، 73﴾
گفتند: به خدا سوگند شما به خوبی دانستید که ما نیامده ایم در این سرزمین فساد کنیم، و هیچ گاه دزد نبوده ایم.
قٰالُوا فَمٰا جَزٰاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كٰاذِبِينَ ﴿يوسف، 74﴾
گماشتگان گفتند: اگر شما دروغگو باشید [و جام در میان شما یافت شود] کیفرش چیست؟
قٰالُوا جَزٰاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزٰاؤُهُ كَذٰلِكَ نَجْزِي الظّٰالِمِينَ ﴿يوسف، 75﴾
گفتند: کسی که آبخوری در بار و بنه اش پیدا شود، کیفرش خود اوست [که به غلامی گرفته شود]. ما ستمکاران را [در کنعان] به همین صورت کیفر میدهیم.
فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعٰاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهٰا مِنْ وِعٰاءِ أَخِيهِ كَذٰلِكَ كِدْنٰا لِيُوسُفَ مٰا كٰانَ لِيَأْخُذَ أَخٰاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ اللّٰهُ نَرْفَعُ دَرَجٰاتٍ مَنْ نَشٰاءُ وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿يوسف، 76﴾
پس [یوسف] پیش از [بررسی] بارِ برادرش، شروع به [بررسی] بارهای [دیگر] برادران کرد، آن گاه آبخوری پادشاه را از بار برادرش بیرون آورد. ما این گونه برای یوسف چاره اندیشی نمودیم؛ زیرا او نمیتوانست بر پایه قوانین پادشاه [مصر] برادرش را بازداشت کند مگر اینکه خدا بخواهد [بازداشت برادرش از راهی دیگر عملی شود]. هر که را بخواهیم [به] درجاتی بالا میبریم و برتر از هر صاحب دانشی، دانشمندی است.
توضیح این آیات این است که یوسف در دفعۀ اول به برادران کمک کرد و پولهاي آنان را مخفيانه در بارشان قرار داد و در بار دوم میخواست به بنیامین کمک کند و همچنین نشانهای نیز برای یعقوب بفرستد تا بنیامین به پدر بگوید یوسف را دیدم و این هم نشانۀ آن است.
پس یوسف هدفش کمک بود و ظرف را گذاشت و رفت. سپس چارچیها و کارمندان وقتی فهمیدند جام پادشاه گم شده به کاروان نسبت دزدی دادند.
پس یوسف نه اتهام دزدی زد و نه نقشه کشید و نه توطئه كرد بلکه این امور مربوط به کارمندان بوده است.
پس یوسف قصدش کمک بود ولی یکدفعه ورق برگشت و یوسف از این حادثه برای نگه داشتن برادرش استفاده کرد.
و اما تعبیر كَذٰلِكَ كِدْنٰا لِيُوسُفَ اشاره به نقشۀ خدا دارد نه نقشۀ یوسف. میخواهد بگوید یوسف قصدش کمک به برادر و نشانهای برای پدر بود ولی خدا از این حادثه به نفع یوسف استفاده کرد.
پس یوسف نقشه نکشیده بود ولی خدا نقشه کشیده بود. بنابراین حضرت یوسف هیچکجا دروغ نگفته است و هيچ خلافي مرتكب نشده است.
لطفا جهت ثبت نام ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.