خواب دیدن ابراهیم در مورد ذبح اسماعیل

خواب دیدن ابراهیم در مورد ذبح اسماعیل

پاسخ داده شد
0
0

در مورد قصۀ ابراهیم و اسماعیل سؤالاتی مطرح است از جمله اینکه ظاهر قرآن این است که ابراهیم (ع) بچۀ خود را خوابانده و قصد ذبح او را داشته است. حال باید در مورد این داستان تأمل کرد که چرا چنین اتفاقی افتاده است؟

  • شما باید برای ارسال دیدگاه شوید
پاسخ عالی
0
0

دقت کنید که ممکن است ما در خواب ببینیم که به فقیری کمک می‌کنیم. بعد از این خواب شایسته است که به فقیر کمک کنیم ولی اگر کسی خواب گناه کردن را دید نمی‌تواند آن را انجام دهد. بنابراین اگر کسی خواب دید که کسی را می‌کشد اصلا نمی‌تواند آن را عملیاتی کند.
حال طبق ظاهر قرآن ابراهیم (ع) مکرر خواب دیده که پسرش را می‌کشد. آیا ابراهیم با دیدن این خواب حق دارد چنین کند؟ به هر حال زندگي كردن هر فردي حق اوست و هر فردی حق حیات دارد و نمی‌توان با یک خواب چنین حقی را از کسی گرفت. تازه آدم‌كشي بدترين نوع گناه است و گناهي بالاتر از آن نيست. كشتن فرزند از سوي پدر شايد بدتر هم باشد زيرا عاطفۀ پدر و قرزندي را نيز زير پا گذاشته است.
پس باید بررسی شود که این داستان چگونه تفسیر شود.
به نظر مي‌رسد، ابراهیم چون شخص كاملا موحدی بوده است و برای این امر حاضر شده سختی‌های فراوانی بکشد و حتی از خانه بیرونش كنند، بت‌شکنی کرد و حاضر شد هزينۀ آن را كه سوختن در آتش بود قبول كند و از كارش پشيمان نشود. او آنگاه كه به استقبال آتش رفت نمي‌دانست كه آتش بر او سرد و سلامت مي‌شود.
او برای خدا سختی‌های فراوانی کشید. پس از این سختی‌ها و در آخر عمرش خدا به او بچه داد. حال ممکن است ابراهیم در دوران پیری پیوسته با خود فکر می‌کرده که آیا ممکن است من به خاطر دوست داشتن این بچه فرمان خدا را کنار بگذارم؟ آيا بچه براي من زينت داده شده است به حدي كه اگر فرماني ازخدا بر ضد اين بچه آمد به آن فرمان توجه نكنم؟
به خاطر این افکار به او دستور داده می‌شود که بچه را در بیابان بگذار و ابراهیم این دستور را انجام می‌دهد.
بعد که بچه بزرگ شد و فرزند مؤمن و تمام و كاملی شد و ياور پدر در ساختن خانۀ خدا شد، باز همان افكار دوباره سراغش آمد که آیا این بچه آنقدر محبوب من هست که من امر خدا را به خاطر او کنار بگذارم؟ آیا اگر خدا به من امر کند این بچه را بکش من دستور خدا را انجام می‌دهم یا اینکه حب فرزند بيش از امر پروردگار برايم مهم است؟
در چنین زمانی حالت مناميه‌ای برایش پیش می‌آید که در این حالت می‌فهمد که اگر خدا چنین بگوید حاضر است دستور خدا را انجام دهد. پس در حالت خاصي عرفانی چنین چیزی را متوجه می‌شود.
بنابراین به نظر مي‌رسد مسأله این نیست که ابراهیم مستقیما مأمور به کشتن فرزندش باشد؛ زيرا اگر مستقيما امر مي‌شد بايد مي‌پرسيد به خاطر كدام جرمي بايد انساني را مجازات كنم؟! بلکه مراد نشان دادن مقام تسلیم بودن ابراهیم به خود اوست و بيانش در قالب خواب ديدن براي ما.
باز لازم به توضيح است كه اگر ما از اين خوابها ببينيم صبح خدا را سپاس مي‌گذاريم كه خوب شد خواب بوديم و اين كابوسي بود كه تمام شد. يعني تسليم قضا و قدر خدا نيستيم، ولي ابراهيم نه تنها تسليم قضا و قدر الهي بود بلكه با اين حالت مناميه فهميد كه خودش مي‌تواند در سلسلۀ قضا و قدر خدا قرار گيرد.
بد نیست مثالی بزنم. گاهی اوقات به قول عوام اگر دیگی برای ما جوشید خوب است و الا آن را بد می‌دانیم.
گاهي فقيه به فتوایی می‌رسد ولی چون نفعی برايش ندارد آن را ابراز نمی‌کند ولی اگر روایت ضعیفی پیدا شد که به نفعش بود حتی بدون بررسی سندی دائما آن را نقل می‌کند. به عنوان مثال مقبولۀ عمر بن حنظله سند خوبي ندارد ولی مورد قبول علماء است چون به نفع آنهاست و اسمش را هم مقبوله گذاشته‌اند. چرا که در این مقبوله گفته شده است که در نزاعات به علماء مراجعه کنید. یا حتی ممکن است برخی علماء حدیثی را به خاطر نفع خودشان ناقص بخوانند يا ناقص بنويسند، مثل اینکه اخیرا وقتی اعضاء مجلس خبرگان نزد رهبری رفتند در بالای سر ایشان حدیثی نصب شده بود که «الفقهاء امناء الرسل» ولی ادامۀ این حدیث را ننوشته‌اند که می‌گوید: «ما لم یدخلوا فی الدنیا» ولی هیچ‌کس هم اعتراضی نمی‌کند چون این حديث به نفع آنان است و به همين دليل اين تحريف آشكار برایشان تزیین داده شده است.
حال ابراهیم شک می‌کند که آیا ممکن است این نوجوان برای من تزيين داده شده باشد؟
به همین خاطر در شرائط خاصی برايش روشن می‌شود که تو حتی حاضری بچه‌ات را هم براي اطاعت از امر خدا بکشی. پس این یک حالت است نه اینکه واقعا ابراهیم چاقویی برداشته باشد و بخواهد اسماعیل را بدون ارتكاب هيچ گناهي ذبح کند. در واقع بیان این داستان نوعی بیان سمبلیکی است. و تمامش مثل خوابي است كه انسان مي‌بيند.

باز دقت کنید که انسان باید از جان خود دفاع کند. حال واقعا اگر ابراهیم به اسماعیل گفته باشد می‌خواهم تو را بکشم، آیا اسماعیل نباید از جانش دفاع کند و لا اقل بپرسد جرم من چيست يا پدر را نصيحت كند؟
پس برای اسماعیل نیز حالت عرفانی خاصی رخ داده که او نیز در آن حالت فهميده است بلكه يافته است كه اگر خدا بخواهد جان مرا بگیرد من كاملا راضي و تسلیم هستم.
پس ابراهیم و اسماعیل به گونه‌ای هستند که تنها خواست خدا را انجام می‌دهند و شايد منظور از دعايشان: رَبَّنٰا وَ اِجْعَلْنٰا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنٰا مَنٰاسِكَنٰا وَ تُبْ عَلَيْنٰا إِنَّكَ أَنْتَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِيمُ ﴿البقرة، 128﴾؛ پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبهپذیر و مهربانی!
همين چيزي باشد كه اتفاق افتاد و در واقع آيات 102 تا104 سورۀ صافات اجابت دعاي ابراهيم در آيۀ 128 سورۀ بقره است.

  • شما باید برای ارسال دیدگاه شوید
نمایش 1 نتیجه
پاسخ شما

لطفا جهت ثبت نام ابتدا یا ثبت نام کنید.

چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.